نقش ابوبکرسدر جنگهای احد و حمراء الاسد
مسلمانان، در جنگ احد با سختیهای شدیدی روبرو شدند و به خاطر غفلتی که از برخی از آنان سرزد، نظم و توانشان در میدان نبرد از هم پاشید و کار به جایی انجامید که از اطراف پیامبر جپراکنده شدند؛ در میان لشکر شایع شد که رسولخدا جشهید شدهاند؛ این شایعه، اثری منفی بر صحابه گذارد و با واکنش و پیامد بدی همراه گشت؛ میدان نبرد وسیع بود و به سبب هیاهو و هرج و مرج حاکم بر میدان، دسترسی به یک خبر درست دربارهی شهادت پیامبر جممکن نبود. ابوبکر صدیقسنخستین کسی بود که خود را از میان صفها به رسولخدا جرساند و پس از او ابوعبیده بن جراح، علی، طلحه، زبیر، عمر بن خطاب، حارث بن صمه، ابودجانه و سعد بن ابیوقاصشو عدهای دیگر از صحابهشخود را به پیامبر جرساندند و به همراه آن حضرت به قصد بازیابی و جمع و جورکردن توان مادی و معنویشان به سوی کوه احد شتافتند. [۲۰۴]
هرگاه سخن از جنگ احد به میان میآمد، ابوبکر صدیقسمیفرمود: «آن روز همهاش از آنِ طلحهساست؛ من در روز احد، نخستین کسی بودم که پس از بروز هرج و مرج در میان مسلمانان و پراکندگی آنها دوباره به جنگ و کارزار با کافران روی آوردم؛ در این اثنا مردی را دیدم که مشغول نبرد با کفار بود؛ با خود گفتم: گویا او، طلحهساست. درمیان من و مشرکان، کافری قرار داشت که او را نمیشناختم. من، به رسولخدا جنزدیک بودم که ناگهان چشمم به ابوعبیدهسافتاد؛ خود را به رسول اکرم جرساندیم. دندان پیشین آن حضرت شکسته و چهرهی مبارکش زخمی و خونین شده و دو حلقه از خود (کلاه آهنی) درصورتشان فرو رفته بود. رسولخدا جبه ما فرمودند: «به یاری دوستتان بشتابید.» منظورشان طلحهسبود که از شدت خونریزی ناتوان و بیرمق شده بود. ما، به قصد کمک و رسیدگی به رسولخدا جبه گفتهشان توجهی نکردیم. جلو رفتم تا حلقههای آهنین را از صورت آن حضرت بیرون بکشم؛ ابوعبیدهسمرا سوگند داد که بگذار من این کار را بکنم. من گذاشتم تا او حلقهها را از صورت پیامبر جبیرون بکشد؛ وی، برای آنکه رسولخدا جاذیت نشوند، حلقهها را با دستش نگرفت؛ بلکه حلقهها را به دندان گرفت و به هنگام بیرون کشیدن یکی از حلقهها، آخرین دندان پیشینش با حلقه بیرون آمد. پس از رسیدگی به رسولخدا جبه سراغ طلحهسرفتیم و او را در حالی در چالهای دیدیم که بیش از هفتاد جراحت بر اثر شمشیر، نیزه و ضربات وارد آمده، برداشته و یکی از انگشتانش نیز قطع شده بود.» [۲۰۵]منزلت و جایگاه والای ابوبکرساز آن جا هویدا میگردد که پس از پایان این جنگ ابوسفیان بانگ برآورد که: «آیا محمد (ج) در میان شما است؟» رسولخدا جدستور دادند که کسی جوابش را ندهد. ابوسفیان سه بار همین پرسش را نمود و چون پاسخی نشنید، سؤال کرد: «آیا پسر ابوقحافهسدرمیان شما است؟» سه بار این سؤال را تکرار کرد و پاسخی نشنید؛ بنابراین سراغ عمرسرا گرفت و پرسید: «آیا پسر خطاب درمیان شما است؟» ابوسفیان پاسخی نشنید؛ به میان قریشیان بازگشت و گفت: «اینها (محمد ج، ابوبکر و عمر) کشته شدهاند. [۲۰۶]
این ماجرا، بیانگر این است که ابوسفیان، رسولخدا ج، ابوبکر و عمر را پایهها و رجال اصلی اسلام میدانست و به همین خاطر نیز برای آنکه خیالش در مورد نابودی اسلام راحت شود، سراغ این سه نفر را گرفت تا مطمئن شود که آنها کشته شدهاند. [۲۰۷]
زمانی که مشرکان اراده کردند، مسلمانان را نابود کنند وآنها را ریشهکن نمایند، پیامبر گرامی اسلام جبا یک استراتژی و برنامهی منظم و حسابشده، دسیسهشان را خنثی نمودند و به مسلمانان دستور دادند به تعقیب مشرکان بپردازند؛ مسلمانان، با وجود جراحات و تلفات شدیدی که در احد متحمل شده بودند، فرمان خدا و رسول را لبیک گفتند. عایشهلبه عروه بن زبیر چنین فرمود: «ای خواهرزادهام! خداوند متعال، در قرآن عدهای را ستوده و فرموده است: ﴿ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ١٧٢ ﴾[آل عمران: ۱۷۲] یعنی: «کسانی که پس از آن همه زخمها و جراحتهایی که برداشتند، فرمان خدا و پیامبر را اجابت کردند (و هنوز زخمهای جنگ احد التیام نیافته بود که در تعقیب مشرکان به سوی حمراءالاسد شتافتند، کار بس بزرگی نمودند که قابل ستایش است و)آن عده از ایشان که (چنین کار سترگ و) نیکی کردند و تقوا پیشه نمودند، اجر و پاداش بزرگی مییابند».ای خواهرزادهام! پدرت زبیرسو همچنین ابوبکرساز همین جرگه بودند؛ رسولخدا جروز احد و پس از آنکه مشرکان رفتند، بدین خیال افتادند که مبادا مشرکان، برای ریشهکن کردن مسلمانان بازآیند؛ بنابراین فرمودند: «چه کسی به تعقیبشان میرود؟» هفتاد نفر برای این کار آماده شدند که ابوبکر و زبیر از آن جمله بودند. [۲۰۸]
[۲۰۴] مواقف الصدیق مع النبی جفی المدینة، از دکتر عاطف لماضة، ص ۲۷ [۲۰۵] منحة المعبود (۲/۱۹)؛ نگاه کنید به تاریخ الدعوة الإسلامیة ص۱۳۰ [۲۰۶] الفتح(۶/۱۸۸)، الفتح(۷/۴۰۵) [۲۰۷] مواقف الصدیق مع النبی جفی المدینة، ص۲۸ [۲۰۸] مسلم، شمارهی۲۴۱۸