افکار و معتقدات:
- مفکورۀ این جماعت همان است که خود مؤسس آن نوشته، حتى تقریبا ذکرى از دیگران را نمییابی که چیزهای اضافی مهمی بر آن مفکوره از خود بجا گذاشته باشند.
- جماعت، قرآن کریم وحدیث پیامبر جرا چراغ راه خویش قرار داده از هدایت آنها هدایت میگرفتند وبرای آندو کار وفعالیت مینمودند.
- این دعوت بخاطری به پاخاست که عقیدۀ اسلامی را در قلب پیروان خود زنده سازد، بنابرآن بر وی لازم بود که با آن اوضاع مشکل و شرائط تنگ به تکتیک و مهارتی برخورد نماید که مناسب آن اوضاع باشد، اوضاعی که مجرد نسبت دادن خود به اسلام جرمی پنداشته میشد که قانون در مقابل آن مجازات میکرد.
- بدیع الزمان شخص متواضع و پرهیزگاری بود که از جاهای اشتباهی پرهیز مینمود و شعار همیشگیاش این بود: «دع ما يريبك إلى ما لا يريبك»یعنی آنچه تو را در اشتباه میاندازد بگذار و به طرف آنچه برو که تو را در اشتباه نمیاندازد.
- دوری از سیاست و آن را از وسوسههای شیطان پنداشتن، البته این مفکوره وقتی برایش پیش شد که چندین بار بین کمال و بدیع الزمان مقابله و مصادمه رخ داده بود، مصطفى کمال میخواست که شیخ را در صف خود بیاورد، همین بود که سعید نورسی در سال ۱۹۲۱م انقره را ترک نموده به (وان) رفت و سیاست را پشت سر انداخته از آن اینطور استعاذه مینمود «أعوذ بالله من الشيطان والسياسة»و این تاریخ، فاصلهای میان دو مرحله شمرده میشود: سعید قدیم و سعید جدید.
- بدیع الزمان وقتیکه در محبس (اسکشیر) محبوس بود، برای محکمه گفت: «شما از من پرسیدید که آیا به طریقههای صوفیان سروکار و تعلق دارم یا نه؟ من در جواب میگویم: این زمانۀ ما زمان حفظ ایمان است، نه حفظ طریقه، بسیار کسانیاند که آنان بدون طریقه داخل جنت میشوند، ولی هیچ یکی بدون ایمان داخل جنت نمیشود».
- وی میگفت: «به خدا سوگند که على الرغم مکاری و دسیسۀ وزیر پلید بریطانیا، نفس خود را برای قرآن وقف نموده زندگی خود را فدای آن خواهم کرد» مرادش از وزیر بریطانیائی همان وزیر مستعمرات بریطانی غلادستون بود که گفته بود: «خیلی وقت شده که قرآن همراه مسلمانان باقی مانده است، و آنان [تا وقتیکه قرآن همراه شان باشد] در مقابل ما قرار خواهند داشت، بنابرآن بر ما لازم است که قرآن را از زندگی شان دور سازیم».
- همچنان از اقوال وی است: «اگر برای من هزار روح هم باشد در فدا نمودن آن برای حقیقتی از حقایق ایمان تردد نخواهم نمود... من تنها بر ملت اسلام اعتراف مینمایم. من این سخنان را در حالی برای شما میگوییم که در پیش روی برزخی که شما آن را زندان میگویید قرار دارم، و منتظر گروپیام که مرا به آخرت میبرند...».
- همچنان وی میگفت: «همانطور که به شیخ با وقار مناسب نیست که لباس رقاصان را به تن نماید برای استانبول نیز مناسب نیست که اخلاق اروپا را به تن نماید».
- اتهامهای مهمی که در محاکم متوجه بدیع الزمان میشد در اشیاء ذیل ممکن است خلاصه شود:
۱- فعالیت در راه نابود ساختن دولت علمانی و انقلاب کمالی.
۲- برانگیختن روحیۀ دینداری در ترکیه.
۳- تشکیل گروه مخفی.
۴- حمله بر مصطفی کمال اتاترک.
- لیکن چنان با برهان و منطق فصیح از این تهمتها جواب میداد که محاکم را جای دعوت خود گردانیده بود و تعداد پیروانش در آن افرایش میافت [یعنی توسط جوابهای منطقیاش تعدادی برای او جذب میشد].
- مؤسس، فعالیت و دعوت خود را در راه مقابله و مقاومت در مقابل موج علمانی وقف نموده بود، آن موج علمانی که در اشیاء ذیل انعکاس مینمود:
* الغاء و نابود کردن خلافت عثمانی.
* تبدیل نمودن قوانین اسلامی به قوانین مدنی، وبه طور مشخص به قانون سویسرا.
* الغاء تعلیم دینی.
* منع نوشتن به حروف عربی و لزوم آن به حروف لاتینی.
* تبدیل اذان از کلمات عربی به کلمات ترکی.
* الزام نظریۀ طورانی و اینکه (ترک اصل تمدنها است).
* الزام نمودن بالای مردم که بر سر خود کلاه نمایند [یعنی در عوض دستار].
* تبدیل نمودن رخصتی رسمی روز جمعه به روز یکشنبه.
* مخصوص ساختن پوشیدن جبۀ سیاه [یکنوع لباس است] و دستار سفید به رجال دین.
* ترجمۀ قرآن کریم به لغت ترکی و توزیع آن در مساجد که اینکار سال ۱۳۵۰هـ/۱۹۳۱م صورت گرفت.
* تحریم تجلیل از عید قربان و عید فطر و لغو نمودن تاریخ هجری، و آوردن تغییرات در نظام میراث.
* غرب گرائی و مشابهت با آنان در عادات، تقالید و دیگر رسومهای شان.
* محو ساختن عقیدۀ اسلامی در قلوب مردم عام، خصوصا در قلوب طبقۀ نوجوان.
- جوانان جماعت، در عفت و پاکی ممتاز هستند، جوانانیاند که در عصر گسترش فساد، وکثرت اسباب آن ودر عصرلجام گسیختگی دین خویش را محکم گرفتهاند.