مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل سی و یکم: در اينكه نبايد نظريات و تحقيقات در دانش‌هائيكه ابزار [۷۵۵]و وسيله كسب دانش هستند [۷۵۶]توسعه يابد ومسائل آن‌ها بشعب گوناگون منشعب شود

فصل سی و یکم: در اينكه نبايد نظريات و تحقيقات در دانش‌هائيكه ابزار [۷۵۵]و وسيله كسب دانش هستند [۷۵۶]توسعه يابد ومسائل آن‌ها بشعب گوناگون منشعب شود

باید دانست که دانش‌های متعارفی در میان ملت‌های متمدن بر دوگونه است: یکی از دانش‌هائی که مقصود بالذات می‌باشند همچون علوم شرعی از قبیل:تفسیر و حدیث و فقه و علم کلام و مانند طبیعیات و الهیات از فلسفه.

و دیگر دانش‌هائیکه ابزار و وسیله فرا گرفتن علوم مزبور هستند مانند دانش‌های زبان عربی و حساب و جز آن‌ها برای علوم شرعی، ومنطق برای فلسفه و چه بسا که بر حسب شیوه متأخران منطق ابزار علم کلام و اصول فقه نیز بشمار می‌رود.

مباحث دانش‌هائیکه هدف و مقصد هستند اگر توسعه یابد و مسائل آن‌ها بشعب گوناگون منشعب شود وادله و نظریات نوینی برای آن‌ها کشف گردد، هیچ باکی نخواهد بود چه این امر سبب می‌شود که ملکه طالبان آن‌ها جایگیرتر گردد و معانی مسائل آن‌ها بیشتر توضیح داده شود.

لیکن دانش‌هائیکه ابزار دیگر علوم هستند مانند عربی و منطق و امثال آن‌ها سزاوار نیست آن‌ها را جز به منظور اینکه تنها ابزار دیگر دانش‌ها می‌باشند مورد مطالعه قرار دهیم و ضرورتی ندارد کهبتوسعه مباحث آن‌ها بپر دازیم یا مسائل آن‌ها را بشعب تازه گوناگونی تقسیم کنیم، زیرا چنین شیوه ای سبب می‌شود که آن‌ها را از مقصود اصلی خارج سازد چه مقصود از آن‌ها همان است که ابزاری برای علوم‌اند، نه جز این. وبنابر این هر چه آن‌ها را از این روش خارج سازیم بهمان نسبت از مقصود اصلی خارج خواهیم شد و آنوقت اشتغال به آن‌ها کار لغو و بیهوده ای بشمار خواهد رفت با اینکه می‌دانیم بعلت طول زمان برای فرا گرفتن آن‌ها و فروع بسیاری که دارند بدست آوردن ملکه آن‌ها دشوار است و چه بسا که علوم مزبور برای تحصیل علوم مقصد و اساسی عائقی بشمار می‌روند در صورتیکه اهمیت دانش‌های اصلی بیشتر است و عمر آدمی با این شیوه که متداول است برای فرا گرفتن همه آن‌ها (وسایل و علم مقصود بالذات) کفایت نمی‌کند واز این رو اشتغال باین دانش‌های ابزار مایه تضییع عمر و سرگرمی باموری است که بکار انسان نمی‌آید. و این وضع کاملا بر روش متأخران تطبیق می‌شود که در صناعت نحو و منطق[و بلکه] د راصول فقه معمول کرده‌اند، زیرا آن‌ها دایره بحث د رعلوم مزبور را [خواه از لحاظ نقل و چه از نظر استدلال] [۷۵۷]توسعه داده و فروع [و مسائل] و استدلالهای بسیاری بر آن‌ها افزوده‌اند بحدیکه آن‌ها را از صورت ابزار بودن خارج ساخته و بمنزله علومی تلقی کرده‌اند که [ذاتا] مقصود و هدف می‌باشند و چه بسا که در آن‌ها به بحث نظریات [و مسایلی] می‌پردازند که درعلوم مقصد واساسی نیازی به آن‌ها نیست و بدین سبب از نوع لغو و بیهوده بشمار می‌روند و بر اطلاق برای متعلمان زیانبخش می‌باشند، زیرا اهتمام متعلمان بعلوم اساسی بیش از این ابزار و وسائل است. واز این رو هر گاه عمر خود را در تحصیل وسائل سپری کنند چگونگی و کی بمقاصد اصلی دست می‌یابند، به همین سبب لازم است معلمان در این علوم ابزار «مقدماتی» آن همه طول و تفصیل قائل نشوند ومتعلمان را بهدف وغرض اصلی از خواندن آنهامتوجه سازند و آن‌ها را در برابر غرض نگاه دارند و آنگاه که همت هرکس پس از آن تا حدی بتوغل در آن راغب شود و از خود ایستادگی در آن و شایستگی بدان نشان دهد، باید آن دانش را برای خود برگزیند. و هرکس آماده است آنچه را که برای آن آفریده شده است و بفرا گرفتن آن اشتیاق نشان می‌دهد، تا حدی بتحقیق در آن پردازد.

[۷۵۵] در برخی از چاپ‌های مصر و بیروت علوم الآلیه بغلط علوم الالهیه چاپ شده است. [۷۵۶] منظور علوم زبان وحساب است که مقدمه و وسیله علوم فقه و اصول وحکمت وغیره بشمار می‌رفتند. [۷۵۷] از نسخه خطی «ینی جامع» و چاپ «پ»