تأسیس و افراد برازنده:
- تشارلزداروین که صاحب همین مدرسۀ فکری بود، پژوهشگر انگلیسی است، در سال ۱۸۵۹م کتابش را بنام «اصل الانواع» به نشر رسانید، وی در این کتاب نظریۀ خود را پیرامون نشوء و ارتقاء مورد بررسی قرار داده و اصل حیاة [زندگی انسان] را مکروبی میپندارد که چندین ملیون سال قبل در آب گرم جمع شدهای وجود داشته، و این مکروب مرحله به مرحله پیشرفت نموده در یکی ازمراحل به شکل بوزینه در آمده و آخر به صورت انسانی تکمیل گردیده است، این شخص باهمین نظریۀ خود عقیدۀ دینی را که انسان در ابتداء منسوب به سوی آدم و حواء علیهما السلام هستند، به دور انداخته است.
- آرثرکیت: داروینی متعصبی است، ولی اعتراف دارد که این نظریه تاحال دلائلی ندارد، بنابرآن به تحریر جدیدی ضرورت دارد، وی میگوید: «نظریۀ نشوء و ارتقاء تاهنوز بدون دلیل بوده و همینطور خواهد ماند و یگانه سبب گرایش ما بدان اینست که تنها بدیلی که برای آن وجود دارد ایمان به خلق موجوده است که آن علی الاصلاق درست نیست».
- جولیان هکسلی: داروینی ملحدی است که در قرن بیستم قد علم کرد، وی دربارۀ این نظریه میگوید:
* «همینطور علم حیاة انسان را در مرکز مشابه به آنچه بالایش انعام شده، به حیث سید مخلوقات قرار میدهد، البته همانطور که ادیان میگوید».
* «از جملۀ مسلمات و امور پذیرفته شده اینست که انسان در زمان حاضر سردار مخلوقات است، ولی ممکن است که مقام وی را گربه و یا موش اشغال نماید».
* وی میپندارد که انسان مفکورۀ «الله» [خدا پرستی] را در زمان عاجزی و نادانی خود اختراع نموده بود، اما حالا که میداند و برطبیعت خودش سیطره نموده است دیگر ضرورتی [به خدا پرستی] ندارد و خودش در یکزمان واحدهم عابد است و هم معبود.
* وی میگوید: «بعد از نظریۀ داروین انسان نمیتواند که خود را از جملۀ حیوانات نشمارد».
* لیکونت دی نوی: از مشهورترین مترقیان جدید است، که در حقیقت خودش صاحب نظریۀ مترقی «تطوریه» مستقل میباشد.
- د. هـ. سکوت: خیلی داروینی متعصب است، وی میگوید: «مفکورۀ نشوء بخاطری آمده است که باقی بماند، و ممکن نیست که از آن دوری جوییم، ولو که به حیث یک عمل اعتقادی گردد».
- برتراند راسل: یک فیلسوف ملحد میباشد که مفکورۀ داروینی را تأیید نموده آن را از ناحیه میخانیکی تقویۀ مینماید، و میگوید: «همان عملی که جالیلای و نیوتن بخاطر فلک انجام دادند، داروین بخاطر علم حیاة انجام داد».