چگونگی رویارویی حکومت اسلامی با جریان ارتداد
پیش از این گفتیم که گام نخست برای مبارزه با جریان ارتداد، نفوذ به قبایل از دین برگشته از طریق مسلمانان همان قبایل بود. رسولخدا جدر نخستین اقدام برای رویارویی با جریان ارتداد که آغازش در زمان خود ایشان بود، نامهها و پیکهایی به آن دسته از قبایل فرستادند که مدعیان دروغین نبوت در آنها ظهور کرده بودند تا کسانی را که بر اسلام ثبات ورزیدهاند، گرد هم آورند و آنها را برای مبارزه با جریان ارتداد، آماده کنند. ابوبکر صدیقسنیز برای ریشهکن کردن جریان ارتداد، همین شیوه را در پیش گرفت و کوشید تا با آگاهی دادن به مردم و روشن کردن هویت این جریان، عموم مسلمانان را بر ضد مرتدان بسیج کند؛ وی موفق شد با مسلمانانی که بر اسلام ایستادگی کردند، ارتباط برقرار کند و از طریق آنان، مقدمهی لشکرکشی به سوی مرتدان را فراهم نماید. ابوبکر صدیقسدر راستای همین استراتژی با سرکردگان مرتدان و همچنین سرآمدان مسلمان، نامهنگاری کرد تا از خلال مکاتبات و وقتکشی، برخی از اهداف از قبیل فراهم شدن وقت مورد نیاز، برای بازگشت لشکر اسامهس، تحقق یابد. وی، همانند رسولخدا جنامههایی به اهل یمن و دیگران فرستاد و از آنان خواست تا تمام تلاش خود را برای رویارویی با مرتدان بکارگیرند. ابوبکرسبرای مسلمانان، مناطقی را تعیین کرد و به آنان دستور داد در محلهای تعیینشده، گرد هم آیند تا فرمان نهایی او برای رویارویی با مرتدان به آنان برسد. این کار، مقدمهی گسیل لشکرهای ساماندهی شده و منظم بود. [۷۱۴]در این میان، همراهی مسلمانان ثابتقدم بر توفیق حکومت برای مبارزه با مرتدان افزود. برخی از مسلمانان ثابتقدم مانند عدی بن حاتم طائی و زبرقان بن بدر تمیمی، زکات قبایل خود را به مدینه آوردند. [۷۱۵]مسلمانان ثابتقدم، توانستند حرکت قیس بن مکشوح مرادی را ناکام کنند و برخی از تجمعات مرتدها را در تهامه، سراة و نجران پراکنده سازند. نامهنگاری ابوبکرسو نفوذ به قبایل مرتد، پیامدهای زیر را دربرداشت:
۱- ابوبکر صدیقستوانست از این طریق، استراتژیش را در فراخوان عمومی بر ضد مرتدان و تقویت بنیهی دفاعی و تهاجمی لشکر اسلام تحقق بخشد و وقت مورد نیاز برای این منظور را به دست آورد تا با امکانات و توانایی بیشتری به جنگ با مرتدها برود و به لشکر اسلامی، نظم و سامان کافی ببخشد.
۲- ابوبکر صدیقساز طریق نامهنگاری، به بازپروری ایمانی مسلمانان ثابتقدم پرداخت و آنان را برای رویارویی با مرتدها به گونهای آماده کرد که برخی از ایشان (مانند عدی بن حاتمسدر فتح عراق) در مقام فرماندهی فتوحات اسلامی قرار گرفتند.
۳- ابوبکر صدیقساز طریق ارتباط با مسلمانان ثابتقدم درمیان قبایل مرتد، موفق شد در برخی از مناطق، لشکرگاههایی از نیروهای مسلمان ایجاد کند که با رسیدن سپاهیان اسلام، به آنجا مایهی قوت لشکر اسلام شدند.
۴- در فرصتی که ابوبکر صدیقسبا قبایل مختلف ارتباط داشت، موفق شد در پارهای از محدودههای جغرافیایی مانند جنوب شبهجزیرهی عرب، جریان ارتداد را متوقف کند.
گام بعدی برای مبارزه با مرتدها، گسیل لشکرهای منظم به مناطق از دین برگشته بود. لشکر اسامهسپس از چهل روز یا دو ماه از جهاد بازگشت و پس از رسیدن این لشکر، ابوبکر صدیقسبرای رویارویی با مرتدان، رو به ذیقصه نهاد. صحابهشبه ابوبکر صدیقسپیشنهاد کردند که فرد دیگری را به فرماندهی لشکر بگمارد و خودش به مدینه بازگردد و به ادارهی امور مسلمانان بپردازد. عایشهی صدیقهلمیگوید: ابوبکرسشمشیر به دست گرفت و سوار بر اسب، روی به ذیقصه نهاد. علی بن ابیطالبسافسار اسب ابوبکرسرا گرفت و گفت: «ای خلیفهی رسولخدا! هیچ معلوم است کجا میروی؟ اینک همان چیزی را به تو میگویم که رسولخدا جروز احد فرمودند: [۷۱۶]: شمشیرت را در غلاف کن و ما را در غم و مصیبت از دست دادنت، منشان و به مدینه بازگرد که به خدا سوگند اگر تو را از دست بدهیم، هرگز برای اسلام، نظام و سامانی نخواهد ماند.» و این چنین ابوبکرسبه پیشنهاد علیسبه مدینه بازگشت. [۷۱۷]ابوبکر صدیقسیازده پرچم برای قشون اسلامی بست و برای هر لشکری، یک فرمانده تعیین کرد. [۷۱۸]وی به فرماندهان لشکرها دستور داد تا در مسیر حرکت خود، دیگر مسلمانان را نیز به خروج در راه خدا فرا خوانند. این لشکرها عبارتند از:
۱- لشکر خالد بن ولیدسکه به سوی بنیاسد، بنیتمیم و سپس به یمامه اعزام شد.
۲- لشکر عکرمهسپسر ابوجهل، به سوی مسیلمهی کذاب (بنیحنیفه) و پس از آن عمان، مهره، حضرموت و یمن گسیل شد.
۳- لشکر شرحبیل بن حسنهسبه دنبال عکرمهسبه یمامه گسیل شد و مأموریت یافت تا به حضرموت نیز برود.
۴- لشکر طریفه بن حاجزسبه سوی بنیسلیم از هوازن فرستاده شد.
۵- لشکر عمرو بن عاصسبه قضاعه گسیل شد.
۶- جیش خالد بن سعید بن عاصسبه اطراف شام اعزام شد.
۷- لشکر علاء بن حضرمیسرهسپار بحرین شد.
۸- لشکر حذیفه بن محصن غلفانیسبه سوی عمان گسیل شد.
۹- لشکر عرفجه بن هرثمهسبه مهره اعزام شد.
۱۰- لشکر مهاجر بن ابیامیهسبه یمن (صنعاء و سپس حضرموت) فرستاده شد.
۱۱- لشکر سوید بن مقرنسبه تهامهی یمن اعزام شد.
روستای ذیقصه، پایگاه گسیل لشکرها به سوی مناطق عملیاتی قرار گرفت. چگونگی برنامهریزی ابوبکرسدر دستهبندی و گسیل لشکرها، بیانگر دانش جغرافیایی و خبرگی دقیق و بینظیر وی میباشد. بازنگاهی به عملکرد ابوبکر صدیقسدر جریان گسیل لشکرها، این نکته را روشن میکند که ابوبکرسشناخت جغرافیایی زیادی به شبهجزیرهی عرب داشته و پستی و بلندیها، پراکندگی جمعیت و راههای ارتباطی آن را طوری میشناخته است که گویا نقشهی آن سرزمین را پیش روی خود داشته و بر همان مبنا نیز عملیات سرکوبی مرتدها را ساماندهی میکرده است. بررسی مسیر حرکت لشکرهای اعزامی ابوبکرسو چگونگی ارتباط و پیوست لشکرها با یکدیگر یا جدایی و پراکندگی آنها از هم، نشان میدهد که لشکر اسلام دارای پوشش و آرایش نظامی شگفتانگیز و بینظیری در تمام نواحی و مناطق شبهجزیره بوده و توانایی و قابلیت زیادی برای برقراری ارتباط و ایجاد هماهنگی میان لشکرهای مختلف داشته است. ابوبکرسهمواره از موقعیت لشکرها باخبر بود و گزارش تحرکات و اقدامات لشکرها، دقیق و زود به او میرسید و بدینسان میتوانست با دریافت اخبار جبهههای مختلف، دستورات لازم را صادر کند. ابوبکر صدیقسهمواره از طریق پیکهای نظامی، از اوضاع و احوال جبههها باخبر بود. برخی از افرادی که به عنوان پیک نظامی، درمیان لشکرها و مقر فرماندهی در آمد و شد بودند، عبارتند از: ابوخیثمهی نجاری انصاری، سلمه بن سلامه، ابوبرزهی اسلمی و سلمه بن وقش. [۷۱۹]
لشکریان ابوبکر صدیقسجنگاور بودند و به همین سبب نیز برخورد نظامی با مرتدان، یکی از مؤثرترین اقدامات حکومت اسلامی برای رویارویی با مرتدها بود. خبرگی فرماندهی کل و ساماندهی درست و شایستهی لشکرها از سوی وی، بر توانایی نظامی لشکریان افزود و لشکر ابوبکر صدیقسرا قویترین نیروی نظامی شبهجزیرهی عرب کرد. جنگاوری و توان بالای سربازان اسلام در میدان نبرد و جهاد، پیامد حضورشان در جنگها و غزوههای زمان رسولخدا جبود که در مناطق مختلف شبهجزیره روی داد. [۷۲۰]خالد بن ولیدسکه توانایی و خبرگی جنگی بالایی داشت، در جنگ با مرتدها و در فتوحات اسلامی سرآمدترین فرماندهی لشکریان اسلام بود.
دستهبندی و تقسیم لشکر اسلام، استراتژی نظامی مهمی بود که بلافاصله پس از ظهور جریان ارتداد و به سبب پراکندگی مناطق از دین برگشته، انجام شد تا هرگونه فرصتی را از قبایل مرتد بگیرد و مانع از آن شود که مرتدها با هم متحد و یکجا شوند. به همین خاطر هم، جریان ارتداد در مدت زمان اندکی (چیزی حدود سه ماه) سرکوب شد. ابوبکر صدیقسدر حملاتی پیاپی، مرتدها را غافلگیر کرد تا هیچ فرصتی برای یکپارچگی و اتحاد با هم، بر ضد مسلمانان نیابند. ابوبکر صدیقسبرای سرکوب مرتدها درنگ نکرد تا آنها، گرد هم نیایند و فتنه و آشوبشان بر ضد مسلمانان، خطرناک و دشوار نگردد؛ ابوبکرسهرگونه فرصتی را از مرتدها سلب کرد تا نتوانند سر بر آورند و گزندی به کیان اسلامی برسانند.
ابوبکر صدیقسحجم جریان ارتداد و بزرگی ابعاد پرخطرش را دریافت و دانست که اندکی درنگ در رویارویی با مرتدها، به زبانهکشیدن آتش زیر خاکستر میانجامد و هر تر و خشکی را میسوزاند و کیان اسلامی را نابود میکند. بدون تردید ابوبکر صدیقسسیاستدان خبره و نظامی کارآزمودهای بود که توانست از عهدهی امور برآید و با برنامهریزی درست و شایستهاش، مشکلاتی آنچنانی را حل و فصل کند. ابوبکرسبا برافراشتن پرچم جهاد، بیرق توحید را به اهتزاز در آورد تا بانگ توحید و خداپرستی از ژرفای دلهای آکنده از ایمان و عظمت پروردگار، بر زبانهایی جاری گردد که همواره به ذکر و نام خدا جنبیده است. خدای متعال، دعاهای خالصانهی ابوبکر و سربازان اسلامشرا لبیک گفت و نصرت و یاریش را بر آنان فرو فرستاد و دین و شریعتش را غالب و پیروز کرد تا در زمانی اندک و کمتر از چند ماه، تمام شبهجزیرهی عرب در برابر اسلام گردن نهند. [۷۲۱]
ابوبکر صدیقسپیش از آنکه با مرتدها بجنگد، نامهای به تمام قبایل مرتد فرستاد و آنان را به اسلام فرا خواند تا دوباره به اسلام بازگردند و آن را ناب و بیآلایش، در زندگی خود بکار گیرند. وی، مرتدان را از عاقبت و فرجام بد ارتداد در دنیا و آخرت برحذر داشت و آنان را از پایان راهی که در پیش گرفته بودند، به شدت ترساند. چرا که مرتدها، بر رویهی باطل خود سرسختی میکردند و انحراف و کجرویشان به حدی شدید بود که بیم و تهدید شدیدی را میطلبید تا شاید سرکردگان قبایل مرتد را به خود آورد و پیروی کورکورانه را از اذهان تودهی مردم بزداید و آنان را متوجه و آگاه کند که نباید کورکورانه از رییسان خود فرمان پذیرند. [۷۲۲]
[۷۱۴] دراسات فی عهد النبوة، ۳۱۹ [۷۱۵] دراسات فی عهد النبوة، ۳۱۹؛ نگاه کنید به: تاریخ الردة، ص۱۰ [۷۱۶] منظور علیس، فرمودهی رسولخدا جبه ابوبکرسدر جنگ احد است که میخواست با پسرش عبدالرحمن که در آن جنگ در صف مشرکان بود، بجنگد؛ اما رسولخدا جبه ابوبکرسدستور دادند تا شمشیر در غلاف کند و به جای خود بازگردد. [۷۱۷] البدایة و النهایة(۶/۳۱۹) [۷۱۸] التاریخ الإسلامی (۹/۴۹) [۷۱۹] فی التاریخ الإسلامی از شوقی ابوخلیل، ص۲۲۶ [۷۲۰] من دولة عمر إلی دولة عبدالملک، نوشتهی ابراهیم بیضون، ص۲۸ [۷۲۱] التاریخ الإسلامی (۹/۵۱) [۷۲۲] التاریخ الإسلامی (۹/۵۵)