ابوبکر صدیق رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه اول

فهرست کتاب

اداره‌ی امور داخلی جامعه‌ی اسلامی

اداره‌ی امور داخلی جامعه‌ی اسلامی

ابوبکر صدیقسپس از ترسیم و تبیین سیاست‌های دولتش، از صحابه‌ی کرامشبرای اجرای برنامه‌هایش، کمک گرفت؛ ابوبکرسامین این امت (ابوعبیده بن‌جراحس) را مسؤول امور مالی (وزیر دارایی) قرار داد؛ مسؤولیت قضاوت (وزارت دادگستری) را به عمر بن خطابسسپرد و خود نیز قضاوت می‌کرد [۵۱۱]؛ زید بن ثابتسنیز عهده‌دار پست و ارتباطات شد؛ [۵۱۲]برخی دیگر از صحابه نظیر علی بن ابی‌طالب و عثمان بن عفانبنامه‌ها و دستورات حکومتی را می‌نگاشتند. مسلمانان، لقب خلیفة النبی جرا بر ابوبکرسنهادند و چنین صلاح دیدند که ابوبکرستمام‌وقت، به اداره‌ی امور بپردازد و کار دیگری نکند. می‌دانیم که ابوبکرستاجر بود و هر روز به بازار می‌رفت. عمر و ابوعبیدهب، ابوبکرسرا پس از آنکه به خلافت رسید، دیدند که مقداری پارچه بر دوش دارد و برای تجارت به بازار می‌رود…. به او گفتند: «این چه کاری است که می‌کنی؟! تو، کاردار و خلیفه‌ی مسلمانان هستی.» ابوبکرسفرمود: «از کجا خرجی خانواده‌ام را تأمین کنم؟» عمر و ابوعبیدهببه ابوبکرسپیشنهاد کردند: «بیا با هم به نزد برادران مسلمان برویم و برایت حقوقی تعیین کنیم….» در ریاض النضره آمده است: حقوقی که برای خلیفه تعیین کردند، ۲۵۰ دینار در سال و گوسفندی ـ بدون شکمبه و کله‌پاچه ـ بود. این مقدار، ابوبکرسو خانواده‌اش را کفاف نمی‌کرد. بنابراین ابوبکرسآنچه را از حقوقش مانده بود، در بیت‌المال گذاشت و به قصد تجارت به بازار رفت؛ عمرسعده‌ای از زنان را دید که نشسته‌اند؛ علت را جویا شد؛ آنان گفتند: «آمده‌ایم تا خلیفه‌ی رسول‌خدا جدر میان ما قضاوت کند.» عمرسدنبال ابوبکرسرفت و او را در بازار دید؛ دستش را گرفت و گفت: «برو و به امور مردم رسیدگی کن.» ابوبکرسفرمود: «دیگر نیازی به امارت شما ندارم؛ حقوقی برایم تعیین کردید که من و خانواده ام را کفاف نمی‌کند.» عمرسگفت: «حقوقت را زیاد می‌کنیم.» ابوبکر گفت: «۳۰۰ دینار و گوسفند کاملی.» عمر گفت: «این‌قدر که نمی‌شود.» در همین گیر و دار علیسرسید و پیشنهاد کرد که خواسته‌ی ابوبکرسبرآورده شود. عمرسرو به علیسکرد و گفت: «باشد؛ همان‌طور که تو می‌گویی، حقوقش را زیاد می‌کنیم.» ابوبکرسپس از آن ماجرا در جمع مردم سخنرانی کرد و چنین فرمود: «ای مردم! حقوق من پیش از این، ۲۵۰ دینار و گوسفندی ـ بدون سیرابی و کله‌پاچه ـ بود؛ عمر و علی، حقوقم را به ۳۰۰ دینار و گوسفند کاملی افزایش دادند؛ آیا شما هم به این راضی هستید؟» مردم نیز از افزایش حقوق خلیفه اعلان رضایت کردند. [۵۱۳]این از آگاهی بالا و واقع‌نگری صحابه بود که برای خلیفه حقوقی تعیین کردند تا مجبور نشود برای تأمین نیازهای خود و خانواده‌اش کار کند و وقت و فکرش به جای رسیدگی به امور مسلمانان، صرف کار و تأمین نیازهایش نگردد. این عمل‌کرد صحابه در تعیین حقوق برای حاکم، حرکت نو و بجایی بود که غرب، تا سده‌های اخیر از آن بیگانه بود؛ چرا که در غرب قوانین مالی به‌گونه‌ای بود که همه چیز را از آن پادشاه می‌دانست و به همین خاطر هم درفش چپاول حاکمان غربی همیشه برافراشته بود. بهترین و روشن‌ترین دلیل در مورد چپاول‌گری و انحصارخواهی شاهان غربی در زمینه‌ی مالی، ادعای مسخره‌ی لویس پانزدهم است که دولت و دارایی را در خود منحصر دانسته است. لویس، ثروتی انبوه از تاراج مردم بیچاره‌ی کشورش گرد آورد و آنان را به بدبختی و گرسنگی افکند؛ با این حال کسی به تاریخ پرننگ غرب در این زمینه توجهی نمی‌کند که شاهانی چون لویس چگونه قدرت و ثروت را در خود منحصر می‌دانستند و به بهانه‌ی برتری و چیرگی بر مردم، خونشان را می‌مکیدند؟! [۵۱۴]

اینک بشریت چه ادعایی در قبال آن همه شعور و فرزانگی صحابهشدارد و در چه حدی از آگاهی و بزرگ‌منشی آن بزرگواران است؟ از صحابهشکه بگذریم، می‌بینیم که خزانه‌ی ملت‌ها و ثروت‌های ملل مختلف، به دست نااهلانی افتاده که هر طور بخواهند اموال عمومی را در خدمت خود و پذرفتاری‌هایشان، بی‌حد و حصر خرج می‌کنند! اینک بسیاری از حاکمان ملت‌های مستضعف، به قدری از ثروت‌های عمومی و ملی در خارج از کشورشان برای خود سرمایه‌گذاری می‌کنند که مایه‌ی اشتغال‌زایی و رشد اقتصادی کشورهای سرمایه‌پذیر شده است؛ برای مثال به فرجام شاه ایران بنگرید که با چپاول ثروت ملت، کاخ‌ها و ثروت‌ها برای خود در دیگر کشورها فراهم آورد و کارش به جایی کشید که با وجود آن همه دل‌باختگی به غرب و سرمایه‌گذاری در آن، هیچ کشوری پذیرایش نشد و به خواری و خفتی این‌چنینی دچار گشت و قطعاً گرفت الهی و حساب و بازخواست اخروی شدیدتر است. [۵۱۵]آری، حکام اسلامی باید از ابوبکر صدیقسدرس بگیرند که پس از وفات رسول‌خدا جاداره‌ی حکومت اسلامی را به دست گرفت و وارسته و زیبا چنین فرمود: «همه می‌دانند که شغل من، نیازهای خانواده‌ام را تأمین می‌کرد؛ اما اینک به اداره‌ی امور مسلمین مشغول شده‌ام و پس از این خانواده‌ام در ازای کاری که من برای مسلمانان می‌کنم، از بیت‌المال خواهند خورد.» [۵۱۶]ابوبکر صدیقساین مضمون و آموزه‌ی پرارزش را ارائه می‌دهد که ولایت و ریاست، مال مفت و شخصی کسی نسیت که هر طور بخواهد، از آن بهره جوید و حقوقی هم که از بیت‌المال می‌گیرد، به سبب مشغولیت وی در کارداری امت است که او را از کسب و کار بازمی‌دارد. [۵۱۷]قرن‌ها پیش ابوبکر و صحابهش، صفحات تاریخ را به چنان اعمال واندیشه‌هایی آراستند که بشر ترقی‌خواه امروز، در سایه‌ی اندیشه‌های پیشرفت‌باوری آن را جستجو می‌کند و با وجود تلاش و تکاپوی زیاد در این زمینه هم‌چنان به گرد پای آن بزرگواران هم نرسیده و نتوانسته به چنان ارزش‌هایی دست یابد. [۵۱۸]ابوبکر صدیقسپس از تشکیل خلافت اسلامی، تمام تلاشش را برای اداره‌ی امور داخلی به‌کاربست و کوشید تا هرگونه شکاف یا زمینه‌ای را که ممکن بود به ساختار به‌جامانده از رسول‌خدا جآسیب برساند، از بین ببرد و برای این منظور توجه خاصی به امور مسلمین مبذول کرد؛ ساختار قضایی جامعه را سامان‌دهی نمود؛ نظارت دقیقی بر مسؤولان و کارداران منطقه‌ای، اِعمال کرد و در تمام اقداماتی که انجام داد، منهج و روش رسول اکرم جرا مد نظر قرار داد.

[۵۱۱] در صفحات بعد خواهید خواند که در دوران ابوبکرصدیقسبنا به دلایلی که بیان شده، نهاد مستقلی برای قضاوت وجود نداشت و قضاوت توسط شخص خلیفه، انجام می‌شد و عمرسمشاور قضایی ابوبکرسبود.(مترجم) [۵۱۲] فی التاریخ الإسلامی، ص۲۱۸ [۵۱۳] الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ص۲۹۱ [۵۱۴] أبوبکر رجل الدولة، ص۳۵ [۵۱۵] التاریخ الإسلامی، از محمود شاکر،ص۱۱ [۵۱۶] نگاه کنید به: صحیح بخاری، کتاب البیوع، باب کسب الرجل و علمه، شماره‌ی۲۰۷۰ [۵۱۷] أبوبکر رجل الدولة، ص۳۵ [۵۱۸] مرجع سابق، ص۳۶