موضع ابوبکرسدر قبال فاجعهی وفات رسولخدا ج
ابنرجب میگوید: زمانی که رسولخدا جاز دنیا رفتند، مسلمانان را اضطراب و آشفتگی شدیدی دربرگرفت؛ عدهای از آنان به حدی حیران و سرگشته شدند که توان روحی و فکریشان از هم پاشید؛ فشار مصیبت بر بعضی هم به اندازهای بود که توان ایستادن نداشتند و زیر بار اندوه خمیده گشتند؛ زبان برخی نیز چنان از این فاجعهی بزرگ بند آمد که اصلاً نمیتوانستند سخن بگویند؛ باور این مصیبت برای برخی به قدری شدید بود که به طور کلی منکر وفات رسولخدا جشدند!» [۳۵۰]
قرطبی، ضمن بیان عظمت این مصیبت میگوید: «بزر گترین مصیبت، مصیبتی است که در دین برمسلمانان وارد میگردد…. رسول اکرم جفرمودهاند: «إِذَا أَصَابَ أَحَدَكُمْ مُصِیبَةٌ، فَلْیَذْكُرْ مُصِیبَتَهُ بِی، فَإِنَّهَا مِنْ أَعْظَمِ الْمَصَائِبِ» [۳۵۱]یعنی: «هرگاه به یکی از شما مصیبتی رسید، پیشامد ناگوار (موت) مرا به یاد آورد که آن، بزرگترین مصیبت است.» رسولخدا جراست و درست فرمودهاند؛ چرا که مصیبت از دست دادن آن حضرت جاز تمام مصایبی که به هر مسلمانی تا روز قیامت میرسد، بزرگتر است؛ با وفات آن حضرت جوحی منقطع گردید و نبوت خاتمه یافت؛ وفات ایشان، سرآغاز ظهور فتنه و ارتداد برخی از عربها و غیرعربها بود و بلکه با رحلت ایشان، خیر و نیکی گسسته شد و نخستین کمبود و کاستی دامنگیر امت اسلام گشت.» [۳۵۲]
ابناسحاق میگوید: «با وفات رسولخدا جمصیبت بزرگی بر مسلمانان وارد شد؛ فرمودهی امالمؤمنین عایشهلدربارهی مصیبت رحلت پیامبر اکرم جچنین به من رسیده که: (با وفات رسولخدا جبرخی از عربها از دین برگشتند؛ یهودیان و نصاری گردنکشی کردند و نفاق و تزویر پدیدار شد؛ مسلمانان، با از دست دادن پیامبرشان چون گوسفندانی شده بودند که در شبی تار و بارانی چوپانی نداشتند.)» [۳۵۳]
قاضی ابوبکر بن العربی [۳۵۴]میگوید: «… با مرگ رسولخدا جوضعیتی آشفته و پریشان به وجود آمد؛ کمر مسلمانان شکست و بزرگترین مصیبت بر آنان وارد شد؛ علیسدر خانهی فاطمهلسر به زانوی غم نهاد؛ زبان عثمانسبه خاطر این مصیبت بند آمد و عمرسچنان بهم ریخته بود که این کلمات بر زبانش جاری شد که: (رسولخدا جنمرده است؛ بلکه چون موسی÷به میعاد پروردگارش رفته و قطعاً باز میگردد و دست و پای کسانی را که میگویند ایشان وفات کردهاند، میبُرد.)» [۳۵۵]زمانی که خبر وفات رسولخدا جبه ابوبکر صدیقسرسید، بلافاصله خودش را از سنح به مدینه رساند، به مسجد رفت و بیآنکه با کسی سخن بگوید، وارد حجرهی عایشهلشد و به سراغ رسولخدا جرفت و دید که بُردی یمنی (پاچهای کتانی) به روی آن حضرت جکشیدهاند؛ ابوبکرسپارچه را از صورت رسولخدا جکنار زد، ایشان را بوسید و گریست و رو به جسد مبارک فرمود: «پدر و مادرم، فدایت؛ به خدا سوگند که خداوند، تو را دو بار نمیمیراند؛ موتی که برایت مقدر بود، فرا رسید.» [۳۵۶]ابوبکرسبه مسجد رفت؛ عمرسایستاده بود و میگفت که رسولخدا جنمردهاند…. ابوبکرسگفت: «ای عمر! بنشین.» اما عمرسهمچنان با فریاد و اضطراب سخن میگفت. ابوبکرسبرخاست و پس از حمد و ثنای خداوند، چنین فرمود: «کسی که محمد جرا عبادت میکرده، بداند که محمد جوفات کرده و هر کس، خدای متعال را میپرستیده، بداند که خداوند، زنده است و هرگز نمیمیرد.» و سپس آیهی ۱۴۴ سورهی آلعمران را تلاوت نمود که: ﴿ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤ ﴾[آل عمران: ۱۴۴]
یعنی: «محمد، تنها پیامبر است و پیش از او پیامبرانی آمدهاند و رفتهاند؛ پس آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، به عقب برمیگردید (و اسلام را رها میکنید)؟ و هر کس به عقب بازگردد (و کافر شود)، کوچکترین زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند به سپاسگزاران پاداش خواهد داد».
پس از سخنرانی ابوبکرسمردم باورشان شد که واقعاً رسولخدا جوفات کردهاند و پس از آن زار گریستند. [۳۵۷]
عمرسمیگوید: «به خدا سوگند زمانی که ابوبکرسآن آیه را تلاوت کرد، فهمیدم که رسولخدا جواقعاً وفات کردهاند؛ دیگر پاهایم، تاب مرا نیاورد و به زمین افتادم.» [۳۵۸]قرطبی میگوید: «این آیه و موضعی که ابوبکرسبه هنگام وفات رسولخدا جاتخاذ نمود، نشان شجاعت و دلیرمردی ابوبکرسمیباشد؛ چرا که شاخص شجاعت و دلیری، این است که انسان به وقت بروز مشکلات و سختیها ثبات و استقامت ورزد و شجاعت و دانش ابوبکرسدر بحرانیترین مشکل، یعنی در مصیبت وفات رسولخدا جهویدا گشت. در آن مصیبت بزرگ برخی چون عمرسخود را چنان باختند که به طور کلی وفات پیامبر جرا انکار کردند؛ زبان عثمانسبند آمد و علیسنیز سر به زانوی غم نهاد و اصلاً یارای سخن گفتن و نشستن با دیگران را نداشت. اضطراب و پریشانی، همه را در بر گرفت؛ اما ابوبکرسبا تلاوت آیهی قرآن، حقیقت وفات رسولخدا جرا تبیین نمود و به آن وضع بحرانی پایان داد.» [۳۵۹]
ابوبکرسبه استناد آیات قرآن، در جملاتی کوتاه مردم را از گیجی و سرگشتگی بیرون آورد و به زیبایی، فهم و شناخت درستی از پیامبر جو وفات آن حضرت به مردم ارائه داد و برایشان تشریح نمود که تنها خدای یگانه و همیشهزنده، سزاوار عبادت است و بس؛ ابوبکرسبه مردم فهمانید که اسلام پس از وفات محمد مصطفی جنیز همچنان پابرجا و ماندگار است. [۳۶۰]ابوبکرسماندگاری اسلام را چنین بیان نمود که: «همانا دین خداوند، پابرجا است و کلمه و شریعت الهی والا و کامل؛ خدای متعال، ناصران دینش را یاری میرساند و دینش را عزت و سرافرازی میبخشد؛ اینک کتاب خدا در میان ما است؛ همان کتابی که نور است و مایهی هدایت و بهبودی دلها از گمراهیها؛ کتابی که حلال و حرام را بیان نموده و هدایتگر محمد مصطفی جبوده است. به خدا سوگند ما از این نمیهراسیم که خلق خدا از هر سو برای جنگ با ما جمع شوند؛ چرا که شمشیرهای الهی(شمشیرهای مؤمنان مجاهد)، از غلاف بیرون است و ما هرگز آن را به زمین نمیگذاریم؛ بلکه همانطور که همراه پیامبر ججهاد کردیم، پس از این نیز با مخالفان دین خدا خواهیم جنگید؛ پس هر کس سر بتابد و سرکشی کند، به خود ستم کرده است.» [۳۶۱]
وفات رسولخدا جمصیبتی بزرگ و آزمایشی سخت بود که در خلال آن مصبیت دردناک و پس از آن، شخصیت ابوبکر صدیقسبه عنوان راهبری بینظیر و پیشوایی بیمثال جلوه نمود. [۳۶۲]انوار یقین چنان در دل ابوبکرستابید که حقایق ایمانی در سراسر وجودش جای گرفت و حقیقت بندگی، حقیقت نبوت و حقیقت مرگ را برایش نمایان کرد تا حکمت و فرزانگیش در آن وضع بحرانی پدیدار گردد و بتواند مردم را به سوی توحید سوق دهد و بگوید: «هر کس خدا را پرستش میکرده، پس بداند که خدا، همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد.» و توحید که هنوز در دل یاران پیامبر جتازه و راسخ بود، به اندک اشاره و یادآوری ابوبکر صدیقسبرانگیخته شد و آنان را به حقیقتی بازگردانید که به خاطر مصیبت وفات پیامبر جاز یاد برده بودند. [۳۶۳]عایشهی صدیقهلمیفرماید: «به خدا سوگند که مردم این آیه را فراموش کرده بودند تا اینکه ابوبکرساین آیه را تلاوت کرد و گویا مردم، آیه را از ابوبکر شنیدند… .» [۳۶۴]
[۳۵۰] لطائف المعارف، ص۱۱۴ [۳۵۱] السلسلة الصحیحة از آلبانی رحمه الله، شمارهی۱۱۰۶ [۳۵۲] تفسیر قرطبی (۲/۱۷۶) [۳۵۳] ابنهشام (۴/۳۲۳) [۳۵۴] ابنعربی، نام دوشخص نامدار در دو قطب مخالف است: یکی از آنها، همین قاضی ابوبکر محمد بن عبدالله، معروف به ابنالعربی (با الف و لام) میباشد که در سال ۵۴۳هـ وفات نمود؛ وی، محدث و فقیهی نامدار است که شرحی بر سنن ترمذی به نام (عارضۀ الأحوذی فی شرح سنن الترمذی) دارد و (العواصم من القواصم) و همچنین (قانون التأویل فی تفسیر القرآن)، از آثار اوست. شخص دیگری نیز به ابنعربی (بدون الف و لام)، معروف بوده است. وی، محییالدین محمد بن علی معروف به ابنعربی صوفی است که در سال ۶۳۸هـ وفات کرده است. صوفیان، محییالدین ابن عربی صوفی را با نام شیخ اکبر میشناسند.(مترجم). [۳۵۵] العواصم من القواصم، ص۳۸ [۳۵۶] بخاری، کتاب المغازی، شمارهی۴۴۵۲ [۳۵۷] بخاری، کتاب فضائل الصحابة، شمارهی۳۶۶۸ [۳۵۸] بخاری، کتاب المغازی، شمارهی۴۴۵۴ [۳۵۹] تفسیر قرطبی (۴/۲۲۲) [۳۶۰] إستخلاف أبیبکر الصدیق، نوشتهی جمال عبدالهادی، ص۱۶۰ [۳۶۱] دلائل النبوة از بیهقی (۷/۲۱۸) [۳۶۲] أبوبکر رجل الدولة، نوشتهی مجدی حمدی، ص۲۵ [۳۶۳] إستخلاف أبیبکر الصدیق، ص۱۶۰ [۳۶۴] بخاری، کتاب الجنائز، شمارهی۱۲۴۱