طریقه و روش در نشر دعوت شان قرار ذیل است:
۱- چند فردی از ایشان خود را برای دعـوت یکی از قـریهها نامزد مینمایند، بعد هر کدام ازین افراد برای خود فرش خواب بسیطی و به اندازۀ کفایت توشه و مصرف میگیرد، ولی باید غالبا خوراک شان خشن و بدور از تنعم باشد.
۲- وقتی که به قریۀ مطلوب رسیدند خود را تنظیم نموده بعض شان مؤظف به تنظیف مکان اقامت شان میشوند، و افراد باقیمانده به کوچه و بازار و دکانهای قریه ذکر کنان گردش میکنند و مردم را به شنیدن تبلیغ و یا (بیان) طوری که خود شان میگویند دعوت مینمایند.
۳- هنگامیکه وقت بیان فرا رسید همۀ شان بخاطر شیدن آن جمع میشوند، بعد از ختم بیان کسانی که حاضراند آنان را به چند بخش تقسیم میکنند و حلقه حلقه میسازند، و هر دعوتگر برای بخشی از آنان وضوء را، یا سوره فاتحه را یا نماز را یا تلاوت قرآن کریم را و یا... تعلیم میدهد و این کار را چند روز تکرار میکنند.
۴- قبل از آنکه مدت اقامت شان در همانجا به پایان برسد مردم را به طرف خروج و برآمدن فی سبیل الله بخاطر رسانیدن دعوت برای دیگران، و بخاطر عملی ساختن این قول خداوندأ: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾[آل عمران: ۱۱۰] دعوت مینمایند، بعد اشخاصی خود را برای همراهی آنان به مدت یک روز یا سه روز یا یک هفته یا یکماه و یا... نامزد مینمایند، هر کس به اندازۀ توان و امکانات و فارغ بودنش.
۵- بخاطری که از امور دعوت و ذکر به چیز دیگر مشغول نشوند و بخاطریکه عمل شان خالص فی سبیل الله باشد هیچ نوع دعوت اهل قریه را به سوی طعام و غیره نمیپذیرند.
۶- به طرف ازالۀ منکرات (نهی از منکر) توجه نمینمایند وبه این عقیده هستند که فعلا مرحلۀ ایجاد یک جو و فضاء مناسب برای زندگی اسلامی است، و قیام به کار «ازالۀ منکرات» موانع و عقـباتی را در راه دعوت ایجاد مینماید و مردم را از آنان متنفر میسازد.
۷- به این فکراند که وقتی هر فرد را جدا جدا اصلاح نمودند منکرات خود به خود از جامعه دور میشود و از بین میرود.
۸- خروج و تبلیغ و دعوت مردم برای خود داعی نیز از امور تربیوی به شمار میرود، زیرا وقتی وی مردم را دعوت میکند خودش احساس مینماید که من به حیث پیشوای مردم هستم بنا بر آن باید آنچه مردم را به سوی آن دعوت میکنم اول خودم آن را عملی نمایم و به آن ملتزم باشم.
- تقلید مذاهب را واجب میدانند، و از اجتهاد منع مینمایند، البته بدلیل اینکه شروط مجتهدی که برایش حق اجتهاد است در علماء این زمان مفقود میباشد.
- از طریقههای صوفیه که در هند موجود است متأثراند، بنابرین برخی از امور که صوفیها برآن متصفاند بالای اینها هم تطبیق میشود، از قبیل:
۱- برای هر مرید شیخی ضروری است که با وی بیعت کند، و کسی که بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد همچون شخص جاهل (کافر) مرده است، بسا اوقات بیعت برای شیخ در محضر عام صورت میگیرد، که در آن مجلس چادرهای کلان کلان که یکی با دیگری متصل میباشد بالای مردم پهن کرده میشود، و کلمات بیعت را به طور دست جمعی تکرار مینمایند، و این کار در میان جمعیت زنان نیز صورت میگیرد.
۲- مبالغه در دوستی شیخ و همچنان افراط در دوستی و محبت پیامبر جگاهی آنان را از ادبی که باید آن را در مقابل پیامبر جمراعات کرده، شود خارج میسازد.
۳- برای رؤیا و خواب دیدن ارزشی قائل میشوند که آن را به مقام حقیقت مینشانند، حتى این رؤیاها قاعدهای تلقی میشود که بران امور را طرح زیری مینمایند و اثری بر مسیر دعوت میگذارد.
۴- معتقداند که تصوف نزدیکترین راه برای درک کردن حلاوت ایمان در قلب است.
۵- نامهای صوفیان بزرگ ورد زبان شان است، مثل: (عبد القادر جیلانی متولد در جیلان سال ۴۷۰هـ، سهروردی، أبو منصور ماتریدی متوفى سال ۳۳۲هـ و جلال الدین رومی متولد سال ۶۰۴هـ صاحب کتاب مثنوی).
- روش شان بر ترغیب و ترهیب و تأثیر عاطفی استوار است، و توانستهاند تعداد زیادی را که غرق در شهوت پرستی و منغمس در گناه بودند از آن حالت خارج نموده، به طرف ایمان، عبادت، ذکر و تلاوت قران کریم بکشانند.
- در سیاست حرف نمیزنند و افراد خود را نیز از آن منع مینمایند و نمیگذارند در مشکلات آن داخل شوند، و بالای هر کسی که در سیاست دست میزند انتقاد مینمایند، شاید اختلاف اساسی هم میان ایشان و میان جماعت اسلامی همین نقطه باشد، زیرا جماعت اسلامی مقابله را با دشمنان اسلام در قارۀ هند ضروری میداند.