نقش ابوبکرسدر مذاکرات اهل مکه و پیامبر ج
عدهای از قریشیان برای مذاکره با پیامبر جبه حضور آن حضرت رفتند. نخستین پیک قریش برای مذاکره با پیامبر شخصی از خزاعه به نام بدیل بن ورقاء بود؛ اما پس از آنکه برایش تصمیم قطعی پیامبر جو یارانش برای زیارت خانهی خدا محرز شد، به مکه بازگشت. پس از او مکرز بن حفص، حلیس بن علقمه و عروه بن مسعود ثقفی یکی پس از دیگری حاملان پیام قریشیان بودند. گفتگو میان عروه بن مسعود و پیامبر اکرم جآغاز شد؛ در این مذاکرات، ابوبکرسو برخی دیگر از یاران پیامبر اکرم جحضور داشتند. [۲۱۳]عروه گفت: «ای محمد! تو ناکسان و فرومایگان را پیرامون خود جمع کرده و به آنان دل بستهای و گمان میکنی میتوانی به همراهشان وارد مکه شوی؛ بدان که قریشیان سوار برشترانی جوان به همراه زن و مرد و کوچک و بزرگشان بیرون شده و تصمیم گرفتهاند تا تو را به هیچ عنوان به مکه راه ندهند؛ من سوگند یاد میکنم که اینها، به تو پشت میکنند و تنهایت میگذارند!!» ابوبکر فرمود: «بظر (چیزِ) لات [۲۱۴]را بمَک و چنین مگو؛ ما رسولخدا جرا تنها میگذاریم و از او میگریزیم؟!» [۲۱۵]عروه گفت: «به خدا سوگند اگر به خاطر خوبیهایی که قبلاً در حقم نمودهای، ممنونت نبودم، حتماً جوابت را میدادم.» ابوبکر صدیقسقبلاً به عروه، نیکیهای زیادی کرده بود و به همین خاطر نیز عروه، جواب ابوبکرسرا نداد. برخی از علما بر مبنای این ماجرا جایز دانستهاند که به ضرورت یا مصلحتی شرعی میتوان به طور صریح و رک، نام اندام تناسلی را بر زبان آورد و این عمل در فحش و دشنام غیر شرعی نمیگنجد. [۲۱۶]عروه بن مسعود خواست تا جنگی روانی بر ضد مسلمانان به راه اندازد و آنان را دچار ضعف و شکست روحی کند؛ به همین خاطر سعی نمود توان نظامی قریش را بزرگ جلوه دهد و چنان وانمود کند که پیروزی نهایی، از آنِ قریش است. او کوشید تا با فتنهگری، در صفوف مسلمانان رخنه افکند و با توصیف یاران و اطرافیان پیامبر جبه فرومایگی، فضای حاکم بر روابط پیامبر جو یارانش را غیرقابل اعتماد نشان دهد و چنین وانمود کند که روزی یاران محمد ج، او را تنها میگذارند. واکنش ابوبکرسبهگونهای بُرنده و جدی بود که جنگ روانی عروه را در هم شکست. واکنش و موضع ابوبکرسدر مقابل عروه در نهایت عزت و سرافرازی ایمانی بود؛ چرا که خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٣٩ ﴾[آل عمران: ۱۳۹] یعنی: «سست وزبون نشوید که شما غالب و برترید اگر به راستی مؤمن باشید».
[۲۱۳] تاریخ الدعوة إلی الإسلام، ص۱۳۷ [۲۱۴] بظر، پارهگوشت میان فرج زن را گویند و لات، نام بت ثقیف بوده است. [۲۱۵] بخاری، کتاب الشروط فی الجهاد(۳/۲۷۳) شمارهی۲۷۳۲ [۲۱۶] ابوبکر الصدیق از محمد مال الله، ص۳۵۰