تأسیس و افراد برازنده:
- (مهاویرا) مؤسس حقیقی دین جینیه به شمار میرود که معتقدات آن نیز از وی ظاهر شده و تا امروز باقی است.
- (مهاویرا) از خاندانی از طبقۀ کاشتر بود که مختص به امور سیاست و حربی بودند.
- پدر وی (سدهارتها) امیر شهری در ولایت بیهار بود.
- تولد (مهاویرا) سال ۵۹۹ ق م صورت گرفته و وی پسر دومین والدین خود بود.
- مرحلۀ اول زندگی خود را در سایـۀ پدر و مادر خـود سپری نموده مستفید از خادمان و لذات مادی بود، به والدین خود خیلی احترام داشت، در این مرحله ازدواج نیز کرد و دارای یک دختر گردید.
- وقتی والدینش وفات نمود دربارۀ سبکدوش شدن از ولیعهدی و دور شدن از پادشاهی و القاب، از برادر خود اجازه خواست.
- سر خود را تراشید، زیورات و لباسهای فاخرۀ خود را از تن کشید و مرحلۀ زهد، خلوت گزینی و گوشه نشینی را آغاز نمود، در آنوقت سی سال داشت.
- دو روز و نیم، روزه گرفت، موی بدن خود را کند، برهنه در شهرها شروع به گشت نمود و به ریاضت شاقه و تفکرات عمیق آغاز کرد.
- نام اصلیاش (وردهاماتا) است ولی اتباع و پیروانش ویرا (مهاویرا) یعنی «قهرمان بزرگ» مینامند و معتقدند که این نام را خدایان برایش اختیار نمودهاند، و همچنان بر وی (جینا) اطلاق میکنند، یعنی غالب بر شهوات و میلهای مادی.
- پیروان این گروه ادعا مینمایند که دین جینیه رجعش به بیست و سه شخص جینی بوده که مهاویرا بیست و چهارم آنها به شمار میرود.
- مهاویرا علوم خود را از (بارسواناث) که وی را جینی بیست و سوم میشمارند، اخذ نموده است، اصول جینیه را از وی فراگرفت بعدا در بعضی امور با وی مخالفت نموده برآن چیزهائی را اضافه کرد که آنچیزها را به تجربه و زکاوت خود حاصل نموده بود، همین بود که وی به حیث مؤسس حقیقی شناخته شد.
- در تفکرات و رهبانیت خود به مدت سیزده ماه غرق بود که در این مدت با جسد برهنه، موی کنده، در شهرها سرگردان بود، باخاموشی تمام مراقب نفس خود بود، زندگی خود را با همان صدقاتی که برایش داده میشد پیش میبرد، بعد از این مدت مستقیما به درجۀ چهارم رسید زیرا سه درجۀ دیگر، چنانچه میگویند از اول برایش حاصل بود.
- بعد از آن شروع به رحلت عدم احساس نمود تا آنکه به درجۀ پنچم نایل گردید که این درجه درجۀ علم مطلق بوده و رسیدن به مرحلۀ نجات است.
- یک سال بعد از ریاضت و تهذیب نفسی به درجۀ مرشد نایل گردید که بعد از آن مرحلۀ دعوت را به سوی عقیدۀ خود شروع نموده اولا خاندان خود، بعدا قوم و بعد از آن اهل شهر خود را دعوت کرد، و بعد از آن پادشاهان و سرلشکران را دعوت نمود که تعداد زیادی از آنها با دعوت وی – که قیام بر ضد براهمه بود- موافقه نمودند.
- به دعوت خود تاسن ۷۲ سالگی ادامه داد، و در سال ۵۲۷ ق. م، وفات نموده از خود مذهبی، پیروان و اتباع و خطبههائی بجاگذاشت.
- بعد از وی جینیه به دو بخش تقسیم شد:
۱- دیجامیرا: یعنی دارندگان زی [لباس وهيئة] آسمانی که برهنه و عریان بودند، این گروه از جملۀ افراد خاصهاند که میلان به سخت گذرانی و زهد دارند و اکثر آنان را کاهنان، رهبانان و نساک تشکیل میدهند که زندگی (مهاریرا) را نمونه والگو برای خویش قرار دادهاند.
۲- سویتامبرا: یعنی دارندگان لباس سفید، ایشان طبقۀ معتدل عامهاند که زندگی اول (مهاویرا) را، در احترام پدر ومادر چراغ راه خویش قرار دادهاند، یعنی آن دور زندگیاش که در آن از لذتها و خدمتگاران استفاده میکرد، آنان تمام کارهایى که در آن خیر باشد انجام میدهند، و از هر امری که در آن بدی و شر وجود داشته باشد و یا سبب مرگ زنده جانی شود پرهیز مینمایند، لباس میپوشند [برهنه نمیباشند مثل گروه اول]، و مبادی عام جینی را بالای خود تطبیق میکنند.
- پادشاهان و حکام در هند به پذیرفتن جینیه روی آوردند که این امر سبب غلبۀ جینیه بر عصر ویدای هندوی شمرده میشود، البته پذیرفتن ملوک وحکام بخاطری بود که دین جینیه به سوی: عدم ضرر رسانیدن به مطلق زنده جان، واجب بودن اطاعت مردم از حاکم خویش و ذبح کردن کسی که از حاکم سرکشی نموده نافرمانی اوامرش را مینماید، دعوت میکرد، بنابرآن ایشان در قرون وسطى در دربار بسیاری از ملوک و حکام نفوذ پیدا کردند.
- در زمان فرمانروائی اسلامی در هند از احترام و عزت زیادی بر خور دار بودند، حتى کار به جائی رسید که امپراطور «اکبر» که از (۱۵۵۶- ۱۶۰۵م) بر هند حکومت داشت، از اسلام گشت و مرتد شده بعضی از عقاید جینیه را پذیرفت، باهندوان دامادی و خویشی کرد، معلم جینیه (هیراویجیا) را از مقربین دربار قرار داده لقب «معلم الدنیا» را به وی اعطاء کرد.