ابوبکر صدیق رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه اول

فهرست کتاب

تأکید ابوبکر صدیقسبر گسیل لشکر اسامهس

تأکید ابوبکر صدیقسبر گسیل لشکر اسامهس

برخی از صحابهشبه ابوبکر صدیقسپیشنهاد کردند که لشکر اسامهساعزام نشود و در مدینه بماند؛ آن دسته از صحابه که چنین پیشنهادی کردند، به ابوبکر صدیقسگفتند: «تعداد زیادی از مسلمانان در لشکر اسامهسهستند؛ آن‌گونه که خودت می‌بینی، عرب‌ها پیمان خود را با تو شکسته‌اند؛ بنابراین درست نیست که این گروه بزرگ از مسلمانان را از دور و برت پراکنده کنی.» [۶۲۳]

اسامهس، عمر بن خطابسرا از اردوگاه لشکر در جرف، نزد ابوبکرسفرستاد تا از او برای بازگشت لشکریان به مدینه اجازه بگیرد و به ایشان پیام اسامهسرا برساند که: «بیشتر مسلمانان و بزرگانشان همراه من هستند و من، بیم آن دارم که مشرکان به خلیفه، حرم رسول‌خدا جو مسلمانان حمله‌ور شوند.» [۶۲۴]اما ابوبکرسضمن مخالفت با این پیشنهاد، تأکید کرد که لشکر باید با وجود اوضاع و شرایط کنونی، اعزام شود؛ ابوبکر صدیقساز یک‌سو تأکید می‌کرد تا هرچه زودتر لشکر اسامهسحرکت کند و از سوی دیگر صحابهشسعی می‌کردند تا ابوبکرسرا قانع کنند که پیشنهادشان را بپذیرد. ابوبکر صدیقسعموم مهاجرین و انصارشرا برای بررسی موضوع گردآورد. در نشست ابوبکرسو صحابه موضوع اعزام لشکر اسامهسبررسی شد؛ عمر بن خطابسدر آن نشست، تلاش زیادی کرد تا خلیفه را راضی کند که لشکر اسامهسرا به خاطر شرایط بحرانی آن وقت، گسیل نکند؛ هراس عمرساز این بود که مبادا خلیفه، حرم رسول‌خدا جو مدینه، مورد تهاجم اعراب مرتد و مشرک قرار بگیرند. فراخوان ابوبکر صدیقسبرای گردهمایی مهاجرین و انصارشپس از آن بود که بسیاری از صحابه بر عدم گسیل لشکر اسامهسپافشاری می‌کردند و پیامد اعزام لشکر را خطر بزرگی برای مدینه می‌پنداشتند. [۶۲۵]ابوبکرسبه پیشنهادهای صحابه گوش سپرد و به آنان فرصت داد تا دیدگاه خود را در مورد لشکر اسامهسبیان کنند. [۶۲۶]ابوبکرسمردم را به اجتماع عمومی دیگری در مسجد فراخواند؛ او در این گردهمایی از صحابهشخواست تا این فکر را از سرشان بیرون کنند که او فرمان رسول‌خدا جرا که به گسیل هرچه سریع‌تر لشکر اسامهستأکید کرده بودند، لغو خواهد کرد. تأکید ابوبکرسبر اجرای فرمان رسول‌خدا جبه حدی بود که با صراحت تمام، این نکته را به صحابه گفت که او لشکر اسامهسرا اعزام می‌کند، هرچند که اعزام لشکر به اشغال مدینه از سوی اعراب مرتد بینجامد. [۶۲۷]ابوبکرسبا عزم و اراده‌ای آهنین چنین فرمود: «اگر بدانم که کسی جز من در مدینه نمی‌ماند و سگ‌ها و گرگ‌ها، مرا می‌درند، باز هم لشکر اسامهسرا آن‌گونه که رسول‌خدا جفرمان داده‌اند، گسیل می‌کنم.» [۶۲۸]

باید دانست که ابوبکرسبا وجود مخالفت عموم مسلمانان، رویه‌ی درستی در مورد اعزام لشکر اسامهسدر پیش گرفت؛ چرا که فرمان رسول‌خدا جدر این مورد، صریح بود؛ علاوه بر این، گذشت روزگار و رخ‌دادهای بعدی، درستی تصمیم ابوبکرسرا ثابت کرد. [۶۲۹]

انصارشعمر بن خطابسرا به نزد ابوبکرسفرستادند تا از او بخواهد که شخص مسن‌تری را به فرماندهی لشکر بگمارد. عمرسبه ابوبکر صدیقسگفت: «انصارشخواهان این هستند که مرد سال‌خورده‌تری را فرمانده‌ی ایشان کنی.» ابوبکرسکه پیش از این نشسته بود، از جا برجست و ریش عمرسرا گرفت و فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند؛ رسول‌خدا ج، اسامهسرا به فرماندهی لشکر منصوب کرده‌اند و تو از من می‌خواهی که او را عزل کنم؟!» عمرسپیش مردم رفت؛ گفتند: چه کردی؟ عمرسفرمود: «بروید؛ مادرانتان به عزایتان بنشینند که به خاطر شما از خلیفه‌ی رسول خدا جچه‌ها دیدم.» ابوبکر صدیقسبه نزد لشکریان رفت تا آنان را بدرقه کند؛ ابوبکر صدیقسپیاده راه می‌رفت و اسامهسسوار بود. سواری ابوبکرسرا عبدالرحمن بن عوفسبا خود می‌کشید. اسامهسگفت: «ای خلیفه‌ی رسول خدا! یا شما باید سوار شوید و یا من پیاده می‌شوم.» ابوبکر صدیقسفرمود: «نه تو باید پیاده شوی و نه من سوار می‌شوم. مگر چه می‌شود که پاهایم را در راه خدا غبارآلود کنم؟» ابوبکر صدیقسدر پایان بدرقه‌ به اسامهسفرمود: «اگر صلاح می‌دانی اجاز بده تا عمرسبماند و مرا (در اداره‌ی امور) یاری کند.» اسامهسنیز درخواست ابوبکرسرا پذیرفت. [۶۳۰]ابوبکرسرو به لشکریان نمود و فرمود: «بایستید تا شما را ده نصیحت کنم و از من به خاطر بسپارید که: خیانت نکنید. در مال غنیمت دست‌اندازی ننمایید. مکر و فریب نکنید. هیچ کشته‌ای را مُثله نکنید. هیچ درخت میوه‌داری را قطع نکنید. گوسفند و گاو و شتری را جز برای خوردن نکشید. گذرتان، به کسانی می‌افتد که در صومعه‌ها عزلت و گوشه گرفته‌اند؛ کاری به آن‌ها و کارشان نداشته باشید. بر کسانی می‌گذرید که برایتان غذاهای گوناگون می‌آورند؛ هرچه از آن خوردید، نام خدا را بر زبان آورید. همچنین با افرادی برخورد خواهید کرد که وسط سرهاییشان را تراشیده‌ و اطراف آن را مانند عمامه باقی گذاشته‌اند؛ آنان را با شمشیر بزنید. با نام خدا حرکت کنید.» [۶۳۱]ابوبکرسبه اسامهسوصیت کرد اوامر و فرمان‌های رسول‌خدا جرا اجرا کند و به او چنین فرمود: «آن‌چه را که رسول‌خدا جبه تو دستور داده‌اند، انجام بده؛ از قضاعه شروع کن و سپس به آبل [۶۳۲]برو. نسبت به هیچ یک از اوامر رسول‌خدا جکوتاهی نکن….» [۶۳۳]اسامهسبا لشکرش حرکت کرد و مطابق فرمان رسول‌خدا جبه قبایل قضاعه و آبل حمله کرد. او اسیران و غنایم زیادی گرفت. [۶۳۴]رفت و برگشت لشکر اسامهسچهل روز طول کشید. [۶۳۵]

گسیل لشکر اسامهسبه قلمرو حکومت هرقل، این پیامد مهم را به دنبال داشت که رومیان گفتند: «این‌ها دیگر چه هستند؟! با وجودی که سرورشان مرده، باز هم یک‌پارچه‌اند و به سرزمین ما حمله می‌کنند!» اعراب نیز از اعزام لشکر اسامهسشگفت‌زده شدند و گفتند: «اگر این‌ها، توان و نیرو نداشتند، این لشکر را نمی‌فرستادند.» [۶۳۶]پیامد دلهره‌ای که از گسیل لشکر اسامهسدر دل اعراب افتاد، این بود که از بسیاری از اهداف و تصمیم‌های خود بر ضد مسلمانان منصرف شدند. [۶۳۷]

[۶۲۳] البدایة و النهایة (۶/۳۰۸) [۶۲۴] الکامل از ابن‌اثیر (۲/۲۲۶) [۶۲۵] الشوری بین الإصالة و المعاصرة از عزالدین تمیمی، ص۸۲و۸۳ [۶۲۶] ملامح الشوری فی الدعوة الإسلامیة، ص۲۵۷ [۶۲۷] الشوری بین الإصالة و المعاصرة، ص۸۳ [۶۲۸] تاریخ طبری (۴/۴۵) [۶۲۹] الشوری بین الإصالة و المعاصرة، ص۸۳ [۶۳۰] تاریخ طبری (۴/۴۶) [۶۳۱] تاریخ طبری (۴/۴۶) [۶۳۲] آبل، منطقه‌ای در جنوب اردن است. [۶۳۳] تاریخ طبری (۴/۴۷) [۶۳۴] همان مرجع [۶۳۵] مرجع سابق؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۱ [۶۳۶] قصة بعث أبی‌بکر جیش أسامة، ص۱۴ [۶۳۷] الکامل (۲/۲۲۷)