ابوبکر صدیق رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه اول

فهرست کتاب

حضور ابوبکرسدر سریه‌ی ذات السلاسل

حضور ابوبکرسدر سریه‌ی ذات السلاسل

رافع بن عمرو طائیسمی‌گوید: رسول‌خدا جعمرو بن عاصسرا بر لشکر ذات‌السلاسل گماشتند و ابوبکر و عمربرا نیز با این لشکر گسیل فرمودند. آنان، حرکت کردند و در کوه طیء اردو زدند. عمروسگفت: «نگاه کنید، شخصی در راه است و می‌آید.» گفتند: «گویا رافع بن عمرو است. او پیش از اسلام چنان دزد تنومندی بود که به تنهایی با دیگران درگیر می‌شد.» رافع می‌افزاید: پس از پایان جنگ و بازگشت به اردوگاه، ابوبکرسرا دیدم و در او آثار و نشانه‌هایی یافتم که حاکی از شخصیت والایش بود؛ وی، در آن وقت عبایی بر تن داشت که به هنگام سوارشدن بر مرکب جمعش می‌نمود. به حضورش رفتم و گفتم: من، شما را درمیان این افراد شاخص‌تر می‌بینم؛ به من چیزی یاد بده که در صورت فراگیری آن، همانند تو شوم و طولانی هم نباشد که بتوانم آن را یاد بگیرم. به من گفت: «پنج انگشتت را که می‌توانی بشماری؟» گفتم: آری؛ فرمود: «۱- بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»؛ ۲- پنج وقت نماز بخوان؛ ۳- اگر ثروتمندی، زکات مالت را بده؛ ۴- به حج خانه‌ی خدا برو؛ ۵- ماه رمضان را روزه بگیر؛» و سپس پرسید: «‌این‌ها را حفظ کردی؟» گفتم: آری؛ فرمود: «یک چیز دیگر (هم به تو می‌گویم) و‌آن، اینکه امارت گروه دو نفره را هم قبول نکن.» گفتم: غیر از این است که فرمانروایی درمیان شما مرسوم است که در خانه‌های خشتی (و در شهر) زندگی می‌کنید؟ فرمود: «‌بعید نیست که روزی امارت و فرماندهی، به تو و یا افرادی برسد که در سطحی پایین‌تر از تو قرار دارند؛ خدای متعال، پیامبرش را مبعوث فرمود و مردم به اسلام گرویدند؛ عده‌ای به میل خود و رضای خدا مسلمان شدند و برخی هم به زور شمشیر؛ در هر حال همه‌ی این مسلمانان به سوی خدایشان بازگشته‌اند و در حمایت و پناه او هستند. امیری که زیردستانش به ظلم و جور روی آورند و او دادخواهی مظلومان را ننماید، مورد خشم و انتقام خدا قرار می‌گیرد. ممکن است شخصی از شما از روی حمیت و به خاطر گوسفندی چنان برای همسایه‌اش خشم بگیرد که رگ‌ها و ماهیچه‌هایش از عصبانیت برآمده و برجسته گردد و نداند که حق، چیز دیگری است و تنها خداوند، از پس پرده و حقیقت ماجرا آگاه می‌باشد.» [۲۲۸]

در این نصیحت ابوبکرسدرس‌ها و آموزه‌های زیادی برای مسلمانان وجود دارد؛ چرا که ابوبکرسپرورش‌یافته‌ی اسلام و مکتب رسول خدا جاست. مهم‌ترین آموزه‌های نصیحت ابوبکرسعبارتند از:

۱- اهمیت و جایگاه والای عبادات در اسلام: نماز، ستون دین است و زکات، روزه و حج از مهم‌ترین پایه‌های عبادی دین می‌باشد.

۲- عدم ذوق و اشتیاق برای رسیدن به امارت یا پست فرماندهی: رسول‌خدا جابوذر غفاریسرا این چنین نصیحت نموده‌اند که: «وَإِنَّهَا أَمَانَةُ، وَإِنَّهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ خِزْیٌ وَنَدَامَةٌ، إِلَّا مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا» [۲۲۹]یعنی: «امارت، امانتی است. و روز قیامت سبب رسوایی و ندامت می‌گردد (و تنها امیری رسوا و پشیمان نمی‌گردد که) امرات به بحق بگیرد و حق امارت را ادا نماید.» در روایت دیگری آمده است: «و إنّه مَن یك أمیرًا فإنّه أطول النّاسِ حساباً وأغلظهم عذابًا ومَن لا یكنْ أمیرًا فإنّه مِنْ أیسر النّاسِ حساباً وأهونهم عذابًا»یعنی: «هر کس امیر باشد، روز قیامت حسابش بیش از دیگران طول می‌کشد و بیش‌تر و شدیدتر از آنان عذاب می‌گردد و هر کس امیر نباشد، آسان‌تر از دیگران از او حساب گرفته می‌شود و عذابش نیز سبک‌تر است.» [۲۳۰]

فهم و شناخت ابوبکرساز مقام امارت و پست فرماندهی چقدر دقیق است که عمرو طائیسرا از پذیرش امارت یک گروه دو نفره برحذر می‌دارد.

۳- خداوند، خودش ذره‌ای ظلم نمی‌کند و بندگانش را از ظلم و ستم باز می‌دارد و روا نمی‌داند نسبت به یکدیگر ظلم و جور پیشه نمایند. چرا که ظلم، تاریکی‌های روز قیامت را به دنبال دارد. در حدیثی قدسی چنین آمده است: «مَنْ عَادَى لِی وَلِیًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالحَرْبِ»یعنی: «کسی که دوستی از من را بیازارد، با او اعلام جنگ می‌کنم.» [۲۳۱]چرا که دوستان خدا، در پناه خدایند و به‌سان همسایگانش؛ بنابراین خداوند، از اینکه به دوستانش تعرض و ستمی گردد، خشم و غضب می‌گیرد. [۲۳۲]

۴- امیران و زمام‌داران امت اسلامی، روزگاری از بهترین و برگزیده‌ترین مسلمانان بودند؛ اما زمانی فرارسید که امت، به ضعف و سستی گرایید و کسانی بر مسند حکومت و زمام‌داری نشستند که لایق و شایسته‌ی آن جایگاه نبودند. [۲۳۳]

۵- در جنگ ذات‌السلاسل موضع ممتاز و متمایز ابوبکرسدر قبال احترام و نکوداشت امیران و فرماندهان نمایان می‌گردد و به خوبی واضح و ثابت می‌شود که ابوبکرسازتوان روحی و درونی وافری برای تعامل با دیگران و حفظ حرمت و مقام آنان برخوردار بود. [۲۳۴]عبد الله بن بریده می‌گوید: رسول‌خدا جعمرو بن عاصسرا به جنگ ذات‌السلاسل گسیل نمود و ابوبکر و عمربرا نیز تحت فرماندهی عمروسبه این جنگ فرستاد؛ زمانی که لشکر، به میدان نبرد نزدیک شد، عمرو (فرمانده‌ی لشکر) دستور داد، هیچ آتشی روشن نکنند. عمرسخشم گرفت و خواست به فرمانده اعتراض نماید؛ اما ابوبکرساو را از این کار باز داشت و توجیهش نمود که رسول‌خدا جاز آن جهت عمرو بن عاصسرا امیر تعیین کرده‌اند که به مسایل جنگی، دانش و اشراف بیشتری دارد. عمرسنیز توجیه شد و آرام گرفت.

[۲۲۸] مجمع الزوائد (۵/۲۰۲) [۲۲۹] مسلم، کتاب الإمارة، شماره‌ی۱۸۲۵ [۲۳۰] استخلاف ابی‌بکر، نوشته‌ی جمال عبدالهادی، ص۱۳۹ [۲۳۱] مسند احمد (۶/۲۵۶) [۲۳۲] استخلاف ابی بکر از جمال عبدالهادی، ص۱۴۰ [۲۳۳] همان منبع. [۲۳۴] تاریخ الدعوة الی الاسلام، ص۳۸۲