ریشههای فکری واعتقادی:
- مجاهدههای صوفیه خیلی به زمان قدیم باز میگردد، یعنی وقتی که انسان به ضرورت ریاضت و مقابله با خواهشات آن احساس نمود.
- شکی نیست که آنچه صوفیان از زهد، ورع، توبه و رضاء … به سوی آن فرامیخوانند از امور اسلام بوده و اسلام به سوی عمل کردن و تمسک به آنها و کار به خاطر آن دعوت مینماید.
- لکن آنچه بعضی از صوفیان، از حلول، اتحاد، فناء، واختیار طریق مجاهدات صعبه، به آن رسیدهاند اموریاند که از مصادر بیگانه از اسلام مثل: هندویه، جینیه، بودائیه، افلاطونیه، زردشتیه و مسیحیه، در تصوف داخل شدهاند.
- میرکس مستشرق معتقد است که تصوف از رهبانیت شام آمده است.
- جونس مستشرق آن را به فیدای هندوها باز میگرداند.
- نیکولسون میگوید: تصوف زادۀ اتحاد فکری یونانی با دیانات شرقی میباشد و به تعبیر دقیقتر زادۀ اتحاد فلسفۀ افلاطونیۀ جدید و دیانات مسیحیى و مذهب غنوصی میباشد.
- سقوط در دائرۀ عدمی، توسط ساقط ساختن تکالیف و عبور نمودن از امور شرعی کاریست که به آن براهمه آشنائی دارند، برهمی میگوید: «وقتیکه با براهما متحد شوم آنگاه به هیچ عمل و فرضیه ای مکلف نمیباشم».
- سخن حلاج در حلول و سخن ابن عربی دربارۀ انسان کامل موافق به قول نصارا دربارۀ عیسى÷میباشد.
- تصوف منحرف دروازۀ بزرگی بوده که از آن بدیهای زیادی مثل: تواکل، سلبیت، الغاء شخصیت انسان، و تعظیم سخصیت شیخ، داخل شده است، علاوه به گمراهیهائی که بعضی آنها انسان را از اسلام خارج میسازد.