موسوعه آسان در بیان گروهها و فرقه ها

فهرست کتاب

اول: اصول و قواعد:

اول: اصول و قواعد:

- معتقد‌اند که دین عبارت از شریعت و حقیقت می‌باشد، شریعت ظاهر دین بوده و آن دروازه‌ایست که از آن همه داخل می‌شوند و حقیقت باطن دین می‌باشد که در آن جز برگزیدگان و مختاران کس دیگر نمی‌رسد.

- تصوف در نظرشان هم طریقت است و هم حقیقت.

- در تصوف تأثیر روحی لازم می‌باشد و آن حاصل نمی‌شود مگر به واسطۀ شیخی که طریقه را از شیخ خود گرفته باشد.

- ذکر، تأمل روحی و متوجه ساختن ذهن بسوی ملأ الأعلى ضروری بوده و بلند‌ترین درجات نزد آنان درجۀ ولی می‌باشد.

- عمل کردن به اوامر شرع از جملۀ ضروریات به شمار می‌رود:

* سهل تستری می‌گوید: «اصول طریقه هفت چیز است: چنگ زدن به کتاب الله، اقتداء به سنت، خوردن حلال، امتناع از ضرر رسانی، دوری از گناه، لازم بودن توبه، و ادای حقوق».

* ابو الحسن شاذلی می‌گوید: «وقتی که کشف تو با کتاب الله و سنت مقابل واقع شود به کتاب و سنت عمل نموده کشف خود را ترک نما».

* همچنان شاذلی می‌گوید: «وقتی که فقیر (یعنی صوفی) بر نمازهای پنجگانه در جماعت حاضر نشود به آن شخص اعتناء نکنید».

* ابو یزید بسطامی می‌گوید: «اگر شما شخصی را دیدید که دارای چنان کرامت‌هائی است که برهوا بالا می‌رود به وی فریب نخورید تا وقتیکه ببینید که وی در مقابل امر و نهی دین و حفظ حدود و عمل کردن به شریعت چگونه است».

* وی همچنان می‌گوید: «اگر شخصی جای نماز خود را بر روی آب گستراند و در هوا چهارزانو بنشیند بازهم به وی فریب نخورید تا وقتیکه ببینید در مقابل امر و نهی چگونه می‌باشد».

* غزالی می‌گوید: «اگر انسانی را دیدی که در هوا پرواز می‌نماید و بر روی آب قدم می‌زند ولی کاری را انجام می‌دهد که مخالف شریعت است در آنصورت بدان که آن شخص شیطان است».

- غزالی معتقد است که تنها عقل وسیلۀ معرفت شده نمی‌تواند و ضروری است که طریق دیگری بالاتر از طریقۀ عقل وجود داشته باشد که در آن چشم دیگری باز شود و توسط آن انسان غیبیات و امور آینده را مشاهده کند، و آن طریق تنها برای کسی حاصل می‌شود که ایمان عارفین را داشته باشد و به نور یقین مشاهده نماید، در این مسئله به عجایبـی که در خواب‌های درست وجود دارد و به خبر دادن پیامبر جاز امور غیب و آینده استدلال نموده است.

- صوفیان از علم لدنی سخن می‌گویند، علمی که به نظر آن‌ها مختص به اهل نبوت و ولایت می‌باشد، چنانچه که برای خضر÷این علم حاصل بود، و خداوندأاز آن خبر داده می‌گوید: ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا ٦٥[الکهف: ۶۵].

فناء: أبو یزید بسطامی اولین دعوتگر در اسلام بسوی این نظر به شمار می‌رود، وی این نظر را از شیخ خود ابوعلی سندی نقل نموده است، مراد از فناء استهلاک کامل به خداوندأبوده چنانچه در آخر، انسان از احساسات خود غایب شده و مشاهده کننده فنا گردیده خود و ما سوای خداوندأرا فراموش می‌کند، قشیری می‌گوید: «کسی که بالایش سلطان حقیقت به حدی غلبه نمود که اغیار را ندید، نه عین آن‌ها را، نه اثر شان و نه علامۀ شان را در آنوقت گفته می‌شود: آن شخص از خلق فنا شده وهمراه حق باقی است». بلندترین درجات فنا را مقام جمع الجمع می‌نامند که آن عبارت است از فنا شدن بنده از مشاهده فنا شدنش توسط استهلاکش در وجود حق».

- مقام فنا حالتی است که تصورات سالک میان دو قطب متعارض دوران می‌کند که آن دو قطب عبارت است از تنزیه و تجرید از یک جانب، حلول و تشبیه از جانب دیگر.