موسوعه آسان در بیان گروهها و فرقه ها

فهرست کتاب

افکار و معتقدات:

افکار و معتقدات:

- امامت: به نص ثابت می‌باشد، زیرا لازم وواجب است که امام سابق امام آینده را شخصا و عینا تعیین نماید نه اینکه اوصاف وعلاماتش را بیان کند، وامامت از امور مهم و بزرگی است که برای پیامبر ججائز نیست که خودش برود وامت را بدون سر نوشت بگذارد و هریکی به فکر خود چیزی بگوید، بلکه لازم است که شخصی را تعیین نماید تا مردم را رهبری کند ومردم به طرف وی رجوع نمایند.

- در این مورد استدلال می‌کنند که پیامبر خدا جروز غدیر خم حضرت علی را به صراحت جانشین خود تعیین نمود.

- همچنان می‌پندارند که علی به امامت هر دو پسر خود حسن و حسین تصریح نمود… و همینطور… هر امام به امام بعدی خود تصریح نموده آن را به طریق وصیت تعیین می‌کرد. از همین جهت امامان خویش را «اوصیاء» می‌گویند.

- عصمت: تمام امامان از خطا و فراموشی و از گناهان صغیره و کبیره معصوم می‌باشند.

- علم: برای تمام امامان علمی از طرف پیامبر جداده شده که شریعت را توسط آن تکمیل نمایند، و هر یکی از ائمه داراى علم لدنی بوده بین آنان و پیامبر فرقی وجود ندارد، مگر اینقدر که به آنان وحی نازل نمی‌شود، پیامبر جاسرار شریعت را نیز نزد آنان به ودیعت گذاشته، تا برای مردم مطابق زمان شان بیان نمایند.

- خارق العادات: جایز است که از دست امام خارق العادات صادر شود و آن را معجزه می‌نامند، وقتیکه یکی از امامان از طرف امام سابق تعیین نشده باشد در این صورت ثبوت امامت وی از طریق خارق العادات می‌باشد.

- غایب شدن: معتقد‌اند که هیچ گاه زمانه از حجت خداوند خالی نمی‌باشد که بر این امر عقل و شرع گواه است بنا برهمین اعتقاد شان می‌گویند: امام دوازدهم در سرداب غایب گردیده است و او دوگونه غایب شدن دارد: غیبت صغرى و غیبت کبرى، این از جملۀ افسانه‌های دروغین شان می‌باشد.

- رجوع کردن: به این عقیده‌اند که حسن عسکری در آخر زمان به اجازۀ خداوند باز خواهد گشت، آنان هر شب بعد از نماز شام با مرکبی نزد دروازۀ سرداب ایستاده می‌شوند و امام غایب خویش را باگرفتن اسمش دعوت به خروج می‌نمایند، این کار شان تا طلوع نمودن ستاره‌ها ادامه نموده بعد از آن، کار را به شب آینده موکول نموده باز می‌کردند. همچنان می‌گویند: وقتی امام غایب عودت نماید زمین را همانطورکه پر از ظلم و ستم است پر از عدل و انصاف خواهد کرد و از دشمنان شیعه در طول تاریخ قصاص خواهد گرفت، امامیه به صورت عموم به رجوع کردن قائل‌اند و بعضی فرقه‌های دیگر شان به رجوع نمودن بعضی مردگان نیز قائل‌اند.

- تقیه: تقیه را آنان اصلی از اصول دین می‌دانند، کسی که آن را ترک نماید به منزلۀ آنست که نماز را ترک کرده باشد و وجوب این تقیه تاوقتی ادامه دارد که امام غایب خارج شود، بنابرآن کسی که آن را قبل از خروج وی ترک نماید از دین خدا و دین امامیه خارج شده است، بر اثبات تقیۀ خود از این آیۀ مبارک استدلال می‌نمایند: ﴿إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ[آل عمران: ۲۸] و همچنین از این قول که آن را به امام ابو جعفر امام پنجم نسبت می‌دهند استدلال می‌کنند: «تقیه دین من و دین پدران من می‌باشد و کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد» آنان در مفهوم تقیه چنان مبالغه نموده‌اند که به ارتکاب دروغگوئی و کارهای حرام رسیده‌اند.

- متعه: آنان معتقد‌اند که متعه نمودن با زنان بهترین عادات و خوب‌ترین قربة‌ها می‌باشد و در این مسأله به این قول خداوند استدلال می‌نمایند: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فَ‍َٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗۚ[النساء: ۲۴] یعنی: آنچه که استفاده می‌کنید از زنان پس عوض آن را برای شان بدهید که این یک شئ تعیین شده است. در حالیکه اسلام این نوع نکاح را که در آن زمان محدودی تعیین می‌شود حرام ساخته است، ولی اهل سنت نیت دوام و همیشگی را در نکاح شرط می‌دانند، برای نکاح متعه تاثیرات منفی زیادی بالای اجتماع وجود دارد.

- معتقد‌اند که نزد آنان قرآن دیگری وجود دارد بنام مصحف فاطمه، کلینی در کتاب خود الکافی صحفه ۵۷ طبع ۱۲۷۸هـ از ابوبصیر «یعنی از جعفر الصادق» نقل می‌کند: نزد ما مصحف فاطمه علیه السلام وجود دارد، می‌گوید برایش گفتم مصحف فاطمه چیست؟ گفت مصحفی است که آن سه برابر قرآن شما است، سوگند به خدا که در آن حرفی از قرآن شما وجود ندارد.

- براءت ویابیزاری: آنان از خلفاء سه گانه ابوبکر، عمر، و عثمانشبیزاری خود را اعلان نموده آنان را به بدترین صفات یاد می‌کنند، زیرا آن سه به عقیدۀ ایشان خلافت را از علی که وی مستحق آن بود غصب نموده‌اند، همچنان آنان در هرکار در بدل گفتن بسم الله به لعنت گفتن ابو بکر و عمربشروع می‌کنند، تعداد زیاد دیگری از اصحاب کرام را نیز لعنت نموده از طعن و لعنت ام المؤمنین حضرت عائشۀ صدیقه نیز پرهیز نمی‌کنند.

- غلو و افراط: بعضی از آنان در شخصیت علىسافراط می‌نمایند، شیعه‌های غالی مثل فرقۀ «سبئیه» وی را به مرتبۀ خدائی بالا برده‌اند، و بعضی از فرقه‌های دیگر شان می‌گویند: جبرئیل در آوردن وحی و رسالت غلط نموده به عوض آنکه بالای حضرت علی وحی را نازل کند بالای محمد جنازل نمود، زیرا علی با محمد ج چنان مشابهت داشت که زاغ با زاغ می‌داشته باشد، از همین وجه این فرقه را «غرابیه» گفته‌اند، [غراب به عربی زاغ را می‌گویند].

- عید غدیر خم: این عید شان مصادف است به هجدهم ذوالحجه، این عید را از عید اضحى و عید فطر بهتر می‌دانند، و آن را عید اکبر می‌گویند، روزه گرفتن در آن روز نزدشان سنت موکد است، البته این عید عبارت از همان روزی است که ادعا می‌نمایند: حضرت محمد جدر این روز علی را به جانشینی خود وصیت نمود.

- عید نوروز را که از عید‌های فارسیان [سابق] می‌باشد، تعظیم می‌نمایند، و بعضی شان غسل نمودن را در آن روز سنت می‌گویند.

- آنان عید دیگری هم دارند که آن را نهم ربیع الاول برگذار می‌نمایند، و آن عید پدرشان (بابا شجاع الدین) است، این نام را برای ابولولوۀ مجسوسی که حضرت عمر بن الخطابسرا به قتل رسانیده بود، لقب نهاده‌اند.

- در دهۀ اول ماه محرم مراسم عزاء و گریه برگذار می‌نمایند و در آن تصویرها درست می‌کنند، سینه زنی می‌کنند و اظهار جزع و چندین کارهای حرام دیگر از آنان صادر می‌شود، البته به این عقیده که این کارها سبب قربت به نزد خداوندأبوده کفارۀ خطایا و گناهان شان می‌شود، کسی که در مراسم آنان در جاهای مقدس شان مثل کربلاء، نجف، قم، و …برود چیزهای عجیب و غربی را مشاهده خواهد کرد.