مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

خلافیات

خلافیات

باید دانست که مجتهدان دراین دانش فقه، که از ادله شرعی استنباط شده است بر حسب تفاوت افکار و مشاعر با یکدیگر اختلاف کرده‌اند وچنانکه یاد کردیم این اختلاف اجتناب ناپذیر بوده است.

و اختلافات ایشان درمیان ملت اسلام توسعه عظیمی یافته و مقلدان مختار بوده‌اند ازهر مجتهدی که بخواهند تقلید کنند. سپس هنگامی که کار تقلید به پیشوایان چهار گانه [۴۳۰]متهی گردید که از علمای شهرهای بزرگ بوند و مردم منتهای حسن ظن بایشان داشتند، آنوقت تنها مراجع تقلید آنان بودند و مردم منحصرا از پیشوایان مزبور تقلید می‌کردند و تقلید از غیر آنان ممنوع گردید، زیرا رسیدن بمرحله اجتهاد کاری دشوار شده و بگذشت زمان دانش‌هائی که از مواد آن بشمار می‌رفت بشعب گوناگون تقسیم یافته بود و کسانی هم یافت نشدند که در جز این مذاهب چهارگانه (حنفی و مالکی وشافعی و حنبلی) بحث و تحقیق کنند و بالنتیجه اجتهاد از میان رفت و مذاهب چهار گانه اصول اساسی مذهب اسلام بشمار رفت و اختلاف میان کسانی که پیرو هر یک از مذاهب مزبور بودندو باحکام آن‌ها تمسک داشتند جانشین اختلاف در نصوص شرعی و اصول فقهی گردید و هر یک در تصحیح مذهب پیشوای خویش با دیگر‌ی ببحث و جدل می‌پرداخت و مناظراتی میان پیروان مذاهب مزبور روی می‌داد که بر اصول صحیح و شیوه‌های استوار متکی بود و هرکدام با آن اصول برصحت مذهبی که بدان متمسک بود و از آن تقلیدمی کرد باستدلال می‌پرداخت و این مناظرات در کلیه مسائل شرعی ودر تمام ابواب فقه جریان یافت از این رو یکبار جدال و اختلاف میان پیروان شافعی و مالک بر می‌خاست و پیروان ابوحنیفه موافق یکی از آن‌ها می‌شدند وبار دیگر جدال میان مالکیان و حنفیان پدید می‌آمد و شافعیان با یکی ازآنان همرای می‌شدند. [۴۳۱]و در این مناظرات مأخذ پیشوایان مزبور و انگیزه‌های اختلاف و مواقع اجتهاد ایشان بیان می‌شد واین گونه دانش را خلافیات می‌نامند و مناظره کننده ناگزیر بود مانند مجتهدی به قواعدی که ویرا باستنباط احکام رهبری می‌کرد، آشنا باشد. با این تفاوت که مجتهد برای استنباط احکام بقواعد مزبور نیازمند است ومناظره کننده بمنظور حفظ این مسائل استنباط شده بدان قواعد نیاز داشت تا مسائل استنباط شده را از دستبرد دلایل مخالف حفظ کند

و براستی این شیوه برای شناختن مأخذ و ادله پیشوایان و تمرین کسانیکه در این مقاصد بمطاله می‌پردازند برای استدلال بیشک دانش ثمر بخش و پر ارزشی است.

و تألیفات حنفیان و شافعیان در این فن بیش از تألیفات مالکیاناست زیرا چنانکه در فصول پیش دانستیم قیاس درنزد حنفیان برای بسیاری از فروع مذهبشان یکی از اصول بشمار می‌رود و به همین سبب این فرقه صاحبنظر و اهل بحث و تحقیق‌اند ولی مالکیان بیشتر به اثر «خبر» اعتماد دارند و اهل نظر نیستند وگذشته از این اکثر پیروان آن مذهب از مردم مغرب‌اند که بادیه نشین می‌باشند و بجز در موارد ناچیز و اندکی از صنایع و فنون غافل و بی‌خبراند.

و تألیفاتی که در این رشته حائز اهمیت می‌باشد عبارتند از: کتاب «مآخذ» تألیف غزالی [و کتاب «تلخیص» تألیف ابوبکر بن عربی از مالکیان که شیوه آن را از مردم مشرق اقتباس کرده است] [۴۳۲]و کتاب «تعلیقه» تألیف ابوزید دبوسی و کتاب «عیون الادله» تألیف ابن القصار که از بزرگان مالکیان بوده است.

و ابن الساعاتی در مختصری که راجع باصول فقه تألیف کرده کلیه مسائلی را که مناظرات فقهی بر آن‌ها مبتنی است گرد آورده و در هر مسئلهای کلیه اصولی را که بنای مناظرات بر آن‌هاست یاد کرده است.

[۴۳۰] یعنی:ابوحنیفه متوفی بسال ۰ ۱۵۰ ه) و امام مالک متوفی بسال (۱۷۹ ه ۹ و شافعی متوفی سال (۲۰۴ ه ۹ و امام احمد بن حنبل متوفی بسار ۰۲۴۱ ه) [۴۳۱] و گاهی اختلاف میان شافعیان و حنفیان روی می‌داد و مالکیان با یکی از آنان موافقت می‌کردند(ک) [۴۳۲] در چاپ‌های مصر و بیروت نیست.