اول: زیر بنای نظریه:
- اصول سه گانه ای که مدرسۀ تحلیلیه بران اعتماد دارد: جنس - طفولیت - و شکست خوردن است، همین اشیاء مذکور کلیدهای سیکولوجیۀ فرویدیه میباشد.
- نظریۀ شکست: این نظریه ستون نظریۀ تحلیل نفسی و بخش اعظم آن شمرده میشود. مطابق این نظریه لابدی و ضروری است که به دوران ابتداء طفلی و به هجومهای خیالی که هدف از آنها خاموش شاختن میلانهای عشق ذاتی اوائل طفولیت میباشد، باید رجوع کرد، زیرا درعقب همین خیالات تمام زندگی جنسی برای طفل آشکار میگردد.
- فروید مکیدن طفل را که انگشتانش را میمکد نوعی از سرور و نشاط جنسی (دهن) میداند، ومثل آن گزیدن اشیاء به دهنش، حتی بول و غائط نمودن را نیز نوعی از سرور جنسی (مقعدی) میداند، همانطور حرکات منظم دست و پای طفل را تعبیری از سرور جنسی طفولیت میپندارد.
- لبیدو Libido یک قوت جنسی و یا جوع جنسی میباشد، این یک نظریهایست که براساس تکوین بیولوجی برای انسان اعتماد دارد، و انسان را یک حیوان بشری میشمارد، چنین میپندارد که هر چیزی که ما در سخنان خویش از دوستی آن و دوست داشتن انجام دادن آن سخن میگوییم، آن چیز در دائرۀ انگیزۀ جنسی واقع میشود، بنابرآن نزد وی غریزه جنسی نشاطی است که لذت را میخواهد، و آن غریزهایست که از وقت تولد شخص تا وقتی که آلات رئیسیه، که طفل را به جهان خارج ربط میدهد خواستههایش را پوره نکند همراه با وی میباشد.
- دفع: میگوید که هر حرکتی از خود محرکی دارد، بناء در پهلوی افعال ارادیهایکه آن را دوافع و آرزوها رهبری میکند، افعال غیر ارادی وعارضی هم وجود دارد، طور مثال: کلمۀ بیهوده هم که صادر میشود یک آرزو را پوره میکند، و هر فراموشی که عارض میشود آن را رغبتی که دوری همان چیز را میخواسته، آورده است.
- نزد وی گاهی سبب شل شدن و کور شدن فرار از یک حالت سختی میباشد که انسان را از تحقق بخشیدن آن عاجز میسازد، و آن را انقلاب و تبدیل رغبت به عارضه جسدی نام مینهند.
- خواب دیدن نزد وی انحراف از رغبت اصلی است که در عمق نفس پنهان میباشد، و آن رغبت شکست خورده است که صاحبش در میدان شعور با وی مقابله نموده آن را به ساحۀ لاشعوری نقل میدهد و در خواب وقتی مانع ضعیف میشود راه خروج را جستجو مینماید.
- فروید از دو اصل سخن میگوید که آندو لذت و واقع است، انسان به طبیعت خود توسط رغبتی که دارد به سوی لذت عاجل میل میکند، لکن به حقائق طبیعی محیط به وی روی بروی شده از آن لذت اجتناب میورزد وبرایش دردهای بزرگی پیش میشود، مگر آنکه آن را برآورده سازد.
- فروید وجود دو غریزه را در انسان تخمین میکند که تمام روشهای انسان که از وی صادر میشود در آندو داخل است، و آندو عبارتاند از غریزۀ حیات و غریزۀ موت، غریزۀ حیات مشتمل بر مفهوم لبیدو و بخشی از غریزۀ حفظ ذات بوده و غریزۀ موت مفکورۀ تجاوز و تخریب را که اساسا به سوی ذات متوجه بوده و از آنجا به دیگران نقل میشود، رهبری میکند.
- نزد وی جنگ عبارت است از کوشش اجتماعی برای بقاء ذات و نفس، کسی که محاربه نمیکند وی خود را برای تجاوزهای داخلی تقدیم نموده، که به اثر مقابلات داخلی خود را فناء میسازد، بناء بهتر برای وی آنست که دیگران را فناء و نابود سازد، خود کشی مثال واضح برای شکست خوردن شخص در حفظ زندگی خود میباشد، این مفهوم برائتی میدهد که ضمایر یهود به آن راحت حاصل مینماید، یعنی کسانی که روش خصمانه و تباه کن دارند.
- لاشعور: منبع انگیزههای ابتدائی جنسی، و مقر رغبات و آرزوهای انفعالیۀ شکست خورده میباشد، رغبات و آرزوهائی که در لغزشهای زبان، خطاهای کوچک، و پراکنده گوئیها و هنگام بعضی پدیدههای غامض در سلوک انسان ظاهر میشود. آن یک منبعی است که داری قوت میکانیکی دفع کننده میباشد، و جای ساده نیست که صرف در آن افکار و یاد داشتهای غیر مهم جمع شود.
- (هی): آن عبارت است از مجموعهای از انگیزههای جنسی که نزد طفل در حالت ولادتش موجود میباشد و به شعور رهبری کننده ضرورت دارد، و آن غریزههائی است که تمام جنس بشر در آن شریک هستند، و آن عبارت از باطن نفس بوده و از (انا) زاده شده ولی مخلوط با آن در اعماق باقی میماند، یعنی تا وقتیکه (انا) لاشعور میباشد، و آن مشتمل بر تمام قوای دافعه میباشد، هر گاهی که همین رغبات شکست خوردند به سوی (هی) باز میگردند.
- (انا) اندکی بعد از تولد طفل احساسش به واقعتهای خارجی زیاد میشود، و بخشی از مجموعۀ انگیزهها (هی) جدا شده به ذات تبدیل میشود، وظیفۀ مهم آن اختیار واقع است که توسط آن طفل میتواند خواهشات خویش را به یک روش منظمی که مرتبط به حقائق واقعی و متقضیات آن باشد، تبدیل کند، و آن عبارت از ظاهر نفس است که به محیط ارتباط دارد.
- (انا عالی) آن عبارت از وجدان و ضمیری است که روش شخص را رهبری مینماید و بخش بزرگ آن لاشعور میباشد و ما آن را ضمیر و وجدان اخلاقی مینامیم، و آن نواهی و اوامری میداشته باشد که آن را بالای (انا) لازم میگرداند، و از علائم خاص انسان میباشد، زیرا آنها امور ضروری است که از جهان داخلی صادر میشود.
- نقل: و آن اینکه گاهی مریض در وقت معالجه محبت و یا بدبینیهای شکست خوردۀ خود را از اعماق یاد داشتهای خود به طبیب نقل میدهد. باری برویر با محبت یکی از زنانی که تحت معالجهاش قرار داشت متعرض شد و آن زن عواطف و محبتهای شکست خوردۀ خود را به وی نقل میکرد، که در نتیجه همین واقعه سبب انصراف و بازگذشت برویر از این طریقه شد، ولی فروید کار خود را در معالجۀ یکی از زنان با نقل عواطف آن بار دیگر ادامه داد تا خود را به واقعیت برساند.
- فروید از «عقدۀ اودیب» خیلی استفاده نموده است، یعنی افسانهایکه چنین میگوید: شخصی در حالیکه نمیدانست پدر خود را به قتل رسانیده با مادر خود عروسی نمود و فرزند به دنیا آورد، وقتی از حقیقت کار خود خبر شد هر دو چشم خود را کور کرد، از این قصه فروید در بسیاری از سقوطهای نفسی استفاده سوء نموده آن را مرکز تحلیلات مختلف خویش قرار داده است.
- شخصیت انسان نتیجۀ مقابلات میان سه قوت است: انگیزههای غریزی، واقع خارجی، وجدان، اینها امور رئیسیاند که به شکل ثابتی، در حوالی سالهای پنجم و یا ششم عمر، برای به پایان رسیدن موقف اودیببی، حدود تعیین میکنند.