مسلمان شدن ابوبکرس
مسلمان شدن ابوبکرس، زادهی یک برنامهی ایمانی در پهنهی جستجوی دین حقیقی و راستینی بود که با فطرت و نهاد سالم، سازگاری مییابد و انگیزهها و نیازهای انسانی را پاسخ میدهد. دین حق و راستینی که با اندیشههای کامل و بینشهای، درست تطابق و هماهنگی دارد. ابوبکرس، به ضرورت فعالیت تجاریخویش، بسیار سفر میکرد و به صحراها و روستاها و شهرهای عربستان و شبهجزیرهی عرب، رفت و آمد داشت و همین مسأله، زمینهی دیدار و بلکه رابطهی او با صاحبان ادیان دیگر و بهویژه مسیحیت را فراهم مینمود. او، در قبال سخنان موحدان و کسانی که پرچم توحید را برافراشته و در جستجوی دینی راستین و بدور از خرافه بودند، سکوت اختیار میکرد. [۷۴]خودش میگوید: در کنار کعبه و در صحن مسجدالحرام نشسته بودم؛ زید بن عمرو بن نفیل نیز آنجا بود که امیه بن ابیالصلت به نزدش آمد و گفت: «چگونهای ای طالب خیر و حقیقت؟» زید بن عمرو گفت: «خوبم.» امیه، ادامه داد: «به نتیجهای هم دست یافتهای؟» و چون زید، پاسخ منفی داد، چنین سرود:
كل دین یوم القیامة إلا
ما قـضی الله فی الحقیقة بور
[۷۵]
و سپس افزود: «پیامبری که انتظارش میرود، یا از میان ما برانگیخته خواهد شد و یا از میان شما.» ابوبکرسمیگوید: پیش از آن، هرگز نشنیده بودم که شخصی، به پیامبری برانگیخته خواهد شد و یا کسی انتظار بعثتش را داشته باشد؛ برخاستم و به نزد ورقه بن نوفل رفتم. او، به آسمان زیاد مینگریست و نالهای در سینهاش، موج میزد. (اشارهای است به عبادت گزار بودن نوفل.) ماجرا را به او گفتم. به من گفت: «بله، ای پسر برادرم! ما، اهل کتاب و دارای علم و دانش هستیم؛ آن پیامبر که انتظار بعثتش میرود، از میان عربهای پاکنژاد و شریف، مبعوث میشود. من، نسبشناس نیز هستم و میدانم که قوم تو، نسب برجستهای دارند.» گفتم: ای عمو! آن پیامبر، چه میگوید؟ گفت: «همان چیزی را میگوید که به او وحی میشود؛ او، چنان شخصیتی دارد که ستم نمیکند و بر کسی ستم روا نمیدارد.» ابوبکرسمیافزاید: زمانی که رسولخدا ج، مبعوث شدند، به آن حضرت ایمان آوردم و تصدیقش کردم. [۷۶]
ابوبکر صدیقس، دورهی جاهلی را با بصیرت، عقل و اندیشهای روشن و با استعدادی درخشان، تیزهوشی، ذکاوت و اندیشهی استواری که تمام وجودش را در بر گرفته بود، سپری کرد. تیزهوشی و فراست ابوبکرس، این امکان را برایش فراهم آورد که بتواند اشعار و اخبار زیادی را درمورد بعثت پیامبری جدید، به خاطر بسپارد. یک بار رسول اکرم ج، از گروهی از صحابه که ابوبکرسنیز درمیان آنها بود، پرسیدند: «چه کسی از شما سخنان قس بن ساعده را در بازار عکاظ، حفظ است؟» صحابه ساکت بودند که ابوبکرسگفت: «من، کلام قس را حفظ هستم؛ آن روز من، در بازار عکاظ بودم که قُس، بر شتر خاکستریش، ایستاد و گفت: ای مردم! گوش کنید و آگاه باشید تا فایده ببرید؛ همانا همه، روزگاری زندگی میکنند و روزی هم مرگشان، فرامیرسد؛ آن کس که بمیرد، فرصتش پایان مییابد. بیگمان در آسمان، خبرهایی است که ما از آن بیخبریم و در زمین اتفاقات قابل پندی در جریان است؛ زمین، بهسان فرش گسترده و آسمان، همانند سقفی برافراشته است؛ ستارگان، در گردش هستند و دریاها، هرگز نمیخشکند؛ شبها، تار و تاریک است و آسمان، دارای برجها، باروها و ستارگان بیشمار!
قُس، خطاب به مردم سوگند یاد نمود که خداوند، دینی دارد که از دین شما بهتر و دوستداشتنیتر است و سپس چنین سرود:
فی الذاهبین الأولیــ
ـن من القرون لنا بصائر
لـما رأیـت مـوارداً
للمـوت لیس لها مصادر
ورأیت قومی نحوها
یسعی الأكابر والأصاغر
أیقنت أنی لامحـــا
لة حیث صارالقوم صائر
[۷۷]
یعنی: «در مردمانی که پیش از این رفتهاند، پندها و عبرتهای زیادی برای ما وجود دارد.
آنگاه که مرگهای زیادی دیدم، دانستم که مرگ، وقت و زمان مشخصی ندارد.
من، خویشان نزدیک و دور خود را از کوچک و بزرگشان دیدم که به سوی مرگ میروند و بدین ترتیب یقین کردم که من نیز به همانجا میروم که آنان رفتند».
ابوبکرصدیقسبا حافظهای استوار و بلندمدت، توانست گفتههای قس بن ساعده را برای رسولخدا جو یارانش، بازگو کند. [۷۸]
باری، ابوبکرصدیقسدر سفر شام، خوابی دید؛ آن خواب را برای بحیرای راهب، تعریف کرد. بحیرا، پرسید: «تو از کجایی؟» ابوبکرسفرمود: «از مکه؛» بحیرا پرسید: «از کدامین طایفه؟» ابوبکر، پاسخ داد: «از قریش.» بحیرا دوباره سؤال کرد: «چه کاره هستی؟» ابوبکر جواب داد: «تاجرم.» بحیرا گفت: «اگر خداوند، خوابت را به حقیقت تبدیل کند، پیامبری از قوم تو برمیانگیزد که تو در حیات آن پیامبر، وزیر و معاون او خواهی بود و پس از او خلیفه و جانشینش خواهی شد.» ابوبکرس، این گفتههای بحیرا را همواره پیش خود نگه داشت و فاش نکرد. [۷۹]
ابوبکرس، پس از جستجو و انتظاری طولانی که پیامبرخدا جاز قریشیان مبعوث شد، اسلام آورد. شناخت عمیق ابوبکر از محمد جو رابطهی استوارش با ایشان در زمان جاهلیت مردم مکه، او را بیش از هر چیز دیگری برای لبیک گفتن به دعوت حق، یاری رساند. آن هنگام که بر پیامبر جوحی شد، ایشان، شروع به دعوت مردم به سوی خداوند یکتا نمود و نخستین انتخاب و گزینش آن حضرت جبرای دعوت به اسلام، یار و رفیق دلسوزش ابوبکر بود که او را پیش از بعثت، به نرمخویی و پاکنهادی میشناخت؛ همانطور که ابوبکرسنیز پیامبر جرا به صداقت، امانت و اخلاق سترگش شناخته بود و میدانست، چنین شخصی که نمیتواند، بر مردم دروغ ببافد، هرگز بر خداوند نیز دروغ نمیبندد. [۸۰]
رسولخدا ج، دعوتشان را به ابوبکر عرضه کردند و ابوبکرسنیز بدون درنگ و دودلی، قدم پیش نهاد و مسلمان شد و با رسولخدا ج، پیمان یاری بست و به پیمانش عمل کرد. به همین خاطر، رسولاکرم ج، دربارهی ابوبکر، فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی إِلَیْكُمْ فَقُلْتُمْ كَذَبْتَ، وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ صَدَقَ، وَوَاسَانِی بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَهَلْ أَنْتُمْ تَارِكُوا لِی صَاحِبِی»یعنی: «خداوند، مرا بهسوی شما برانگیخت؛ شما (تکذیبم کردید و) گفتید: دروغ میگویی؛ اما ابوبکر (تصدیق نمود و) گفت: راست میگوید؛ او، مرا با جان و مالش یاری نمود.» و دوبار فرمودند: «پس آیا شما، یار و رفیق دلسوزم را (محض خاطر من) برایم میگذارید؟» [۸۱]
ابوبکرساولین مرد آزادی بود که اسلام را پذیرفت. ابراهیم نخعی، حسان بن ثابت، ابنعباس و اسماء بنت ابیبکرشگفتهاند: اولین کسی که اسلام آورد، ابوبکربود. یوسف بن یعقوب میگوید: پدرم و مشایخ و اساتید ما اعم از: محمد بن منکدر، ربیعه بن عبدالرحمن، صالح بن کیسان، سعد بن ابراهیم و عثمان بن محمد،در این شک و تردیدی نداشتند که نخستین فردی که مسلمان شده، ابوبکر صدیقسبوده است. [۸۲]
ابنعباسبگفتهاست: نخستین کسی که نماز خواند، ابوبکر بود و سپس، اشعاری از حسانسرا در اینباره آورد که:
إذا تذكرت شجوًا من أخی ثقـة
فاذكر أخاك أبابكر بما فعــلا
خیر البریة أتقـاهـا وأعــدلـها
بعد النبی وأوفـاها بما حمـلا
الثانی التـالی المحمـود مشـهده
وأول الناس منهم صدق الرسلا
والثانیاثنین فیالغارالمنیف وقد
طاف العدو به إذ صعد الجبـلا
عـاش حمیـداً لأمـر اللّه متبعًـا
هدی صاحبه الماضی وما انتقلا
وكان حب رسولاللّه قد علمـوا
من البریة لم یعـدل به رجــلا
[۸۳]
ترجمه: «هرگاه خواستی از روی محبت، از یاران و دوستان، یادکنی و خاطرهی خوشی را به یاد آوری، برادرت ابوبکر را با کارهایی که (در راه اسلام و برای اسلام) کرده است، به یاد آور.
او، پس از رسولخدا ج، بهترین، پرهیزکارترین و عادلترین نیکوکاران میباشد و دیهها را خوب پرداخته (و هر مسؤولیتی را که پذیرفته، به نیکی انجامش داده است.)
کسی که در هجرت، همراه پیامبر بود و همراهیاش با پیامبر در غار، در قرآن آمده و ستوده شده است؛ او، نخستین شخص این امت است که پیامبران را تصدیق نمود.
ابوبکر، در غار کوه بلند، ستبر و استوار به همراه پیامبر بود؛ در حالیکه دشمنان، از کوه بالا رفته بودند و دور و بر غار میگشتند. ابوبکر، چه نیک، زندگی کرد؛ او، در زندگی همواره پیرو دستورهای خداوند بود و بر راه یار و دوستش رسولخدا جگام مینهاد و هیچگاه در عرصهی اطاعت از خدا و پیامبر، فروگذازی نکرد و منحرف نشد.
همهی نیکان و نیکوکاران، میدانند که هیچکس به اندازهی ابوبکر، رسولخدا جرا دوست نمیدارد و محبت ابوبکر با رسولخدا جاز محبت همهی محبان پیامبر، بیشتر است».
علما، مسألهی مسلمان شدن ابوبکرشرا مورد بررسی قرار دادهاند که آیا ابوبکر، نخستین کسی است که اسلام آورد؟ عدهای در اینباره نظر قطعی داده و ابوبکر را نخستین مسلمان این امت، دانستهاند؛ برخی نیز با نظریهای قطعی، علیسرا نخستین مسلمان شناختهاند. عدهای گفتهاند: زید بن حارثهس، پیش از همه مسلمان شد. اما ابنکثیر/میگوید: «نخستین مسلمان از میان زنان و همچنین مردان، خدیجهلاست؛ از غلامان آزادشده، زید بن حارثهسو از افراد نابالغ، علیس، پیشاز دیگران مسلمان شدند. اینها، در آن موقع اعضای خانوادهی پیامبر جبودند. و اولین مرد آزادی که مسلمان شد، ابوبکر صدیقسبود که فواید و پیامدهای نیک مسلمان شدنش، بیش از افراد مذکور بود. چرا که او، به عنوان یکی از رؤسای قریش، جایگاه والا و ثروت زیادی داشت و از آنجا که مورد احترام و محبت همه بود، دعوتش در دیگران اثر میکرد؛ وی، دعوتگری بود که در راه خدا و رسولش، مال و ثروت خود را هزینه و صرف نمود.
ابنکثیر اضافه بر این میگوید: «ابوحنیفهس، این اقوال را بهخوبی جمعبندی نموده و گفته است: اولین مرد آزادی که مسلمان شد، ابوبکرسمیباشد و نخستین زنی که اسلام آورد، خدیجهلاست؛ از میان غلامان، زید بن حارثهسو از پسران نابالغ، علیس، پیش از دیگران مسلمان شدند.» [۸۴]
هنگامی که ابوبکرسمسلمان شد، سرور و شادی تمام قلب پیامبر جرا در برگرفت؛ عایشهی صدیقلدر اینباره میگوید: «زمانی که سخنان پیامبر ج، پایان یافت، ابوبکرس، اسلام آورد و پیامبراکرم ج، در حالی از نزد ابوبکر رفتند که از شادی و سرور مسلمان شدن ابوبکرس، کسی در مکه، از ایشان، شادمانتر نبود.» [۸۵]
ابوبکرسگنجینهای بود که خداوند، او را برای پیامبرش، از پیش آفریده و ذخیره کرده بود تا در خدمت آن حضرت جقرار بگیرد؛ او، در نزد قریش محبوبیت زیادی داشت؛ خلق و خوی والایش که موهبت و ارزانی الهی بود، او را در نزد همه بهگونهای محبوب کرده بود که همگان، دوستش داشتند. چرا که اخلاق ومنش نیک، عامل و عنصری مؤثر در برقراری پیوند و الفت میباشد. او، همان است که رسولخدا ج، دربارهاش فرمودهاند: «أَرْحَمُ أُمَّتِی بِأُمَّتِی أَبُو بَكْرٍ»یعنی: «مهربانترین فرد امتم نسبت به امت من (و در قیاس با دیگران)، ابوبکر است.» [۸۶]
ابوبکرسدر تاریخ و نسبشناسی که در نزد عربها، مهمترین علوم و دانشها محسوب میشد، بیشترین بهره را داشت و قریشیان نیز همواره به برتری علمی ابوبکرسدر پهنهی این علوم اذعان میکردند و باور داشتند که ابوبکرساز گذشتهی خوب و بد قریش و قریشیان، آگاهی و دانش وافری دارد. فرهیختگان قریش همواره در پی مجالس ابوبکر بودند تا با دانش وافر و گستردهی او، عطش پژوهش و جویندگی خود را فرو خوابانند. جوانان بیدار و تیزهوش، مجالس علمی ابوبکرسرا دنبال میکردند تا از داشتههای علمی او، استفاده کنند که این خود، نشان دیگری از مقام والای ابوبکرساست. فعالان مالی و تجاری مکه نیز همواره به مجالس ابوبکر، رفت و آمد داشتند؛ چرا که گرچه ابوبکرس، بزرگترین بازرگان مکه نبود، اما از مشهورترین تجار و بازرگانان مکه محسوب میشد. سایر اقشار و عموم مردم نیز همواره بهخاطر برتریهای اخلاقی و رفتاری ابوبکرس، در مجالسش شرکت میکردند و اینچنین ابوبکرسبه سبب اخلاق سترگش، مهماندار بزرگی بود که با دیدن مهمانانش شادمان میشد و با آنان، انس و الفت میگرفت. طبقات و اقشار مختلف جامعهی مکی، هر کدام به سهم خود از ابوبکرساستفاده میکردند. جایگاه والای ادبی، علمی و اجتماعی ابوبکر در مکه، باعث شد که با مسلمان شدن ابوبکرسو آغاز حرکت دعوتی او، جمعی از برگزیدگان مکه، مسلمان شوند و در جرگهی بهترین بندگان خدا قرار بگیرند. [۸۷]
[۷۴] مواقب الصدیق مع النبی بمکة، از دکتر عاطف لماضه، ص۶ [۷۵] تاریخ الخلفاء از سیوطی، ص۳۱؛ ترجمه: هر دینی، در روز قیامت، تباه و بینتیجه خواهد بود مگر آن دینی که خداوند، به آن حکم کرده و بنایش را بر حق و حقیقت، نهاده است. [۷۶] تاریخ الخلفاء از سیوطی، ص۵۲ [۷۷] مواقف الصدیق مع النبی بمکۀ، ص۸ [۷۸] مواقف الصدیق مع النبی بمکۀ ص۹ [۷۹] الخلفاء الراشدون از محمود شاکر، ص۳۴ [۸۰] تاریخ الدعوة فی عهد الخلفاء الراشدین، ص۴۴ [۸۱] بخاری کتاب فضائل اصحابالنبی شمارهی۳۶۶۱ [۸۲] صفة الصفوة(۱/۲۳۷)؛ روایت احمد، فضائل الصحابة (۳/۱۲۰۶) [۸۳] دیوان حسان بن ثابت به تحقیق ولید عرفات، (۱/۱۷) [۸۴] البدایة و النهایة (۳/۲۶و۲۸) [۸۵] البدایة و النهایة (۳/۲۹) [۸۶] صحیح الجامع الصغیر، از آلبانی (۲/۸) [۸۷] التربیة القیادیة (۱/۱۱۶)