ابوبکر صدیق رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه اول

فهرست کتاب

متن نامه‌ی ابوبکر صدیقسبه مرتدها

متن نامه‌ی ابوبکر صدیقسبه مرتدها

ابوبکر صدیقسپس از برنامه‌ریزی دقیق و آمادگی کامل لشکریان اسلام، برای اتمام حجت و فراخوان دوباره‌ی مرتدها به اسلام، نامه‌ای به عموم مردم اعم از کسانی که هم‌چنان بر اسلام مانده بودند و مرتدان و از دین برگشته‌ها نوشت و پیش از گسیل لشکرها، افرادی را به میان قبایل مختلف فرستاد تا نامه‌اش را در میان عموم مردم بخوانند؛ او، از مردم خواست تا مضمون نامه‌اش را به اطلاع دیگران نیز برسانند. ابوبکر صدیقسدر نامه‌اش روی سخن را به همه کرد و همگان را اعم از آنان که بر اسلامشان ماندگار ماندند و کسانی که از اسلام برگشتند، مخاطب قرار داد. متن نامه‌ی ابوبکر صدیقساز این قرار است:

بسم الله الرحمن الرحیم

- از ابوبکر، خلیفه‌ی رسول‌خدا جبه همه‌ی کسانی که این نامه، به آن‌ها می‌رسد؛ چه آنان که بر اسلام پایداری کرده‌اند و چه‌ آنان که از دین برگشته‌اند.

سلام بر کسی که راه هدایت را در پیش گرفت و پس از هدایت و ره‌یابی، به گمراهی و کوردلی بازنگشت. من، در برابر شما ضمن ستایش پروردگاری که خدایی غیر از او نیست، گواهی می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه و بی‌شریک نیست و محمد جبنده و پیام‌آور او است و به آنچه آورده، اقرار می‌کنم و منکرانش را سزاوار تکفیر و جهاد می‌دانم. اما بعد: خدای متعال، محمد جرا به‌حق و به عنوان مژده‌رسان و بیم‌دهنده و دعوت‌گری به سوی آفریده‌هایش فرستاد تا چون چراغی تابان به فرمان خدا، راه سعادت را به آنان بنمایاند و افراد عاقل و زنده‌دل را بیم دهد و حجت، بر کافران تمام شود و عذاب الهی بر آنان، قطعی گردد. خدای متعال، کسانی را که دعوتش را پذیرفتند، به راه راست هدایت کرد و رسول‌ جبه فرمان پروردگار، با کسانی که از او روی گرداندند، پیکار کرد تا آنکه خواه و ناخواه اسلام را پذیرفتند. خدای متعال، پیامبرش را در حالی از ما گرفت که فرمان خدا را اجرا نمود، برای امتش خیرخواهی کرد و مسؤولیتش را به انجام رساند. خدای متعال، در کتابی که فرو فرستاده، رحلت محمد جرا برای خود ایشان و تمام مسلمانان، بیان کرده و فرموده است: ﴿ إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠ [۷۲۳]همچنین فرموده است: ﴿ وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣٤ [۷۲۴]خدای متعال فرموده است: ﴿ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤ [۷۲۵]بنابراین کسی که محمد جرا عبادت می‌کرده، بداند که محمد جوفات کرده و هر کس، خدای یگانه و بی‌همتا را می‌پرستیده، بداند که خدای متعال، مراقب او است؛ او، زنده‌ی پاینده است و هرگز نمی‌میرد؛ چرت و خواب، او را نمی‌گیرد و او، حافظ و نگهبان دین خود می‌باشد و دشمنش را جزا و کیفر می‌دهد. من، شما را به ترس از خدا و تقواپیشگی سفارش می‌کنم؛ شما را وصیت می‌کنم به اینکه نصیب و بهره‌ی خود را از خدا و آنچه پیامبران آورده‌اند، بگیرید و هدایت و رهنمودهای الهی را پیشه سازید و به دین خدا چنگ بزنید و بدانید که هر کس را که خدا، راه ننماید، گمراه است و هر آن کس را که خدای متعال، عافیت ندهد، در بلا افتاده و کسی را که خدا یاری نرساند، خوار و زبون است؛ هرکه را خدا هدایت کند، ره‌یافته و هدایت‌شده است و کسی را که خدا گمراه کند، ره‌گم‌کرده‌ای است که خدای متعال می‌فرماید: ﴿ مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِيّٗا مُّرۡشِدٗا [۷۲۶]هیچ یک از اعمال شخص گمراه در دنیا تا زمانی که به یگانگی خدا اقرار نکند، ‌پذیرفته نمی‌شود و در آخرت نیز هیچ عذر و بهانه‌ای از او قبول نمی‌گردد. به من خبر رسیده که برخی از شما پس از پذیرش اسلام و عمل به تکالیف آن، از روی غرور و غفلت و ندانستن حکم خدا، دعوت شیطان را پاسخ گفته‌ و از این دین روی گردانده‌اند. خدای متعال می‌فرماید:

﴿ وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ كَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّيَّتَهُۥٓ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِي وَهُمۡ لَكُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِينَ بَدَلٗا٥٠ [۷۲۷]

همچنین می‌فرماید: ﴿ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ٦ [۷۲۸]

من، فلانی را به همراه لشکری از مهاجرین و انصار و کسانی که به خوبی از ایشان پیروی می‌کنند، به سوی شما فرستاده‌ و دستورش داده‌ام که با کسی پیکار نکند و کسی را نکشد مگر اینکه نخست او را به سوی خدا فرا بخواند؛ هر کس که دعوتش را بپذیرد و به یگانگی خدا اقرار کند و از کفر دست بردارد و عمل صالح و شایسته انجام دهد، از او بپذیرد و دستور داده‌ام با هر کس که سر بتابد و سرپیچی کند، جنگ نماید و بر چنین کسانی که دست یابد، کسی را نگذارد و او را بکشد و در آتش بسوزاند. دستور داده‌ام زنان و کودکان را اسیر کند و از هیچ کس جز اسلام نپذیرد. بنابراین هر کس از او پیروی کند، برای خودش خوب است و هر آن کس که دعوتش را نپذیرد، نمی‌تواند از سرزمین خدا بگریزد یا رشته‌ی کار از دست خدا بِدَر کند و به او ضرری برساند. من، به فرستاده‌ام فرمان داده‌ام نامه‌ی مرا در تمام مجامع شما بخواند؛ نشانه‌ی مسلمانی، اذان است؛ لذا اگر کسانی اذان گفتند، دست از ایشان بدارید و اگر اذان نگفتند، در حمله به آن‌ها شتاب کنید و اگر اذان گفتند، از وظایف و تکالیف شرعیشان بپرسید که آیا عمل می‌کنند یا نه؟ اگر از انجام وظایف شرعی امتناع کردند، بدون درنگ بر آنان بتازید و اگر پذیرفتند، از آنان پذیرفته گردد». [۷۲۹]

نامه‌ی ابوبکر صدیقسبر دو محور استوار بود:

۱- دعوت و فراخوان مرتدان به رجوع دوباره به اسلام.

۲- بیان عاقبت ارتداد و فرجام کسانی که بر آن سرسختی کنند. [۷۳۰]

در نامه‌ی ابوبکر صدیقسبر موارد زیر تأکید شده است:

الف) نامه، متوجه همگان است تا همه، دعوت حق را بشنوند.

ب) خدای متعال، محمد مصطفی جرا به حق مبعوث نموده است؛ بنابراین کسی که به پیامبری محمد جاقرار کند، مؤمن است و منکرش، کافر می‌باشد و با او پیکار می‌شود.

ج) محمد مصطفی جچون دیگر افراد بشر از این دنیا می‌رود و تقدیر الهی در مورد وفات آن حضرت جحق است؛ لذا مؤمن، عبادت‌گزار محمد جنیست و تنها خدای یگانه و پاینده‌ای را می‌پرستد که هرگز نمی‌میرد. این روشن‌گری ابوبکر صدیقسهیچ عذر و بهانه‌ای برای مرتدها، به‌جا نگذاشت. [۷۳۱]

د) ارتداد، زاده‌ی عدم شناخت درست و اصولی اسلام و پذیرش دعوت شیطان است. پذیرش دعوت شیطان، به معنای دوستی با کسی است که دشمن انسان می‌باشد و این، ستمی است بزرگ در حق خود که انسان با پیروی از شیطان راه حهنم را در پیش بگیرد.

هـ) در جنگ با مرتدان، برگزیده‌ترین مسلمانان اعم از مهاجرین و انصار و تابعین حضور داشته‌اند تا دین اسلام را در برابر خفت‌گری از دین برگشته‌ها حفاظت کنند.

و) کسی که دست از ضلالت و گمراهی و جنگ با مسلمانان بکشد و دوباره به اسلام بازگردد و به تکالیف و وظایف دینیش عمل نماید، فردی از جامعه‌ی اسلامی است که تمام حقوق و وظایف مسلمانان متوجهش می‌گردد.

ی) هر آن کس که بر ضلالت و ارتداد، سرسختی ورزد و از پیوستن به صف مسلمانان امتناع کند، راه ستیزه‌گری با اسلام را در پیش گرفته و باید کشته و سوزانده شود و زنان و فرزندانش اسیر گردند؛ چنین شخصی، نمی‌تواند از عذاب الهی بگریزد که به هر جا فرار کند، در ملک و سرزمین خدا است.

ث) اذان، نشان مسلمانی است و وجه تمایز مرتدان از مسلمانان؛ لذا ابوبکر صدیقسدستور می‌دهد تا مجاهدان، دست از آنان‌که اذان می‌گویند، بدارند و بی‌درنگ بر آنان بتازند که اذان نمی‌گویند. [۷۳۲]ابوبکر صدیقسدر نامه‌ی یک‌سانی که به فرماندهان لشکری و سربازان فرستاد، بر رعایت قوانین و ضوابط نامه‌ی پیشین تأکید کرد. متن نامه‌ی ایشان چنین بود: «...این، فرمان ابوبکر، خلیفه‌ی رسول‌خدا جبرای فلانی است که او را همراه دیگران به جنگ مرتدین می‌فرستد و دستورش می‌دهد تا آنجا که می‌تواند نهان و آشکارا از خدا بترسد و در دین خدا تلاش و جدیت داشته باشد و با آنان که دعوت حق را نپذیرفته‌ و با روی‌گردانی از دین خدا به فریب شیطان فریفته گشته‌اند، جهاد و پیکار نماید و پیش از جنگ، آنان را به دین خدا فرابخواند؛ پس اگر پذیرفتند، دست از ایشان بدارد و اگر سرتافتند، از هر سو بر آنان بتازد تا تسلیم شوند و حق را بپذیرند؛ وانگهی آنان را از حقوق و وظایفشان آگاه سازد و آنچه را بر عهده‌ی آن‌ها است، از آنان بگیرد و آنچه را حق آنان است، به آنان بپردازد. البته به آنان فرصت بیهوده ندهد و مسلمانان را از جنگ با آن‌ها باز ندارد؛ هر کس فرمان خدا را بپذیرد و بر آن اقرار نماید، از او قبول کند و او را در انجام کارهای نیک و پسندیده یاری رساند؛ با کسانی باید جنگ کند که پس از اقرار به آنچه از سوی خدا آمده، کفر ورزیده‌اند و هر کس، دعوت را پذیرفت، دیگر در پی او نباشید (که آیا از دل ایمان آورده است یا نه؟) چرا که تنها خدای متعال از درون او آگاه است و او را بدان محاسبه می‌کند. با هر کس که دعوت حق را نپذیرد، پیکار نماید و او را بکشد؛ از کسی چیزی جز اسلام را نپذیرد و از کسی که دعوتش را پاسخ گوید، قبول کند و احکام دین را به او آموزش دهد؛ با سرکشان بجنگد و چون خدای متعال، او را بر آنان پیروز گرداند، آن‌ها را به سلاح یا آتش بکشد و غنایم را تقسیم کند مگر خمس آن را که باید به نزد ما بفرستد. یاران و هم‌رزمانش را از شتاب‌زدگی و تبه‌کاری باز دارد و درمیان سپاهیان، افراد ناشناس را وارد نکند که مبادا جاسوس باشند و خطری از سوی آن‌ها متوجه مسلمانان شود. پیوسته جویای حال مسلمانان باشد و در حرکت و توقف با آنان مدارا نماید و برخی را جلوتر از دیگران نفرستد و با مسلمانان، منش و گفتار نیک در پیش بگیرد.» [۷۳۳]

ابوبکر صدیقسدر نامه‌ی یک‌سانی که به تمام امرا و فرماندهان نوشت، آنان را در جنگ با مرتدان به رعایت پاره‌ای از امور فرمان داد و صریح و بدون هیچ ابهامی دستور داد تا پیش از پیکار، مرتدها را به اسلام دعوت دهند و از جنگ با آنان که دعوت حق را می‌پذیرند، خودداری کنند و بر اصلاح بندگان از دین برگشته، حرص و اشتیاق وافر داشته باشند. ابوبکر صدیقسفرماندهان لشکری را دستور داد تا پس از پذیرش دعوت حق از سوی مرتدها، با رویکرد دیگری غیر از جنگ با آنان برخورد کنند و به جای پیکار با آن‌ها، آموزه‌های دینی را به آنان آموزش دهند و حقوق و وظایف دینیشان را برای آن‌ها روشن کنند. البته فرمان ابوبکرسدرباره‌ی عدم درنگ مجاهدان صریح بود و به آنان دستور داد تا در پیکار با مرتدها تأخیر نکنند و پیش از پیروزی و غلبه بر آنان، دست از جنگ نکشند.

ابوبکر صدیقسبه سپاهیان اسلام دستور داد تا دعوت را سرلوحه‌ی جهاد و پیکار خود قرار دهند و به محض پذیرش دعوت از سوی دشمن، دست از پیکار بکشند؛ چرا که هدف نهایی از جنگ با مرتدان، فراخوان آن‌ها به دینی است که از آن بیرون شده‌اند. ابوبکر صدیقساین فرمان را برای امیران لشکری صادر کرد و از لشکریان خواست تا اساس پیکارشان را بر مبنای دعوتی قرار دهند که هدفی واحد و یک‌سان با جهاد دارد که همان دفاع و پشتیبانی از اسلام می‌باشد. [۷۳۴]

ابوبکر صدیقسهنر فرماندهی را از رسول‌خدا جفراگرفت و در راهبری امت به آن حضرت جاقتدا کرد. پیروزی هر پیشوا و فرماندهی، به میزان موفقیتش درمیان سربازانش بستگی دارد و ابوبکر صدیقسبهترین سرباز رسول‌خدا جبود؛ دوستیش با آن حضرت جبر اساس اخلاص قرار داشت و همواره می‌کوشید تا فرموده‌هایش را کاملاً اجرا کند و به همین خاطر نیز در تمام جنگ‌ها با رسول‌خدا جشرکت کرد و از هیچ جان‌فشانی و مجاهدتی دریغ نکرد. می‌توان باریک‌بینی و دوراندیشی ابوبکر صدیقسرا در سفارش‌هایش به امیران لشکری و بلکه برنامه‌ریزیش در رویارویی با دشمنان اسلام به وضوح دید. [۷۳۵]نکات زیر در نخستین سفارش ابوبکر صدیقسبه امیران و فرماندهان لشکری قابل لحاظ است:

۱- تأکید بر لزوم تقواپیشگی و ترس از خدا در نهان و آشکار. قطعاً تأکید بر تقوا، سیاست پخته و بجایی بود که سبب می‌شد تا مدد و نصرت الهی، به یاری و همراهی مجاهدان بیاید. چراکه: ﴿ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨ [النحل: ۱۲۸]

یعنی: «همانا خدا، با کسانی است که تقوا پیشه کرده‌اند و با آنان که نیکوکارند».

۲- تأکید بر جدیت و تلاش مخلصانه در راه خدا که از صفات و ویژگی‌های بارز بندگانی است که مورد نصرت و یاری خدای متعال قرار می‌گیرند [۷۳۶]: ﴿ وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ فِينَا لَنَهۡدِيَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٦٩ [العنكبوت: ۶۹]

یعنی: «کسانی که در راه ما مجاهده و جهاد می‌کنند، آنان را به راه‌های خود راهنمایی می‌کنیم و قطعاً خداوند، با نیکوکاران است».

۳- تنها چیزی که از مرتدها پذیرفته می‌شود، این است که دوباره به اسلام بازگردند و چون در مسایل عقیدتی، جای تساهل و آسان‌گیری نیست، عدم پذیرش دعوت، با مرگ برابر است.

۴- تقسیم غنایم جنگی با رعایت حقوق بیت‌المال که همان خمس می‌باشد.

۵- برحذرداشتن سپاهیان از شتاب‌زدگی در رویارویی با دشمنان تا در معرض شکست و نابودی قرار نگیرند.

۶- برحذرداشتن فرماندهان از اینکه هیچ بیگانه‌ و ناشناخته‌ای را در سپاه اسلام راه ندهند که مبادا جاسوس باشد.

۷- دستور دادن فرماندهان به اینکه در حرکت و توقف، جویای حال سپاهیان باشند و برخی را جلوتر از بعضی دیگر نفرستند.

۸ - دستور دادن امیران به اینکه منش و گفتار خوبی با سپاهیانشان در پیش بگیرند. [۷۳۷]

استراتژی عمومی ابوبکر صدیقسبرای فرماندهی لشکرها در موارد زیر خلاصه می‌شود:

۱- همکاری و رابطه‌ی تنگاتنگ لشکرهای مختلف به گونه‌ای بود که با وجود استقلال فرماندهی لشکرها و دوری مناطق عملیاتی هر یک از لشکرها از یکدیگر، فعالیت تمام آن‌ها تحت یک فرماندهی کل قرار گرفته بود و خلیفه در مدینه، جریان پیکار و نبرد مسلمانان را فرماندهی می‌کرد؛ علاوه بر این، چگونگی ارتباط و پیوست لشکرها با هم و یا جدایی و پراکندگی آن‌ها از هم به عنوان یک استراتژی نظامی و عملیاتی، بیان‌گر پیوستگی و رابطه‌ی تنگاتنگ لشکرها با یکدیگر می‌باشد.

۲- ابوبکر صدیقسبرای حفظ مدینه‌ی منوره ـ مرکز خلافت ـ نیروی ویژه‌ای را بکار گرفت و در این‌باره با بزرگان صحابه نیز مشورت و رایزنی کرد و از آنان خواست تا او را در سیاست‌های راهبردی خلیفه در جریان جنگ و اداره‌ی امور راهنمایی کنند.

۳- ابوبکر صدیقساز مسلمانانی که درمیان قبایل مرتد بودند، کار گرفت. او، برای بکارگیری مسلمانان تمام قبایل در رویارویی با جریان ارتداد از یک‌سو به فرماندهان لشکری دستور داد تا در مسیر حرکتشان به سوی مناطق عملیاتی، مسلمانان قبایل مختلف را همراه خود کنند و از دیگر سو فرمان داد که برخی از این مسلمانان، به عنوان نیروهای پشتیبانی، در مناطق خود بمانند و از مناطق تحت کنترل خود، در برابر حملات احتمالی مرتدها، دفاع کنند.

۴- ابوبکر صدیقسبرای عملیاتی کردن برنامه‌های جهادی خود بر ضد مرتدها، حیله‌های جنگی و غافل‌گیرانه‌ای در پیش گرفت؛ ابوبکر صدیقسدر گسیل لشکرها با حفظ اسرار و برنامه‌های نظامی خود به‌گونه‌ای هشیارانه و محتاط عمل می‌کرد که مقصد لشکرها، همواره پوشیده بود و سبب می‌شد تا دشمن غافل‌گیر شود. [۷۳۸]چگونگی فرماندهی ابوبکر صدیقسدر جریان جنگ‌های ارتداد، بیان‌گر دانش و پختگی سیاسی ابوبکرسو تجربه‌ی عملی و کارآزمودگی آن بزرگوار می‌باشد که نصرت و یاری خداوند متعال را به همراه داشت.

[۷۲۳] زمر: آیه‌ی۳۰؛ یعنی: «(ای محمد! هیچ کسی ازواقعه‌ی مرگ، مستثنی نیست و) تو هم می‌میری و آنان نیز می‌میرند.» [۷۲۴] انبیاء: آیه‌ی۳۴؛ یعنی: «ما برای هیچ انسانی پیش از تو زندگی جاوید و همیشگی نگذاشتیم؛ (بلکه هر کسی می‌میرد) پس اگر تو بمیری، آیا ایشان (یعنی کسانی که مرگت را پایان کار اسلام می‌دانند) جاودانه می‌مانند؟!» [۷۲۵] آل‌عمران: آیه‌ی۱۴۴؛ یعنی: «محمد، تنها پیامبر است و پیش از او نیز پیامبرانی بوده و رفته‌اند؛ پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به عقب برمی‌گردید (و اسلام را رها می‌کنید)؟ و هر کس به عقب برگردد (و کافر شود) هرگز کوچک‌ترین زیانی به خدا نمی‌رساند و خداوند، به سپاس‌گزاران پادش خواهد داد.» [۷۲۶] کهف: آیه‌ی۱۷؛ یعنی: «…هر کس را که خداوند، راهنمایی کند، ره‌یاب واقعی او است و هر که را گمراه نماید، هرگز دوست و رهنمایی برایش نخواهی یافت.» [۷۲۷] کهف: آیه‌ی۵۰؛ یعنی: «(آغاز آفرینش انسان را به یاد آورید) آن گاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. همه‌ی آن‌ها به جز ابلیس سجده کردند که او، از جنیان بود و از فرمان پروردگارش تمرد کرد. آیا او و فرزندانش را با وجودی که دشمن شما هستند، به جای من دوست خود می‌گیرید؟! چه عوض و جایگزین بدی برای ستم‌کاران است!» [۷۲۸] فاطر: آیه‌ی۶؛ یعنی: «بی‌گمان شیطان، دشمن شما است؛ پس شما هم او را دشمن بدانید (و از وسوسه‌هایش پیروی نکنید.) او، پیروان خود را به این فرا می‌خواند که از اهل آتش سوزان جهنم شوند.» [۷۲۹] تاریخ طبری (۴/۶۹تا۷۱) [۷۳۰] الدور السیاسی للصفوة فی صدر الإسلام، ص۲۶۲ [۷۳۱] تاریخ الدعوة إلی الإسلام، ص۲۹۰ [۷۳۲] حرکة الردة، ص۱۷۶ [۷۳۳] تاریخ طبری (۴/۷۱و۷۲) [۷۳۴] الدور السیاسی للصفوة، ص۲۶۳ [۷۳۵] حرکة الردة، ص۱۷۹ [۷۳۶] تاریخ الدعوة إلی الإسلام، ص۲۹۱ [۷۳۷] حرکة الردة، ص۱۷۹ [۷۳۸] الأبعاد لمفهوم الأمن فی الإسلام، از مصطفی محمود منجود، ص۱۶۹