مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل چهل و دوم: دراينكه ملكه اين زبان بجز صناعت عربي (نحو) است و در آموختن آن ملكه نيازي بنحو نيست

فصل چهل و دوم: دراينكه ملكه اين زبان بجز صناعت عربي (نحو) است و در آموختن آن ملكه نيازي بنحو نيست

و سبب آن این است که صناعت عربی (نحو) تنها و بویژه عبارت از شناختن قوانین و قواعد این ملکه است و بنابر این صناعت مزبور آشنائی به کیفیت است نه خود آن کیفیت و از این رو خود ملکه نمی‌باشد بلکه آموزنده این صناعت بمثابه کسی است که یکی از صنایع را بطور علمی ونظری می‌داند، ولی عملا د رآن مهارت ندارد مانند کسی که به خیاطی بصیر باشد، ولی عملا آن را ملکه نکرده و در آن مهارت نداشته باشد و در تعبیر از بعضی قسمت‌های آن بگوید: خیاطی این است که نخ را در سوراخ سوزن داخل کنند وسپس آن را دردو لبه جامه که آن‌ها را بهم تا کرده‌اند فرو برند و آن را از سوی دیگر به مقداری بیرون آورند وآنگاه دوباره آن را به جایگاهی که آغاز کرده‌اند باز گردانند و آن را در جلو منفذ نخستین آن بیرون آورند د رمحل دور افتادگی دو سوراخ نخستین وسپس به همین شیوه تا آخر کار ادامه دهند و شکل کناره دوزی و لب دوزی و گلدوزی و سایر انواع و کارهای خیاطی را بیان کنند ولی هنگامی که از وی بخواهند این اعمال را با دست خود انجام دهد نتواند هیچ یک از آن‌ها را بخوبی عمل کند.

همچنین کسی که خود را در نجاری عالم می‌داند اگر از او طرز بریدن تخته ای را بپرسند، می‌گوید: باید اره را بالای چوب گذاشت و کناره آن را گرفت و دیگری روبروی شخص باید کناره دیگر آن را بگیرد و آنگاه دو نفری ندانه‌های تیز اره را روی چوب می‌کشند تو پیاپی این عمل را انجام می‌دهند و در نتیجه رفت و آمد ارّه روی چوب اندک اندک بریده می‌شود تا سرانجام پایان می‌یابد: ولی اگر از همین شخص عملا این کار یا اندکی از اینگونه اعمال را بخواهند قادر به انجام آن‌ها نسیت. علم بقوانین اعراب با خود آن ملکه نیز به همین صورت است،زیرا علم بقوانین اعراب تنها عبارت از آگاهی به کیفیت عمل است [نه نفس عمل] و به همین سبب بسیاری از که بدان (نقادان) علم نحو و اشخاص ماهر در صناعت عربی را که از لحاظ علمی بر همه آن قوانین احاطه دارند، می‌بینیم اگر از آن‌ها سوال شود و دو خط به برادر یا بدوستان خود بنویسند یا از ستمی شکایت کنند، یا یکی از مقصودهای خود را بنویسند قادر بنوشتن آن نیستند و اغلاط بیشماری می‌کنند و برای این منظور سخن را نیکو تألیف نمی‌کنند و هم برعکس بسیاری از کسانی را که در این ملکه مهارت دارند می‌یابیم که در دو فن نظم و نثر تسلط کامل دارند در حالیکه اعراب فاعل را از مفعول بخوبی تشخیص نمی‌دهند ومرفوع را ازمجرور باز نمی‌شناسند و به هیچ یک از قوانین صناعت عربی آگاهی ندارند. از اینجا در می‌یابیم که این ملکه بجز صناعت عربی است و از آن بکلی بی‌نیاز می‌باشد. گاهی ممکن است برخی از کسانی را که در صناعت عربی مهارت دارند بیابیم که بکیفیت این ملکه نیز بصیر باشند، ولی چنین کسانی را بندرت واتفاق می‌بینیم و بیشتر اینگونه کسان آن‌هائی هستند که الکتاب سیبویه را فرا می‌گیرند چه او تنها بقوانین اعراب اکتفا نکرده است، بلکه کتاب وی مملو از امثال عرب و شواهد اشعار و عبارات ایشان نیز می‌باشد.از این رو در آن قسمت شایسته ای برای تعلیم این ملکه وجود دارد و به همین سبب می‌بینیم آنانکه این کتاب را می‌آموزند ووقت خود راصرف فرا گرفتن آن می‌کنند بهره و افری از سخنان عرب بدست می‌آورند و آن سخنان درضمن محفوظات آنان درجای خود ودرموارد نیازمندی‌هائی که دارند بکار می‌رود و بدان وسیله به کیفیت ملکه متوجه می‌شوند و بطور کامل آن را فرا می‌گیرند و آنوقت بهتر ورساتر منظور خود را بدیگران می‌رسانند. برخی از کسانیکه الکتاب سیبوبه رامی خوانند از فهمیدن اینگونه مطالب آن غفلت می‌روزند و از این رو علم زبان را از لحاظ صناعت آن می‌آموزند و ملکه آن را بدست نمی‌آورند اما کسانیکه کتب متأخران را که عاری از اینگونه شواهد و گفتارهاست می‌خوانند و تنها قوانین نحوی را بدون اشعار و سخنان عرب می‌آموزند کمتر ممکن است بسبب این روش بملکه زبان توجه کنند وآنرا در یابند و از این رو چنین کسانی را چنان می‌یابیم که گمان می‌کنند به پایه ای از زبان عرب نائل آمده‌اند د رحالیکه دورترین مردم ازآن می‌باشند.

و اهل صناعت عربی و معلمان آن در اندلس به تحصیل این ملکه و تعلیم آن نزدیکتر از دیگران می‌باشند، زیرا آن‌ها در ضمن آموختن قواعد بشواهد و امثال عرب نیز اهمیت می‌دهند و در بسیاری از تراکیب سخن عرب در مجالس درس وتعلیم ببحث می‌پردازند از این رو مبتدی در ضمن آموختن قواعد به بسیار از مسائلی که برای فراگرفتن ملکه ضروریست سابقه پیدا می‌کنند و خود را با آن ملکه مأنوس می‌سازد وبرای بدست آوردن و پذیرفتن آن مستعد می‌شود، ولی بجز اهالی اندلس دیگراقوام ازقبیل مردم افریقیه و مغرب و جز آنان صناعت عربی را از لحاظ بحث وتحقیق بمنزله علوم تلقی می‌کنند واز آموختن واندیشیدن در ترکیبات سخن عرب چشم می‌پوشند و فقط در ترکیبات از نظر اعراب شاهدی را ترجیح دادن شیوه وروشی از جهت اقتضای ذهنی نه از لحاظ توجیهات لسانی و تراکیب آن بحث می‌کنند و از این رو صناعت عربی در نظر آنان گوئی یکی از قوانین عقلی منطق و جدل است و از مقاصد لسان و ملکه آن دور گردیده است. [وفایده ای که از این شیوه به عالمان آن در این شهرها ونواحی آن‌ها عاید شده این است که بکلی از ملکه آن دور شده‌اند و گوئی در سخن عرب بحث و تحقیق نمی‌کنند] [۸۳۶]و تنها علت آن این است که از بحث در شواهد و ترکیبات زبان و باز شناختن شیوه‌های گوناگون آن عدول کرده واز تمرین دادن متعلم در این امور غفلت ورزیده‌اند در صورتیکه این امر از بهترین وسایلی است که برای کسب ملکه زبان سودمند می‌باشد و این قوانین بجز وسایلی برای تعمیم زبان بیش نیستد، ولی آن‌ها قوانین مزبور را برخلاف منظوری که برای آن وضع شده‌اند اجرا می‌کنند و آن‌ها را بمنزله علم خالصی قرار داده و از ثمره ونتیجه آن دور شده‌اند و از آنچه در این باب بیان کردیم معلوم شد که حصول ملکه زبان عربی تنها از راه محفوظات بسیار از سخنان حاصل می‌شود تا درخیال متعلم نوردی (منوالی) که برآن ترکیب سخن عرب یافته شده است نقش بندد واو هم برهمان نورد بسخنوری پردازد و بمنزله کسی قرار گیرد که درمیان عرب پرورش یافته است و ذهن او با تغییرات ایشان ازمقاصد درآمیزد و مأنوس شود تا آنکه ملکه پایدار در تعبیر از مقاصد بر اسلوب سخن عرب برای او حاصل شود. وخدا تقدیر کننده امور است. [۸۳۷]

[۸۳۶] از نسخه خطی «ینی جامع» و چاپ «پ» [۸۳۷] آخر فصل در چاپ‌های مصر و بیروت جنین است: و خدا تقدیر کننده کلیه امور است واو به غیب داناتر است.