خلاصهی کتاب
۱- سیرت خلفای راشدین، از قویترین مصادر ایمانی است که عاطفه و احساس درست اسلامی به همراه فهم و شناخت صحیح از دین را به ارمغان میآورد. امت اسلامی، همچنان از تاریخ شکوهمند آن دوران، انوار ایمان برمیگیرد و از آن، به عنوان زاد و توشهی دعوت، بهره میبرد تا پرتو حق را در قلوب مردم، بتاباند و حق و حقیقت را در برابر طوفان دسیسهگری دشمنان امت بر ضد دعوت و تاریخ مسلمانان، مصون و محفوظ بدارد.
۲- اینک مسلمانان و بلکه تمام انسانیت، نیازمند شناخت فضایل یاران پیامبر جو کانِ وجودی آنها هستند و باید به میزان اثرپذیری آنان از آموزههای رسولخدا جپی برده و به بازشناسی دلایلی بپردازند که صحابه را در چنان جایگاهی قرار داد که به عنوان نسلی نمونه و بینظیر در تاریخ بشریت، مطرح شدند.
۳- دشمنان اسلام اعم از یهودیان، مسحیان، مادیگرایان و… به تأثیر عمیق و وافر تاریخ اسلامی در ایجاد و پرورش شخصیتهای قوی فکری و عملی و همچنین خیزش و فوران نیروهای درونی امت، پی برده و از اینرو همواره کوشیدهاند تا با ایجاد تغییر و دگرگونی در تاریخ اسلام و زشت جلوه دادن گذشتهی پرافتخار امت، در آن، شک وشبهه ایجاد کنند؛ دستهای ناپاک دشمنان گذشتهی امت و همچنین دستهای خاورشناسان عصر حاضر، در پسِ این تلاش شوم، هویدا است. بنابراین از آنجا که تاریخ اسلام، همواره بهطور عمومی و تاریخ صدر اسلام، بهطور خاص و ویژه از طریق کم و زیاد کردن گزارشهای تاریخی، در معرض تحریف و زشتنمایی قرار گرفته، این وظیفه فراروی اهل علم و کارشناسان متعهد تاریخی و مذهبی، قرار میگیرد که به تصحیح تاریخ صدر اسلام پرداخته و بازنگاری درست و اصولی تاریخ را از برترین عبادتها به شمار آورند تا تصویری درست و الگوساز از پیشینیان نیک این امت، در برابر دیدگان مسلمانان قرار بگیرد و بدین ترتیب، آحاد امت، بتوانند با الگوگزینی از سیرت نیکان گذشته، به پویایی و بالندگی برسند.
۴- سیرت ابوبکر صدیقس، آکنده از درسها و آموزههایی است که نشان میدهد: ابوبکرس، برترین فرد این امت، پس از رسولخدا جاست. ابوبکرسپیش از ظهور اسلام نیز از صفات و ویژگیهای پسندیدهای برخوردار بود که از آن جمله میتوان به عدم بادهنوشی و یا عدم سجده در برابر بتها اشاره کرد.
۵- ابوبکرس، یکی از نسبشناسان و تاریخدانان عرب بود؛ وی، در این زمینه توانایی و دانش چشمگیری داشت که او را در رتبهی استادی نسبشناسانی چون عقیل بن ابیطالب قرار داده بود. او، در این پهنه، از مزیت و امتیازی برخوردار بود که او را در دل عربها، محبوب و دوستداشتنی میکرد؛ آن امتیاز، این بود که وی، هرگز بر نسب و تبار کسی خرده نمیگرفت و بر خلاف دیگران، از نسب و تبار مردم عیبجویی و عیبگویی نمیکرد. تجارت و بازرگانی و همچنین سخاوت و گشادهدستی از دیگر عوامل شهرت و چیرگی ابوبکرسدر دوران جاهلیت بود.
۶- ابوبکرسگنجینهای بود که خداوند، او را برای پیامبرش، از پیش آفریده و ذخیره کرده بود تا در خدمت آن حضرت جقرار بگیرد؛ او، در نزد قریش محبوبیت زیادی داشت؛ خلق و خوی والایش که موهبت و ارزانی الهی بود، او را در نزد همه بهگونهای محبوب کرده بود که همگان، دوستش داشتند.
۷- تلاش و فعالیت ابوبکرسدر عرصهی دعوت الی الله، تصویر روشنی از ایمان، ترسیم میکند و این حقیقت را روشن میسازد که پذیرش دینخدا، قرار و آرام مؤمن را میگیرد و او را آسودهخاطر نمیگذارد تا اینکه در دنیای مردم، آنچه را که به آن ایمان آورده، محقق نماید. البته این خیزش و حرکت ابوبکر، یک حرکت صرفاً عاطفی و گذرا نبود که زود، فرو کشد و سرد و زایل شود. بلکه نشاط، هیجان و دلیری ابوبکرسدر پهنهی دعوت تا هنگام وفاتش، ماندگار ماند و هرگز در مسیر دعوت، دچار خستگی، ضعف و سستی نشد.
۸- ابوبکرسبه شدت مورد اذیت و آزار کفار قرار گرفت؛ بر سرش خاک و خاکستر ریختند و در مسجدالحرام او را طوری کتک زدند که بینی و صورتش، زخمی و خونین شد و او را در حالی که درمیان مرگ و زندگی بود، بر روی پارچهای نهاده و به خانهاش بردند.
۹- جرأت و شجاعت، از دیگر ویژگیهای ابوبکرسبود که او را از دیگران، متمایز و متفاوت میساخت. او، در راه حق از هیچ چیزی نمیهراسید و در مسیر نصرت دین خدا، فعالیت دینی و همچنین حمایت و پشتیبانی از رسولخدا ج، از هیچ سرزنش و توبیخی، متأثر نمیشد.
۱۰- ابوبکر صدیقس، استراتژی آزاد کردن بردگان مسلمان و تحت شکنجه را دنبال کرد و این رویه را به عنوان یک برنامهی منظم و هدفمند اسلامی به منظور مقاومت در برابر شکنجهگریها و خشونتهای کفار، ادامه داد و بدینسان، دعوت اسلامی، مورد حمایت و پشتیبانی مالی و انسانی قرار گرفت. ابوبکرس، بردگان مسلمان اعم از زن و مرد را خریداری و آزاد میکرد.
۱۱- ابوبکر صدیقساز دانش نسبشناسی خود در عرصهی دعوت استفاده میکرد. چنانچه همراه رسولخدا جبه میان قبایل میرفت و دانش نسبشناسی خود را در دعوت آنان به سوی خدا، بهکار میگرفت.
۱۲- صدیقساز هنگام طلوع دعوت تا وفات رسول اکرم جو در سفر هجرت، بازوی آن حضرت و دستیار ایشان بود. وی، بهخوبی از منابع و چشمههای نبوت، سیراب گشت و از آنها حکمت و ایمان، یقین و اراده و اخلاص و تقوا نوشید. همنشینی و همراهی ابوبکرسبا رسولخدا ج، ثمرات و پیامدهای زیادی برای ابوبکر، به دنبال داشت؛ از جمله: شایستگی و راستی، آگاهی و بیداری، صفا و صمیمیت، عزم و ارادهی آهنین، اخلاص و فهم درست از دین و…. واکنشهای درست و بجای ابوبکرسدر جریان وقایع پس از رسولخدا ج(در سقیفهی بنیساعده، گسیل لشکر اسامهسو جنگ با مرتدها)، نمادِ تمام توانمندیها و شایستگیهایی است که ابوبکرسرا قادر ساخت تا فسادها را قلع و قمع نماید، ویرانیها و خرابیها را از نو بنا کند و تفرقه و پراکندگی را به اتحاد و همبستگی تبدیل نماید و انحرافات و کجیها را بهبود بخشد و اصلاح کند.
۱۳- ابوبکرسبه عنوان وزیر باصداقت رسولخدا جدر همهی حالات، آن حضرت را همراهی نمود و در هیچ یک از صحنهها غایب نبود؛ وی، بههنگام گریز مسلمانان در جنگ احد، در کنار رسولخدا جثابتقدم ماند و مقاومت نمود.
۱۴- زندگانی ابوبکرسدر مدینه، سرشار از درسها و آموزههایی است که نمونهای زنده از فهم دین و اجرای آن در دنیای مردم را جلوهگر میسازد. شخصیت ابوبکر صدیقسبر پایهی صفات و ویژگیهای منحصر به فردش، بر دیگران تمایز و برتری مییابد. رسول اکرم جنیز در بسیاری از احادیث، به بیان فضایل ابوبکر و برتری او بر سایر صحابهشپرداختهاند.
۱۵- باور و ایمان ابوبکرسبه خداوند متعال، بس بزرگ و محکم بود. او، حقیقت ایمان را شناخت وکلمهی توحید، بهگونهای سراسر قلب و وجودش را دربرگرفت که نشانههایش، در عملکرد وی، پدیدار گشت و تمام زندگیش را آکنده از نشانهها و فرآیندهای عمق ایمان و ژرفای توحیدش نمود. اخلاق ابوبکرسبس والا و رفیع بود و ذرهای از کنش پست و فرومایه، در او یافت نمیشد. ابوبکرسهمواره به دین خدا و رهنمودهای پیامبر جتمسک میورزید و در حقیقت، ایمانش، سبب حرکت و خیزش، همت و اراده، تلاش و تکاپو، نشاط و بالندگی، جهاد و مجاهده و عزت و سرافرازی بود. او، از یقین وایمان بیمانندی برخوردار بود که هیچ یک از صحابهشرا نمیتوان در ایمان و یقین، در حد و پایهی او دانست.
۱۶- ابوبکرساز عالمترین و داناترین مردم نسبت به دین خدا و بلکه ترساترین آنها بود و بیش از همه از خدا میترسید. اهل سنت بر این اتفاق نظر و بلکه اجماع دارند که ابوبکرسعالمترین شخص امت است. دلیلش، اینکه ابوبکرسهمواره ملازم و همراه رسولخدا جبوده است. او، بیش از دیگران در سفر و حضر، شب و روزش را با رسولخدا جمیگذراند و شبانگاهان و پس از نماز عشاء با آن حضرت جمجلس میکرد و با ایشان بهقدری دربارهی مسایل مسلمانان سخن میگفت که کمتر کسی به این افتخار مشرف میشد. رسولخدا ج، ابوبکرسرا به عنوان امیرحج در سال ۹ هجری به مکه فرستادند؛ میدانیم که احکام حج، مسایل باریکی دارد که دانش زیادی میطلبد. از اینرو اگر ابوبکرساز دانش زیادی برخوردار نبود، به سرپرستی چنین حج مهمی گماشته نمیشد. رسولخدا ج، ابوبکرسرا پیشنماز نیز کردند و او، تنها کسی است که رسولخدا جاو را در نماز و حج، جایگزین خود فرمودند. در باب احکام زکات نیز فقها به احکامی در این مورد اعتماد کردهاند که انسساز ابوبکرسفرا گرفته است. چرا که ابوبکر بیش ازدیگران به آموزههای پیامبر جو ناسخ و منسوخ در این باب تسلط و آگاهی داشته و همین، طریق فراگیری انسساز ابوبکرسرا در مورد مسایل زکات قوت بخشیده است. دانش ابوبکرسدر نهایت پختگی و وسعت بوده است؛ زیرا نمیتوان از ابوبکرسحتی یک اشتباه هم در مورد مسایل شرعی سراغ گرفت و یک گفتهاش را مخالف نصوص و تصریحات شرعی یافت.
۱۷- با وفات رسولخدا ج، وضعیت آشفتهای به وجود آمد. اما خدای متعال، مسلمانان را به وسیلهی ابوبکر صدیقس، آرام گردانید و ابوبکر، درمیان مردم برخاست و فرمود: «کسی که محمد جرا عبادت میکرده، بداند که محمد جوفات کرده و هر کس، خدای متعال را میپرستیده، بداند که خداوند، زنده است و هرگز نمیمیرد.» موضع ابوبکرسدر سقیفهی بنیساعده نیز، تحسین برانگیز است؛ چرا که ابوبکرستوانست در درون و روان انصارشنفوذ کند و بیآنکه مسلمانان را در معرض فتنه قرار دهد، آنان را به حق قانع سازد؛ ابوبکر صدیقسبه بیان فضایل انصار در کتاب و سنت پرداخت و سپس فرمودههای صریح رسولخدا جرا در مورد حقانیت خلافت قریش، تبیین نمود.
۱۸- سعد بن عبادهسپس از پایان گفتگوهایی که در سقیفهی بنیساعده جریان یافت، با ابوبکرسبیعت کرد و از موضع نخستش که مدعی خلافت بود، عقب نشست. بشیر بن سعد انصاریس(پسرعموی سعد بن عبادهس) نخستین کسی بود که با ابوبکر صدیقسبیعت نمود. هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که مطابق پندار برخی از تاریخنگاران، بیانگر بروز بحران یا اختلاف کوچک و بزرگی درمیان صحابه در سقیفهی بنیساعده باشد و نشان دهد که حتی یک نفر از صحابه در امر خلافت طمع ورزیده است. آنگونه که روایات صحیح نشان میدهد، اخوت اسلامی، همانند گذشته و بلکه بیش از آن تداوم یافت.
۱۹- در برخی از آیات قرآن و احادیث رسول اکرم جبه حقانیت خلافت ابوبکرساشاره شده است. صحابهشو همچنین اهل سنت بر این اجماع کردهاند که ابوبکرسسزاوارترین شخص صحابه برای خلافت بوده است.
۲۰- شالودهی قوانین خلافت که نماد نظام حکومت اسلامی است، قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم جمیباشد. فقها، پایههای حکومت اسلامی را شورا و بیعت دانستهاند که در قرآن کریم نیز به این دو اصل مهم اشاره شده است. گاهی عناوینی چون امامت و امارت، مترادف خلافت بکار میرود. مسلمانان بر این اجماع دارند که تشکیل خلافت، واجب است تا با تعیین خلیفه به امور مسلمانان رسیدگی شود، حدود و قوانین شرعی اجرا گردد و خلیفه، توانمندیهای حکومت و مردم را برای گسترش دعوت اسلامی بکار بندد؛ برای حمایت دین و امت، جهاد را بپا دارد؛ حقوق مردم را تأمین کند و با عدالت و دادگستری، بیداد و ستم را ریشهکن کند و نیازهای ضروری آحاد جامعه را به خوبی برآورده سازد.. تشکیل خلافت به عنوان یک وظیفه و فریضهی دینی، از قرآن، سنت و اجماع ثابت میشود.
۲۱- علامه ابوالحسن ندوی/شرایط خلافت و مواردی را که در پس این منصب لازم است، بررسی نموده و با کنکاش دورهی خلافت ابوبکر صدیقسبر پایهی دلایل و شواهد موجود در آن برهه از تاریخ اسلام، ثابت کرده که تمام شرایط خلافت در شخصیت ابوبکر و دوران وی تحقق یافته است.
۲۲- ابوبکر صدیقسپس از آنکه عموم مردم با او بیعت کردند، درمیان آنها برخاست و خطبهی شکوهمندی ایراد فرمود. این سخنرانی، با آنکه مختصر و کوتاه میباشد، از باارزشترین خطبههای اسلامی به شمار میآید؛ چرا که ابوبکر صدیقسدر آن، به بیان اصول عدالتگستری و مهرورزی در تعامل میان حکومت و مردم میپردازد و بر این تأکید میکند که اطاعت از ولیامر و کاردار مسلمانان، منوط به این است که او، فرمانبردار خدا و رسول باشد؛ ابوبکر صدیقسدر این خطبه به صراحت، نقش جهاد را در سرافرازی امت بیان میفرماید و از فحشا و بدکاری برحذر میدارد که مایهی فساد، فروپاشی و ازهمگسیختگی جامعه میباشد.
۲۳- ابوبکر صدیقسپس از ترسیم و تبیین سیاستهای دولتش، از صحابهی کرامشبرای اجرای برنامههایش، کمک گرفت؛ ابوبکرسامین این امت (ابوعبیده بن جراحس) را مسؤول امور مالی (وزیر دارایی) قرار داد؛ مسؤولیت قضاوت (وزارت دادگستری) را به عمر بن خطابسسپرد و خود نیز قضاوت میکرد؛ زید بن ثابتسنیز عهدهدار پست و ارتباطات شد؛ برخی دیگر از صحابه نظیر علی بن ابیطالب و عثمان بن عفانبنیز نامهها و دستورات حکومتی را مینگاشتند. مسلمانان، لقب خلیفةالنبی جرا بر ابوبکرسنهادند و چنین صلاح دیدند که ابوبکرستماموقت، به ادارهی امور بپردازد و کار دیگری نکند. از اینرو قرار بر آن شد که مسلمانان، خرجی ابوبکرسرا تأمین کنند.
۲۴- ابوبکرسپس از آنکه به مقام خلافت رسید، چون گذشتهی درخشانش درمیان مردم بود و هر فرصت ممکن را غنیمت میدانست تا تعالیم و آموزههای دینی را به مردم انتقال دهد؛ مردم را به نیکیها فراخواند و از بدیها باز دارد. انوار خوبیهای ابوبکرسبر مردم پرتو هدایت، ایمان و اخلاق میافکند.
۲۵- دورهی خلافت ابوبکر صدیقساز آن جهت که آغاز دورهی خلافت راشده و متصل به دوران رسول اکرم جمیباشد، از اهمیت و جایگاه والایی در تاریخ اسلام برخوردار است. دورهی خلافت راشده بهطور عمومی و ساختار قضایی آن بهطور خاص، تداوم دوران رسولخدا جو ساختار قضایی آن زمان است؛ در دوران خلافت، تمام جوانب قضایی عهد نبوی به طور کامل تداوم یافت و نصوص و مصادیق قضایی دوران رسولخدا جدر پهنهی قضاوت و دادگستری خلافت راشده به اجرا درآمد.
۲۶- ابوبکر صدیقسبرای مناطق مختلف، کارگزارانی تعیین کرد و ادارهی عمومی هر منطقهای را به والی و کاردار آن منطقه سپرد. ابوبکرسدر گزینش کارداران و والیان، شیوهی رسولخدا جرا ادامه داد و به همین جهت نیز والیانی را که رسول اکرم جپیش از وفاتشان بر مناطق مختلف گماشته بودند، همچنان بر کارشان ابقا نمود و هیچ یک را برکنار نکرد مگر که او را به امارت منطقهای گمارد که از موقعیت مهمتری برخوردار بود. استراتژی ابوبکرسدر تعیین و نصب والیان و کارگزاران، در درجهی اول، ادامهی مسؤولیتهای کارداران زمان رسولخدا جبر پایهی توانمندیهای آنان بود؛ ابوبکرسدر راستای اجرای این سیاست، شرح وظایف کارداران را بر اساس وظایف و مسؤولیتهای کاردارانی قرار داد که شخص رسولخدا جآنان را تعیین و نصب نموده بودند.
۲۷- روایاتی دربارهی تأخیر بیعت علی بن ابیطالب و زبیر بن عوامببا ابوبکر نقل شده که صحیح نیست؛ البته در این میان روایت صحیحی از ابنعباسبنقل شده که: «علی و زبیر و کسانی که با آنان در خانهی فاطمه دخت رسول اکرم جبودند، از بیعت با ابوبکرسعقب ماندند.» جمع شدن علی و زبیر و عدهی دیگری از صحابهشدر آن شرایط مصیبتبار وفات رسولخدا جدر خانهی دختر آن حضرت جامری کاملاً عادی بود که بر پایهی روایتهای صحیح دیگر، روشن و واضح میگردد که عدهای از مهاجرین و در رأسشان علی بن ابیطالبسدر تدارک غسل و خاکسپاری رسول اکرم جبودند؛ از روایت سالم بن عبیدسنیز همین نکته روشن میشود که ابوبکرساز خانوادهی رسولخدا جو از جمله علیسخواست تا آن حضرت جرا غسل دهند و برای خاکسپاری آماده کنند. زبیر بن عوام و علی بن ابیطالببروز پس از وفات رسولخدا جیعنی در روز سهشنبه با ابوبکرسبیعت کردند.
۲۸- عایشهی صدیقهلمیگوید: فاطمه و عباسببه نزد ابوبکرسرفتند و سهم خود را از ارثیهی رسولخدا جخواستند؛ آنان، خواهان زمین آن حضرت از فدک و سهم ایشان از خیبر بودند. ابوبکرسدر پاسخ فاطمه و عباسبفرمود: من از رسول خدا جشنیدم که فرمودند: «لانورث، ما تركنا صدقة، إنّما یأكل آل محمد من هذا المال»یعنی: «ما پیامبران، چیزی به ارث نمیگذاریم؛ آنچه از خود میگذاریم، صدقه است؛ خانوادهی محمد (ج) فقط از این مال میخورند.» به روایتی ابوبکر صدیقسفرمود: «من، عملی را که رسولخدا جانجام میدادهاند، ترک نمیکنم و آن را انجام میدهم؛ چرا که من از این میترسم که اگر چیزی از رویهی آن حضرت جرا رهاکنم، گمراه شوم.» علاوه بر این تاریخ، نشان میدهد که ابوبکر صدیقسدر دوران خلافتش، بیآنکه بنا به فرمودهی رسولخدا جاحکام میراث را در اموال فدک یا باقیماندهی خمس خیبر اجرا کند، حق خانوادهی پیامبر ج(اهل بیت) را از این اموال میداده است.
۲۹- ابوبکر صدیقسدر یکی از سخنرانیهایش، بهصراحت بیان کرد که: خلیفهی رسولخدا جدر مقام جانشینی آن حضرت جاست و نه در عین آن جایگاه که چون پیغمبر، معصوم باشد؛ بلکه خلیفه، بشری است غیرمعصوم که یارای آنچه را پیامبر داشتهاند، ندارد؛ به همین سبب ابوبکرسبه این نکته اشاره نمود که در سیاستش راه رسولخدا جرا در پیش خواهد گرفت و از خود بدعت و نوآوری نخواهد کرد و به عبارت دیگر در برپایی عدل و احسان، منهج و شیوهی پیامبر اکرم جرا به اجرا خواهد گذاشت.
۳۰- آموزهها و پیامدهای اعزام لشکر اسامهستوسط ابوبکر صدیقسعبارتند از: *مصایب و سختیها هرچند بزرگ و شدید باشند، اهل ایمان و مؤمنان راستین را از انجام امور دینی بازنمیدارند. چنانچه رحلت رسولخدا جابوبکر صدیقسرا از انجام وظایف و مسؤولیتهای دینی بازنداشت. *تداوم دعوت اسلامی، قایم به افراد نیست و پیروی از رسولخدا جدر هر شرایطی واجب است. *بههمپیوستگی دعوت و عمل و جایگاه جوانان در پهنهی فعالیتهای دینی، نکتهی دیگری است که از ماجرای اعزام لشکر اسامهسدر زمان خلافت ابوبکر صدیقسروشن میشود. *جلوههای زیبا و تابندهی آداب جهاد اسلامی، در نصیحت ابوبکر صدیقسبه مجاهدان کاملاً نمودار میگردد. *جبههی مرتدان در شمال شبهجزیرهی عرب، ضعیفترین جبههی پیش روی مسلمانان به شمار میرفت و این، از نتایج و آثار لشکر اسامهسبود که باعث شد تا شکست جبههی شمال برای مسلمانان، آسانتر از شکست دشمنان در عراق باشد. اعزام لشکر اسامهسو پیامدهای مثبت آن، نشان میدهد که ابوبکر صدیقسآگاهی و توانایی بیشتری از دیگران برای حل و فصل بحرانها داشته است.
۳۱- چرایی و اسباب ارتداد قبایل عرب را میتوان چنین برشمرد: یکهخوردن افراد به مصیبت ناگهانی وفات رسولخدا ج؛ عدم شناخت درست و اصولی از اسلام؛ وجود زمینههای جاهلیت، در قبایل و عدم گسیختگی کامل از آداب و باورهای دورهی جاهلی؛ خروج و برونرفت از پذیرش حکومت اسلامی و شورش و خیزش بر ضد آن؛ تعصب قومی و قبیلهای؛ جاهطلبی و حرص و آز شدید به حکومتداری؛ دنیاطلبی و ثروتاندوزی از طریق دین؛ دشمنی و حسدورزی نسبت به یکدیگر و دسیسهگری دشمنان اسلام اعم از یهودیان، مسیحیان و مجوسیان.
۳۲- ارتداد، چند نوع و گونهی متفاوت داشت: برخی، اسلام را کاملاً رها کردند و به بتپرستی پرداختند. بعضی، ادعای نبوت و پیغمبری نمودند. عدهای نیز نماز را فروگذاشتند. بعضی از مرتدان، اسلام را قبول داشتند و نماز هم میگزاردند؛ اما از ادای زکات امتناع میکردند. دستهای دیگر با وفات رسولخدا جبه عادات و باورهای جاهلی خود بازگشتند. با وفات رسول اکرم جعدهای، سرگشته و دودل شدند و خود را به گذشت ایام سپردند تا ببینند عاقبت چه میشود.
۳۳- دیدگاه ابوبکرسدر مورد جهاد با مرتدان، نگاه درست و بجایی بود و همین موضع و دیدگاه، مایهی خیر و مصلحت اسلام و مسلمانان شد و قطعاً هر موضع دیگری در آن موقعیت، به شکست اسلام میانجامید و باعث شکلگیری دوبارهی جاهلیت میشد. اگر ابوبکر صدیقسبه خواست و توفیق خدای متعال چنان تصمیمی نمیگرفت، مسیر تاریخ، دگرگون میشد و شکل دیگری مییافت؛ گذر زمان بر عکس میشد و بار دیگر جاهلیت فسادانگیز سر برمیآورد.
۳۴- باید دانست که فتنهی ارتداد با وجود گستردگی جغرافیایی، همهگیر نبود؛ بلکه بسیاری از افراد و قبایل مناطقی که فتنهی ارتداد در آن شکل گرفت، همچنان بر اسلام ماندگار ماندند.
۳۵- در جریان جهاد با مرتدهای یمن، دو تصویر متفاوت از زن نمایان میگردد. یکی از تصویرهایی که از زن در جریان جهاد با مرتدان یمن پدیدار میشود، تصویر زن پاکی است که بر اسلام پایداری میکند و در کنار اسلام، به جنگ رذالت و پستی میرود و همراه مسلمانان قرار میگیرد تا آتش کینه و دشمنی شیاطین جنی و انسی با اسلام را فرو کشد. آری، این بانوی پاک و پاکدامن، آزاد (همسر شهر بن باذان و دخترعموی فیروز) است که با عزم و ارادهای آهنین در جبههی اسلام قرار میگیرد و با مسلمانان، نقشهی قتل دروغگوی یمن (اسود عنسی) را برنامهریزی میکند و چنان راهی در پیش میگیرد که مسلمانان تمام ادوار، از غیرت دینی آن بانوی بزرگوار یاد میکنند. شکل کریه و ظلمتبار زن در یمن، توسط زنانی یهودی یا کسانی که از جنس و دستهی آنها بودند، به تصویر کشیده شد. این تصویر از سوی زنانی نمایان شد که بر وفات رسولخدا جاظهار شادمانی کردند؛ آنها، خود را آراستند و با بدکاران، مراسم شادی و پایکوبی برپا نمودند و بیشرمانه، به فساد و بدی تشویق کردند و به نکوهش فضایل و مکارم پرداختند. شیطان و شیطانصفتان، همراه با زنان بدکار، محفل رقص و شادی برپا کردند تا بر اینکه برخی از مردم، از اسلام دست کشیدهاند، ابراز سرور و شادمانی کنند.
۳۶- برخی از یمنیها، در دعوت به اسلام و پایداری بر حق، نقش بزرگی ایفا کردند و نزدیکان و افراد همقبیلهای خود را از خطر ارتداد برحذر داشتند. مران بن ذیعمیر همدانی که یکی از سران و حکمرانان یمن بود و قبلاً به همراه بسیاری از اهل یمن مسلمان شده بود، از آن دست دعوتگرانی میباشد که نقش بزرگی در دعوت به اسلام و پایداری بر آن داشته است. یکی دیگر از دعوتگران یمنی، عبدالله بن مالک ارحبیسبود. وی، از اصحاب و یاران رسولخدا جاست. شرحبیل بن سمط و پسرش نیز بنیمعاویه از کنده را به اسلام فراخواندند.
۳۷- پس از پایان جنگهای خلافت اسلامی با جریان ارتداد، تمام یمن در برابر حکومت اسلام به مرکزیت مدینهی منوره تسلیم شد و یمن به سه بخش اداری تقسیم گردید: صنعاء، جند و حضرموت. سنجه و تراز تقسیم اداری یمن، تنها، معیارهای ایمانی (تقوا، اخلاص و عمل صالح) بود و در تعیین کارگزاران و رؤسای مناطق، مسایل قبیلهای کنار زده شد و مورد توجه قرار نگرفت. یمن، از انواع شرک اعم از شرک اعتقادی و شرک گفتاری و کرداری پاک شد و اهل یمن دانستند که جایگاه نبوت، بسی والاتر و فراتر از آن است که کسی، آن را ابزار رسیدن به اهداف و اغراض شخصی خود قرار دهد.
۳۸- سرکوبی طلیحهاسدی (یکی از بزرگترین مدعیان پیغمبری) و بازگشت دوبارهی جمع زیادی از اعراب به دایرهی اسلام، از مهمترین پیامدهای جنگ بزاخه میباشد. چنانچه بنیعامر پس از شکست بزاخه گفتند: «ما به همان دینی برمیگردیم که از آن خارج شدهایم.» خالدسنیز به همان شرایطی که از اهل بزاخه اعم از بنیاسد، غطفان و طیء بیعت گرفته بود، از بنیعامر نیز بیعت گرفت.
۳۹- آنچه مالک را در ورطهی نابودی انداخت، تکبرش بود که او را در دام جاهلیت و تلهی دودلی نسبت به اسلام، گرفتار کرد و اگر چنین نبود، در اجرای حکم شریعت اسلام و ادای زکات به بیتالمال مسلمانان، درنگ نمیکرد. من، چنین میپندارم که حرص و آز وی به ریاست بنیتمیم، او را به سرکشی واداشت؛ چرا که او از گردننهادن برخی از بزرگان و سرآمدان قبیلهی بنیتمیم در برابر حکومت اسلامی و پرداخت زکات توسط آنان، ناراحت شد و بر سر این موضوع با آنان پرخاشگری و جدال کرد. نگاهی به افعال و اقوال مالک، این تصور را تأیید میکند که او، آزمند ریاست بوده است و همین، باعث شد تا از دین برگردد و با سجاح همراه شود. پیامد دیگر ریاستطلبی مالک، این بود که او را بر آن داشت تا مانع ادای شترهای زکات به ابوبکر صدیقسشود و آنها را درمیان قومش تقسیم کند. او نصیحت نزدیکانش را نپذیرفت و همچنان به گردنکشی و طغیانش ادامه داد و مجموع این افعال، از او فردی ساخت که به کفر نزدیکتر باشد تا به اسلام و ایمان. صرف نظر از تمام دلایلی که دربارهی کافر بودن مالک بن نویره وجود دارد، تنها خودداری او از ادای زکات، دلیلی کافی بر درستی کشتنش میباشد.
۴۰- ابوبکر صدیقسموضوع کشته شدن مالک بن نویره را مورد بررسی قرار داد و در نهایت خالدسرا از اتهاماتی که در مورد کشتن مالک بر او وارد شده بود، بیتقصیر دانست. ابوبکر صدیقسدر این موضوع، آگاهتر و دورنگرتر از سایر صحابهشبود؛ چرا که علاوه بر برتری ایمانیش بر دیگران، به عنوان خلیفه در چنان جایگاهی قرار داشت که از تمام مسایل، آگاهی مییافت.
۴۱- انتخاب و بکارگیری خالدساز سوی ابوبکرسبه عنوان فرمانده، نشاندهندهی کمال و پختگی ابوبکر صدیقسمیباشد؛ چرا که ابوبکرسشخصی نرمخو بود و خالدسشدید و سختگیر؛ بدینسان نرمی و شدت در هم میآمیخت و تعادل، برقرار میشد. زیرا نرمخویی به تنهایی فسادآور است و مایهی سوء استفادهی دیگران میشود؛ چنانچه سختگیری تنها نیز آفتهایی را به دنبال دارد. ابوبکر صدیقسبرای ایجاد تعادل در نرممنشی خود، با عمرسمشورت میکرد و از خالدسدر انجام امور کار میگرفت و این، از کمال و پختگی او به عنوان جانشین رسولخدا جبود که در سرکوب مرتدها، شدت عمل بیسابقهای به خرج داد و به شخصیت عمر فاروقسنزدیک و همانند شد.
۴۲- مثنی بن حارثه، نقش زیادی در سرکوب فتنهی بحرین و همکاری با علاء حضرمیسداشت. وی، مسیر شمال بحرین را در پیش گرفت و پس از تصرف (قطیف) و (هجر) به دهانهی رود دجله رسید و با نیروهای ایرانی که از مرتدین بحرین پشتیبانی میکردند، درگیر شد و آنان را شکست داد. مثنی در رأس آن دسته از مسلمانان بحرینی قرار داشت که بر اسلام پایداری کردند و برای جهاد با مرتدها به علاءسپیوستند. مثنی بن حارثه، مسیر شمالی ساحل را تا دلتای شطالعرب پیمود و با قبایل ساکن در این منطقه پیرامون اسلام گفتگو و مذاکره کرد و با آنان پیمان صلح و اتحاد بست. ابوبکر صدیقسدربارهی مثنی بن حارثه جست و جو کرد که چگونه آدمی است؟ قیس بن عاصم منقری چنین پاسخ داد: «او، آدم بیآوازه، گمنام و ناشناختهای نیست؛ بلکه او، مثنی بن حارثهی شیبانی و آدمی سرامد و صاحبنام است.
۴۳- شکست بنیحنیفه در برابر سپاه خالدسدر جنگ یمامه، پایان کار جریان ارتداد بود. تعدای از حافظان قرآن کریم در جنگ یمامه به شهادت رسیدند. همین امر ابوبکر صدیقسرا بر آن داشت تا در مورد جمعآوری قرآن با عمر فاروقسمشورت نماید. قرآن کریم به شکل پراکنده بر روی پوستینهای چرمی، استخوانها (کتفها)ی شتر و شاخههای پهن خرما نوشته شده و در سینهی افراد، پراکنده بود. ابوبکر صدیقسمسؤولیت جمعآوری قرآن را که هیچ پیشینهای نداشت و کار جدیدی بود، به صحابی بزرگوار رسولخدا جزید بن ثابت انصاریسواگذار کرد.
۴۴- شرایط دستیابی مسلمانان به قدرت و خلافت، در دوران ابوبکر صدیقسو بلکه در زمان تمام خلفای راشدین تحقق یافت. ابوبکر صدیقس، یادآور و بلکه آموزهای عملی از فراهم آوردن شرایط دستیابی به خلافت و عزت است و بر اساس همین شوکت و هیبت دینی بود که درخواست اعراب را در ندادن زکات نپذیرفت و بر گسیل لشکر اسامهستأکید و پافشاری کرد و از هیچ اصل و ارزش کوچک و بزرگی نگذشت و شریعت اسلامی را بهطور کامل در پهنهی حکومت و قدرت به اجرا درآورد.
۴۵- ابوبکر صدیقسبرای رویارویی با کفار و مرتدها، توان نظامی لشکر اسلام را به شکلی همهجانبه و مادی و معنوی افزایش داد و با آمادگی بالا و کاملی رویاروی ازدینبرگشتهها ایستاد. آنحضرتسبرای مبارزه با مرتدها، لشکرهایی را فراهم آورد و فرماندهان جنگی کارآزمودهای را برای هدایت و فرماندهی لشکر منصوب فرمود؛ صحابه را برای جنگ با مرتدها تشویق کرد و اسبها و شترانی برای لشکر اسلام فراهم ساخت و لشکر و لشکریان را به سلاح، مجهز نمود. او برای تقویت خلافت اسلامی، با نوآوریها و بدعتگریها و با جهالت و هواپرستی مبارزه کرد و با اتحاد و یکپارچگی و وحدت کلمه، مطابق شریعت اسلام حکم راند و با تعهد کاری و مسؤولیتشناسی، شایستهسالاری و کارآزمودگی را ملاک تعیین فرماندهان لشکری قرار داد و بر اساس شایستگیها و تواناییهای افراد، مسؤولیتها و وظایف را تقسیم نمود که از آن جمله میتوان به مأموریت زید بن ثابتسبرای جمعآوری قرآن و همچنین مسؤولیت ابوبرزهی اسلمیسبه عنوان پیک جنگی اشاره کرد. ابوبکرسدر عرصهی آمادگی برای رویارویی با دشمنان اسلام از مسایل امنیتی و تبلیغاتی نیز غفلت نکرد.
۴۶- پیامدها و نشانههای حکومت الهی در خلافت ابوبکر صدیقسکاملاً نمایان و هویدا است. در آن زمان که مسلمانان راستین به خواست و توفیق خدای متعال قدرت یافتند، شدیداً مشتاق بودند تا شعایر دینی را در خود و خانوادههایشان بپادارند. آنان، برای اجرای احکام و آموزههای اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکردند. به همین سبب نیز خدای متعال، آنان را تقویت فرمود و در برابر دشمنان یاریشان داد و طعم آرامش و امنیت را به آنان چشانید.
۴۷- جهاد صحابهشبا مرتدها، مقدمه و زمینهای برای رشد و پرورش ایمانی و معنویشان جهت گسترش قلمرو اسلام بود. جنگ با مرتدها، تواناییهای مجاهدان را نمایان کرد و پرده از توان فرماندهی سرداران لشکری برداشت و از آنان رزمآورانی صاحبنام و کارآزموده ساخت و شایستگیهای سپاهیان را بروز داد که با چه نظم و انضباطی از فرماندهانشان اطاعت میکردند و میدانستند که برای چه میجنگند و چرا ازخودگذشتگی و جانفشانی میکنند و همین ویژگی و هدفمندی، سبب میشد تا اخلاص و جدیت زیادی از خود نشان بدهند.
۴۸- به فضل خدای متعال و جهاد صحابه و همیاری و همکاری آنان با ابوبکر صدیقسشبهجزیرهی عرب بهطور کامل و یکپارچه زیر پرچم اسلام درآمد و خلافت و قدرتی مرکزی و البته اسلامی به مرکزیت مدینه، تمام شبهجزیره را در برگرفت تا همهی مردم، تحت فرماندهی و رهبری یک نفر قرار بگیرند که بر اساس اسلام حکم میراند. پیروزی مسلمانان در جنگ با مرتدها، پیروزی اسلام بود و باعث میشد تا وحدت و یکپارچگی دینی و اسلامی، بر تعصبهای قومی و تفرقهافکن، غالب گردد و دلیلی بر این شود که حکومت اسلامی به رهبری ابوبکر صدیقسمیتواند بر سختترین و شدیدترین بحرانها فائق گردد.
۴۹- هرگونه دسیسه و حیلهگری بر ضد اسلام -چه فردی باشد و چه جمعی و یا حکومتی- کوشش بیهودهای است که نتیجهای جز ناکامی و رسوایی دسیسهگران را در پی ندارد؛ چرا که خدای متعال، حافظ و نگهدار اسلام است و کسانی را که برای پاسداری از این دین همیشهپاینده، تلاش و کوشش میکنند، به رحمت و نصرتش مینوازد و فرجام نیک را از آنِ پرهیزکاران قرار میدهد و از ضعیفان و مستضعفان در برابر ظالمان و ستمپیشگان حمایت میفرماید؛ قطعاً فرجام کسانی که بر ضد اسلام و مسلمانان نقشه میکشند، ناکامی دنیا و آخرت است و به بُزی میمانند که به امید شکستن سنگ، شاخ میزند و عاقبت شاخ خودش میشکند.
۵۰- همزمان با پایان سرکوب مرتدها و برقراری امنیت و آرامش در شبهجزیرهی عرب، ابوبکر صدیقسبنا بر رهنمودهای رسول اکرم جبه فکر گسترش قلمرو اسلام افتاد و برای این منظور، لشکریانی برای فتح عراق و همچنین شام گسیل کرد.
۵۱- دستورات ابوبکر صدیقسبه فرماندهان لشکریش (خالد و عیاضب) نشان تجربهی جنگی ابوبکر صدیقسو کیفیت بالا و توانمند تاکتیک نظامی وی، میباشد. ابوبکر صدیقسبا تبیین استراتژی جنگی و تاکتیک نظامی درست و بینظیری، نقاط عملیاتی هر یک از فرماندهان مسلمان را برای ورود به عراق بهگونهای مشخص کرد که گویا در اتاق فرماندهی، نقشهی کاملی از عراق را پیش روی خود داشته و فتح عراق را فرماندهی میکرده است.
۵۲- خالدسدر مجموعهای از جنگها، زمینههای فتح عراق را فراهم نمود. جنگهایی از قبیل: ذاتالسلاسل، مذار، ولجه، الیس، فتح حیره، انبار، عینالتمر، دومه الجندل و جنگهای حصید، مصیخ و فراض.
۵۳- هنگامی که ابوبکر صدیقسآهنگ فتح شام را نمود، در اینباره از بزرگان صحابه نظر خواست، اهل یمن را به حضور در لشکر اسلام فراخواند و سپس چهار لشکر را به سوی شام گسیل کرد. فرماندهان لشکری فتح شام عبارت بودند از: یزید بن ابوسفیان، ابوعبیده بن جراح، عمرو بن عاص و شرحبیل بن حسنهش.
۵۴- لشکرهایی که مأمور فتح شام شده بودند، در انجام مأموریتشان با سختیهای زیادی روبرو شدند؛ چرا که قشون رومی، توان و تعداد زیادی داشتند و حصارها و دژهای بسیاری نیز پیرامون شهرها ساخته بودند. فرماندهان قشون اسلامی، تحرکات رومیها را بهطور کامل زیر نظر داشتند و دریافتند که وضعیت سختی پیش رو دارند. به همین سبب گرد هم آمدند و ابوعبیدهسدر نامهای، وضعیت را به ابوبکر صدیقسگزارش داد و در همان زمان قرار بر آن شد که مسلمانان، از تمام اراضی فتحشده، عقب نشینند و در یک مکان جمع شوند تا بتوانند با همدستی و یکپارچگی، نقشهی رومیان را خنثی کرده و به اتفاق هم جبههی بزرگی فراروی رومیان ایجاد نمایند. عمرو بن عاصسپیشنهاد کرد تا تمام قوای مسلمانان در یرموک جمع شوند. فرمان ابوبکر صدیقسنیز مطابق پیشنهاد عمروس، رسید و به قشون اسلامی مأموریت داد که در یرموک جمع شوند. ابوبکر صدیقسهمچنین به خالدسکه در آن زمان در عراق بود دستور داد تا به همراه نیمی از سپاهیانش عازم شام شود و فرماندهی قشون اسلامی را بر عهده بگیرد.
۵۵- خالدسبه پیروزیهای چشمگیری در برابر رومیها دست یافت که از آن جمله میتوان به پیروزی در جنگهای اجنادین و یرموک اشاره کرد.
۵۶- در دوران خلافت ابوبکر صدیقسمهمترین اهداف و شاخصهای سیاستگذاری خارجی حکومت اسلامی بدین شرح، تبیین شد: *ارائهی نمایی باشکوه و قدرتمند از اسلام به سایر ملتها، *پیگیری فرمان رسولخدا جدربارهی جهاد، *عدالتگستری و مهرورزی درمیان مردم مناطق فتحشده، *برداشتن هرگونه زور و اجبار از مردم، *برچیدن موانع فراروی دعوت تا دعوت اسلام به عموم انسانها برسد.
۵۷- بازنگاهی به فتوحات دوران ابوبکر صدیقساین امکان را فراهم میآورد تا اساسیترین برنامههای جنگی این خلیفهی بزرگوار و چگونگی کاربری اسباب و زمینهها از سوی وی، به عنوان یک سنت الهی نمایان گردد و از چند و چون عوامل نزول نصرت و پیروزی مسلمانان در جریان فتوحات خلیفهی اول آگاهی یابیم. برخی از این برنامهها عبارت بودند از: *پرهیز از شتابزدگی در ورود به قلمرو دشمن، *بسیج و فراخوان عمومی برای جهاد در راه خدا، *تشکیل نیروهای امداد و پشتیبانی، *هدفمند کردن جنگ، *اولویتبندی و سنجیدگی در عملیات نظامی، *عملکرد فرماندهان، سنجهی عزل و نصب بود. *ایجاد تحول در شیوههای عملیاتی بر اساس شرایط *بینقص بودن خطوط ارتباطی خلیفه با فرماندهان لشکری، *فراست و تیزبینی خلیفه.
۵۸- ابوبکر صدیقسدر رهنمودهایش به فرماندهان لشکری، پارهای از حقوق الهی را برشمرد که از آن جمله میتوان اشاره کرد به: *شکیبایی در برابر دشمن، *هدف قرار دادن نصرت دین، در عرصهی جهاد، *امانتداری. ابوبکر صدیقسدر نامههایش، حقوق فرماندهان (وظایف رزمندگان) را شرح داده که میتوان این موارد را نام برد: *حرفشنوی و اطاعت از فرمانده، *واگذاری تصمیمگیری امور به فرمانده، *اجرای فوری دستور فرمانده، *عدم کشاکش با فرمانده بههنگام تقسیم غنایم.. ابوبکر صدیقساز خلال دستورات و نامههایش، حقوق سربازان و سپاهیان را نیز بدین شرح تبیین نموده است: *بازدید فرمانده از سپاهیان و بررسی اوضاع و احوالشان، *مهرورزی و مدارا با سپاهیان و عدم سختگیری بر ایشان، *وضع شعار (نشان شناسایی) برای هر یک از طوایف و دستههای فعال در لشکر، *وارسی سربازان و دقت نظر در بهخدمت گرفتن سربازان جدید، *احتیاط و آمادگی کامل در برابر فریب و شبیخون احتمالی دشمن، *تأمین نیازمندیهای لشکر، *آرایش نظامی و صفبندی سپاهیان، *تشویق و برانگیختن سربازان به قتال در راه خدا، *یادآوری فضیلت جهاد و شهادت در راه خدا به سپاهیان، *نظرخواهی و از افراد صاحبنظر، *ملزم ساختن سپاهیان به انجام حقوق الهی و تکالیف شرعی.
۵۹- اندکی تأمل در جریان فتوحات اسلامی، این نکته را روشن میکند که توفیق الهی، طوری قشون اسلامی را در زمان ابوبکر صدیقسشامل شد که لشکریان اسلام توانستند پیروزیهای چشمگیری در عراق و شام بهدست آورند و شوکت دو قدرت ایران و روم را در زمان اندکی درهم شکنند و بسیاری از سرزمینهای زیر سلطهی این دو قدرت را به قلمرو اسلامی بیفزایند. مهمترین دلایل و زمینههای پیروزی مسلمانان عبارتند از:
أ- ایمان و باور راستین مسلمانان به حق و حقیقتی که به خاطرش میجنگیدند.
ب- یقین کامل مسلمانان به پروردگارشان در مسایلی از قبیل چند و چون رزق و روزی، اجل، قضا و قدر و اینکه همه چیز، به اذن و خواست خدای متعال میباشد.
ج- ریشهدار بودن اصول و اندیشههای درست و استوار جنگی و جهادی در مسلمانان.
د- مهرورزی و عدالتگستری مسلمانان درمیان مردم مناطق فتحشده.
ه- آسانگیری مسلمانان در تعیین مقدار جزیه و خراج و پایبندیشان به توافقنامهها و پیمانها.
و- برخورداری مسلمانان از مردان و فرماندهان بزرگ و ارزشمند.
ز- رعایت کامل رهنمودهای دینی در مورد جنگ و جهاد.
۶۰- هنگامی که ابوبکر صدیقسمریض شد و وفاتش را حتمی دانست، برای تعیین خلیفهی پس از خود، اقدامات زیر را انجام داد:
أ- ابوبکر صدیقسبا بزرگان مهاجرین و انصار، دربارهی جانشین پس از خود مشورت و رایزنی کرد.
ب- ابوبکرسپس از رایزنی با صحابه در مورد جانشینی عمرس، حکمی در اینباره نوشت تا در مدینه و درمیان سپاهیان اسلام خوانده شود.
ج- عمر فاروقسبه حضور ابوبکر صدیقسرفت و چون ابوبکرس، عمرسرا از این قصد باخبر کرد که میخواهد او را به عنوان جانشین پس از خود معرفی کند، عمرسنپذیرفت. ابوبکر صدیقساو را با شمشیر تهدید کرد و عمرسکه راهی جز پذیرش مسؤولیت خلافت نمیدید، ناگزیر پذیرفت.
د- ابوبکرسبرای آنکه هیچگونه ابهامی در مورد جانشینی عمرسباقی نماند، شخصاً به میان مردم رفت و حکم خلافت عمرسرا به آنها ابلاغ کرد.
ه- ابوبکر صدیقسبا خدایش راز و نیاز کرد و اذعان کرد که: «خدایا! من، عمر را بدون دستور پیامبرت خلیفه کردم و جز خیر و صلاح مردم را نمیخواستم. من، از این ترسیدم که آنان دچار فتنه شوند؛ به همین خاطر بهترینشان را به عنوان کاردارشان معرفی نمودم؛ او بیش از همه مشتاق آن چیزی است که مایهی رشد و تعالی مردم است و اینک به خواست تو چنین حالی دارم که گویا خواهم مُرد؛ پس کسی را به جای من بر بندگانت بگمار (که نیک و شایسته باشد.)»
و- ابوبکر صدیقسکه به قصد جلوگیری از بروز فتنه و پیامدهای منفی آن، خواهان خلیفه شدن عمر فاروقسبود، به عثمان بن عفانسدستور داد که حکم خلافت عمرسرا برای مردم بخواند و برای عمرسبیعت بگیرد.
ز- ابوبکر صدیقس، عمرسرا احضار کرد تا به او اهمیت کاری را که عهدهدار شده، یادآوری کند و هرگونه مسؤولیتی را از گردن خود بردارد تا در حالی به سفر آخرت برود که تمام تلاشش را در انجام مسؤولیتش انجام داده و هیچگونه کوتاهی و قصوری نکرده باشد.
۶۱- هرچند که کارهای انجام شده در انتخاب عمرسبه عنوان خلیفه، با اقداماتی که در به خلافت رسیدن ابوبکر صدیقسصورت گرفت، متفاوت میباشد، اما قدمهایی که ابوبکر صدیقسبرای انتخاب و معرفی جانشین خود برداشت، در هیچ حالی از دایرهی شورا و مشورت بیرون نیست. عمر فاروقسبر اساس مشورت و اتفاق نظر مسلمانان به خلافت رسید و تاریخ، هیچگونه اختلافی گزارش نداده که در مورد به خلافت رسیدن عمرسبه وجود آمده و یا کسی در دوران خلافت عمرسمدعی منصب خلافت شده باشد. بلکه همگان دربارهی خلافت عمرسبه اتفاق نظر رسیده و در زمان خلافتش نیز از او بهطور کامل حرفشنوی داشتهاند.
۶۲- ابوبکر صدیقسپس از جهاد بزرگ و فراوانی که در راه خدا کرد و دین اسلام را گسترش داد، از دنیا رحلت کرد. بدون تردید تمدن بشری، مدیون این برگمرد تاریخ است که پرچمدار دعوت رسولخدا جپس از وفات ایشان شد و درخت دعوت پیامبر اکرم جرا در برابر آفات، مصون داشت و تخم عدالت و آزادی را در زمین کاشت و با خون شهیدان والامقام، آبیاری نمود و بدین ترتیب درخت دعوت، به بار نشست و جامعهی بشری، به علم و دانش و فرهنگ بینظیری دست یافت تا تمدن و آرمانخواهی جنس بشر همواره مدیون ابوبکر صدیقسباشد که با صبر و شکیبایی و جهاد شکوهمندش، اسلام را در دوران ارتداد، پایدار و ماندگار نگه داشت و این آیین راستین را با جنبش فتحگرایانهاش، طوری به دیگر ملتها رسانید که تاریخ، همانندش را سراغ ندارد.
۶۳- آنچه پیش رو دارید، کوششی است در جهت بازشناسی حقیقت دوران خلافت راشده تا بلکه از آن، در مسیر دعوت الی الله و گسترش اسلام در دنیای مردم، بهرهی کافی ببریم.بههر حال این اثر نیز از اصل انتقاد، مستثنی نمیباشد و راهنماییهای اهل علم را میطلبد. چرا که تنها خدای بلندمرتبه و حکیم، بینقص و بدون عیب است.
از خدای متعال میخواهم که این اثر را جزو نیکیهای بنده بهشمار آورده، آن را بپذیرد و در آن خجستگی و برکت ارزانی دارد و من و تمام برادرانی که در تکمیل این نوشتار، مرا یاری کردند (و مترجم و ناشر این کتاب) را از پاداش بیکرانش و همراهی با پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحان، بیبهره نگرداند.
پایان کتابم را این دعا قرار میدهم که: ﴿ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ﴾[الحشر: ۱۰] یعنی: «پروردگارا! ما را و برادرانمان را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند، بیامرز و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای نده؛ پروردگارا! تو، دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».
سبحانك اللهم وبحمدك أشهد أن لا إله إلا أنت أستغفرك وأتوب إلیك
وءاخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین