استراتژی ابوبکر صدیقسبرای مبارزه با دخالتهای بیگانگان
در جریان سرکوبی مرتدها، بسیاری از قبایل عرب به همسایگان قدرتمند خود یعنی ایران و روم پناهنده شدند. قبایلی که در همسایگی قلمرو حکومت ایران یا روم قرار داشتند، با وفات رسولخدا جکوشیدند تا خود را به یکی از این دو قدرت نزدیک کنند. ایران و روم نیز این قبایل را به نفع خود به استثمار کشیدند و آنان را به شورش بر ضد حکومت اسلامی فرا خواندند و از آنان در برابر خلافت اسلامی پشتیبانی کردند. [۱۰۲۷]نخستین اقدام ابوبکر صدیقسبرای مبارزه با دخالتهای بیگانگان، این بود که لشکر اسامه بن زیدسرا برابر دستور رسولخدا جبه شام اعزام کرد؛ این اقدام خلیفهی اولسقبایل عرب را ضعیف کرد و آنان را سر جایشان نشاند. ابوبکر صدیقسخالد بن سعید بن عاص را در رأس لشکری به حمقتین که از مناطق مرزی شام بود، فرستاد و عمرو بن عاصسرا به تبوک و دومهالجندل گسیل کرد؛ علاء حضرمیسرا به بحرین و سواحل خلیج فارس اعزام کرد. مثنی بن حارثهی شیبانی نیز پس از سرکوب مرتدهای بحرین به جنوب عراق رفت. سجاح بنت حارث تمیمی که از قبایل مسیحی عرب در عراق و زیر سلطهی ایران بود، با دیدن توان و قدرت مسلمانان ترسید و به عراق بازگشت. مسلمانان، به رهبری ابوبکر صدیقسدر کمال هوشیاری و آمادگی قرار داشتند و از مرزهای شمالی به خوبی پاسداری کردند. علاء حضرمیسامتداد شرق تا غرب مرزهای شمالی را که در مجاورت قلمرو ایران و روم قرار داشت، حفظ نمود و خالد بن ولیدسدر شمال نجد مستقر شد؛ عمرو بن عاصسدر دومة الجندل و خالد بن سعیدسدر اطراف شام به صیانت از مرزها پرداختند. [۱۰۲۸]
ایرانیان که میدیدند اسلام در حال پیشرفت است و تمام نیروهای طغیانگر را از پیش رویش برمیدارد، همانند افعی در کمین و در پی فرصتی بودند که اسلام را از بین ببرند. با مرتد شدن برخی از قبایل عرب، فرصت را برای اجرای نقشهی شومشان مناسب دانستند. قبیلهی بکر بن وائل با وفات رسولخدا جدر امارت بحرین طمع بست و به کسری پیوست. پیشنهاد بنیبکر بن وائل در مورد امارت بحرین مورد قبول کسری واقع شد و کسری، منذر بن نعمان را با هفتهزار سوارکار و پیادهنظام با بنیبکر بن وائل همراه کرد و یکصد دسته از سواران را در اختیارشان گذاشت تا به جنگ مسلمانان بروند؛ اما به گفتهی کلاعی، اینها گروه ناچیزی بودند که برای مسلمانان هیچ عددی به شمار نمیرفتند. [۱۰۲۹]مسیلمهی کذاب نیز از همکاریهای شاه و درباریان ایرانی بیبهره نبود. [۱۰۳۰]
دکتر محمد حسین هیکل میگوید: سجاح، به همراه پیروانش به تحریک ایرانیان و عمالشان، از عراق به سوی شبهجزیرهی عربستان روان شد تا بدینسان آتش فتنه و آشوب در بلاد عربی گسترش یابد. [۱۰۳۱]
نقش ایرانیان، در گسترش فتنه و دسیسهگری بر ضد مسلمانان نمایان شد. رومیها، خطر و تهدید بزرگتری بر ضد اسلام بودند. چرا که آنان دارای عقیدهای بودند که آن را آسمانی و بهحق میدانستند و از اینرو در برابر اسلام نسبت به ایرانیها سرسختی بیشتری میکردند. آنان، در پهنهی حکومت، ساختار پیشرفتهتری داشتند و از توان و قدرت بیشتری برخوردار بودند و روابطشان با متحدان و بسیاری از قبایل و حکومتهای محلی خوب بود. [۱۰۳۲]رومیها از همان روزی که نامهی دعوتی رسولخدا جرا دریافت کردند، در پی چارهاندیشی برای رویارویی با مسلمانان برآمدند که دو جنگ مؤته و تبوک از نمونههای آن میباشد. آنان، در این دو جنگ این واقعیت را دریافتند که به راحتی نمیتوانند با مسلمانان درگیر شوند و یا نیروهای مسلمان را بخرند و جذب خود کنند. مسلمانان نیز در جنگهای مؤته و تبوک به میزان اخلاص و دلدادگی عربهای مسیحی به همکیشانشان پی بردند و فهمیدند که آنان، تا آنجا که بتوانند با رومیها در برابر اسلام میایستند. علیرغم توافقات رسولخدا جپس از جنگ تبوک با امیران شام که دستنشاندهی رومیان بودند، باز هم حکومت روم از کشمکش و درگیری با مسلمانان به قصد نابودی اسلام، دست نکشید. ابوبکر صدیقساین واقعیت را به خوبی درک کرده بود که رومیها در پی براندازی اسلام هستند و این، یکی از دلایلی بود که او را بر آن داشت تا لشکر اسامهسرا بیچون و چرا اعزام کند. قبایلی از قبیل لخم، غسان، جذام، بلی، قضاعه، عذره و کلب در شمال شبهجزیره عهدشکنی کردند و قطعاً در پس این عهدشکنی، از حمایتهای نظامی و مالی و دسیسههای حکومت روم برخوردار بودند. ابوبکر صدیقسبا زبان حال به رومیها فهمانید که بهرغم شورش برخی از قبایل عرب، چیزی از عزم و توانمان کم نشده و میتوانیم از اسلاممان در برابر بزرگترین هجوم نیز دفاع کنیم و در برابر تجاوز قدرتی چون شما بایستیم. [۱۰۳۳]
هرج و مرج در شبهجزیرهی عربستان، آرزویی بود که دو قدرت ایران و روم در سر میپروراندند تا از این طریق کار اسلام، خاتمه یابد. با همین پندار خام بود که ایران و روم از هیچ همکاری و مساعدتی با شورشیان و مرتدها فروگذار نکردند و بلکه فراریان مرتد را پناه دادند. همکاریهای این دولتها با مرتدها، سبب شد تا مسلمانان با درک دسیسهگریهای بیگانگان پس از ساماندهی اوضاع و احوال شبهجزیره، به جنگ با دو ابرقدرت فارس و روم بپردازند. [۱۰۳۴]
ابوبکر صدیقساز مرکز اسلام، لشکرها را اعزام کرد و آنها را از هر جهت تجهیز نمود تا در چشم دشمنان، بزرگ و قدرتمند جلوه کنند و در دل دشمن ترس و دلهره بیندازند. ابوبکر صدیقسموفق شد اسلام را بر تمام شبهجزیره حاکم کند. وی پس از برقراری امنیت در شبهجزیره و گردننهادن همگان در برابر اسلام، متوجه فتح عراق و شام شد. برقراری امنیت و ایجاد آرامش در شبهجزیره، دستآوردی بود که میتوان آن را پیامد عزم و ارادهی خلیفهی بزرگوار رسولخدا جدر جهاد با مرتدها و همین طور ایمان راسخ و تدبر وی دانست که با خلوص و وارستگی صحابه (مهاجرین و انصارش) همراه شد و به پاکسازی شبهجزیره از آلودگیهای شرک و ارتداد انجامید و ساختار حکومت اسلامی را آنچنان قوت بخشید که به شهرها و آبادیهای عراق و شام نفوذ کرد و در اندک زمانی دو قدرت فارس و روم را به زانو درآورد. عمدهترین دلیل این پیروزی پرافتخار، یکپارچگی عملیاتی و فکری و عقیدتی شبهجزیره بود که زیر یک پرچم و با پشتگرمی و اطمینان خاطر از پشت جبهه، دو قدرت آن روز را شکست داد. [۱۰۳۵]
[۱۰۲۷] دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص۳۱۱ [۱۰۲۸] حروب الردة، ص۱۷۴و۱۷۵ [۱۰۲۹] الإکتفاء فی تاریخ المصطفی و الثلاثة الخلفاء (۳/۳۱۸و۳۱۹) [۱۰۳۰] نگاه کنید به: الإسلام و حرکات المضادة، ص۱۴۶، نوشتهی دکتر خربوطلی. [۱۰۳۱] حرکة الردة، ص۱۴۶ [۱۰۳۲] حرکة الردة، از عتوم، ص۱۴۶ [۱۰۳۳] حرکة الردة از عتوم، ص۱۵۰ [۱۰۳۴] موسوعة التاریخ الإسلامی، دکتر احمد شلبی (۱/۳۸۸) [۱۰۳۵] حرکة الردة، ص۳۲۳