سفارش ابوبکر صدیقسبه عکرمهسو بازخواستش از معاذس
ابوبکر صدیقسعکرمه بن ابوجهل را برای جنگ با مسیلمه اعزام کرد و در پی او شرحبیل بن حسنهسرا نیز گسیل فرمود. عکرمهسشتاب کرد و نتیجهاش، این شد که از بنیحنیفه شکست بخورد. عکرمهسنامهای به ابوبکر صدیقسفرستاد و او را از ماجرا باخبر کرد. ابوبکرسدر پاسخ عکرمهسچنین نوشت: «ای پسر مادر عکرمه! نه من، تو را بر این حال ببینم و نه تو مرا این چنین ببینی. اینک نیز برنگرد که مردم را سست و خوار میکنی؛ بلکه به راهت ادامه بده تا به قبایل (حذیفه) و (عرفجه) برسی و با اهل عمان و مهره بجنگی و چون به آنها پرداختی، همراه لشکرت به راه خود ادامه بده و به هر قبیلهای که گذشتید، آن را (به جنگ یا اندرز) سرو سامان دهید تا شما و مهاجر بن ابیامیه در یمن و حضرموت به هم بپیوندید.» [۸۰۷]
آنچه در اینجا قابل لحاظ است، اینکه ابوبکر صدیقسبرای نبرد با مسیلمهی کذاب، دو لشکر را اعزام کرد؛ یکی به فرماندهی عکرمهسو دیگری به فرماندهی شرحبیل بن حسنهسکه این، بیانگر خبرگی جنگی ابوبکر صدیقسو شناخت وی از میزان قدرت جنگی دشمن میباشد. هنگامی که ابوبکر صدیقساز شتابزدگی عکرمهسباخبر شد، او را از بازگشت، منع کرد که مبادا مسلمانان، به سستی و هراس دچار شوند و این نیز نشاندهندهی دانش و توان جنگی ابوبکر صدیقساست. برخورداری از روحیهی قوی، تأثیر بزرگی در نتایج جنگ دارد و ابوبکر صدیقسمیدانست که بازگشت لشکر عکرمهس، سبب شکست روحی و تضعیف قوای درونی افرادی میشود که همراه شرحبیلسدر پی عکرمهسبه همان مأموریت اعزام شدهاند. چرا که سربازان لشکر عکرمهسپس از دیدن توان جنگی دشمن، دچار ضعف و هراس شده بودند و بازگشت لشکر عکرمهس، شکست روحی لشکر دیگر را به دنبال داشت. [۸۰۸]ابوبکر صدیقسبرای جلوگیری از چنین پیامدی، عکرمهسو لشکرش را به مناطق دیگری اعزام کرد تا هم روحیهی لشکر عکرمهسسر جایش برگردد و هم روحیهی لشکر شرحبیلسضعیف و شکسته نشود. این عملکرد ابوبکر صدیقسدورنگری جنگی او را روشنتر میسازد.
یکی از عادتهای ابوبکر صدیقساین بود که پس از پایان مأموریت هر یک از کارگزارانش، از آنان گزارش میخواست و آنان را مورد حسابرسی قرار میداد. زمانی که معاذساز یمن بازگشت، همین رویه را با او در پیش گرفت و به او فرمود: «حساب پس بده که چه کردهای؟» معاذسگفت: «آیا باید هم به شما حساب پس بدهم و هم به خدا؟ به خدا سوگند که هرگز در هیچ کار و فرمان شما کوتاهی نمیکنم.» [۸۰۹]
[۸۰۷] الکامل فی التاریخ (۲/۳۴)؛ البدایة و النهایة (۶/۳۳۴) [۸۰۸] التاریخ الإسلامی از حمیدی (۹/۸۳) [۸۰۹] عیون الأخبار (۱/۱۲۵)