موسوعه آسان در بیان گروهها و فرقه ها

فهرست کتاب

دوم: آثار منفی فرویدیه:

دوم: آثار منفی فرویدیه:

- در کتب و تحلیلات فروید - آنطور که به ذهن متبادر است - هیچ نوع دعوت روشنی به سوی انحلال وجود ندارد، تنها اشاره‌های تحلیلیۀ زیادی در خلال مفاهیم فرویدیه وجود دارد که به سوی انحلال دعوت می‌نماید، دانشمندان صهیون از آن مفاهیم استفاده نموده آن را طوری به مردم تقدیم نمودند که مردم را به انحلال از ارزش‌ها تشویق نموده راه آن را برای شان آسان کند و هیچگونه عذاب وجدانی هم به سوی شان متوجه نشود.

- برای آنکه به مفکورۀ خود روح علمانیت بخشد، به الحاد تظاهر می‌نمود، ولی با وجود آن از فرق سر تا کف پای غرق یهودیت خود بود.

- وی با مفکورۀ «دشمنی طبقۀ عالی» مناقشه می‌نمود، و آن عبارت است از پدیدۀ بدبینی یهود، و آوازی است که یهود آن را بخاطر جلب ترحم دیگران بالای شان، بلند کرده‌اند، این پدیده بخاطر چند سبب به طرف لاشعور نفسی رد کرده شده و آن اسباب قرار ذیل‌اند:

* رشک بردن اقوام دیگر از یهود، زیرا آنان [العیاذ بالله] بزرگ‌ترین پسران خدا و مقدم‌ترین شان نزد وی هستند «تعالي الله عما يقولون».

* عمل کردن یهود روش ختنه را، در حالی که آن نزد دیگر اقوام خوف خصی شدن را در بردارد، مراد از دیگر اقوام نصارا می‌باشد زیرا آنان ختنه نمی‌کنند.

* بدبینی اقوام در مقابل یهود در حقیقت بدبینی در مقابل نصارای مسیحی است که آن هم از طریق نقل می‌باشد، زیرا اقوامی که بلاء و عذاب نازی را بالای یهود فرود میاورند، در اصل آنان اقوام بت پرست بودند که بعدا توسط زور به نصرانیت برده شدند، بنابرآن این اقوام در مقابل نصرانیت عقده گرفتند لیکن وقتی با نصرانیت متحد شدند عقده‌ها را به اصلی که نصرانیت به آن اعتماد نموده است انتقال دادند که آن اصل عبارت از یهود می‌باشد.

- به سوی اشباع غریزۀ جنسی دعوت می‌نماید، زیرا انسان دارای قوت جنسی قوی است، ونصرانیت تنها یک زن برایش اجازه می‌دهد، بناء یا اینکه تمام قیود دینی را ترک نموده آزادانه میل‌های جنسی خود را اشباع می‌کند، و یا اینکه دارای طبیعت ضعیفی می‌باشدکه از قیود خارج شده نمی‌تواند، آنگاه شکار مرضها و عقده‌های نفسانی می‌شود.

- می‌گوید که امتناع از اتصال جنسی قبل از عروسی گاهی مؤدی تعطیل غریزۀ جنسی هنگام عروسی می‌شود.

- فصلی دربارۀ «تحریم بکارت» وضع نموده می‌گوید که بکارت امراض و مشکلاتی را برای هر دو جانب در بر می‌داشته باشد، و در این مسأله استدلال نموده که بعضی از اقوام بدائی چنین می‌نمودند که عملیۀ از بین بردن بکارت را طی محفل و مراسم رسمی به شخص دیگری غیر از شوهر می‌سپردند.

- عشق محارم را نیز اجازه داده است، زیرا یهودی‌ها، بخاطر تنگیى که در اجتماع شان وجود دارد این کار را زیاد کرده‌اند، دین آن‌ها عروسی را بالای افرادش خارج از دائرۀ یهود حرام می‌داند، و این تحریم به قید‌های شدیدی که روح را در زنجیر و معطل می‌سازد، باز می‌گردد، بناء وی با این نظریۀ خود در قدم اول یهود را کمک نموده از احساس گناه آزاد شان می‌سازد، و برای دیگران نیز داخل شدن را در این دروازۀ پر خطر، توسط ساقط ساختن همه تحریمات و شمردن آن‌ها زنجیر‌ها و قیدهای وهمی، آسان می‌نماید، یهود از این نظریه استفاده نموده چندین فلم جنسی رسوا را که در آن نمونه‌هائی از زنا با محارم وجود دارد، درست نمودند.

- (تصعید) و یا چنانچه وی تسمیه می‌کند (اعلاء) به نظر وی روش ضعیفی برای نجات از فشار‌های انگیزه‌های جنسی است، زیرا این روش را در مراحل جوانی تنها تعداد خیلی اندک مردم در بعضی از اوقات آنهم با بسیار مشکل و مشقت بدست آورده می‌توانند و بس، اما افراد باقی مانده - که اکثریت بزرگ را تشکیل می‌دهند، آنان به مرض نفسی گرفتار شده از پا در میایند، همانطور که اصحاب طریقۀ تصعید افراد ضعیفی اندکه در ازدحام عام ضائع شده تحت قیادت و رهبری افراد قوی به سیر ناخواسته کشانیده می‌شوند.

- در راۀ مقابله‌اش با قیود اوامر علیائی که متوجه به نفس است، به سوی دشمنی با دین رفته آن رانوعی از عصبانی‌های وسواسی نفس قلمداد نموده است.

- مفکورۀ خدا پرستی نزد وی به ترتیب آتی ترقی نموده است:

* پدر سرداری بوده که تمام طبقۀ اناث در قبیله در تصرف وی می‌بوده، و آنان را بالای طبقه ذکور حرام می‌ساخته.

* پسران به قتل پدر پرداختند، بعد از آن یک پارچۀ گوشت آن را خام و ناپخته به قصد یکی شدن با وی، فرو بردند، زیرا وی را دوست داشتند.

* بعدا همین پدر مورد تعظیم و تقدیر قرار گرفت، چون وی در اصل پدر شان بود.

* از همین جهت حیوان خوف ناکی را اختیار نمودند تا همین تعظیم و تبجیل را به وی نقل دهند، که آن حیوان عبارت از «طوطم» می‌باشد.

* دین طوطمیه اولین صورت دینی در تاریخ بشری می‌باشد.

* بعد از آن قدم اول همانا ترقی به سوی إله واحد بود که همراه با آن مفکورۀ موت هم ترقی نموده که به این ترتیب قدمی به سوی زندگی دیگر که در آن انسان زنده می‌ماند و جزاء آنچه پیش کرده می‌بیند، می‌باشد.

* الله - بنابرآنچه گذشت - عوض پدر بوده، یا به تعبیر درست پدر بزرگ می‌باشد، و یا صورت و شکل پدر است که آن را انسان در طفلی خود می‌شناسد.

* خلاصه اینکه عقاید دینی - نزد وی - وهمیاتی است که دلیلی ندارد، بعضی آن‌ها دور از احتمال بوده با روح و حقایق زندگی موافقت ندارد و مقارن به هذیان می‌باشد، و اکثر آن‌ها طوری است که اثبات و تحقیق صحت آن‌ها ممکن نیست، و آمدن روزی که انسان درآن روز به آواز عقل گوش دهد ضروری می‌باشد.

- در بحث وی از شکست اشاره‌های قوی و صریحی وجود دارد مبنی بر اینکه محفوظ ماندن از آن در آزادی از تمام قیود نهفته است، همچنان پابندی اخلاقی را بالای مریض در همه کارهائی که انجام می‌دهد، حرام می‌سازد، و بر آثار نفسی که بالای همین پابندی مرتب می‌شود و عقده‌های مختلف از خود بجا می‌گذارد، ترکیز می‌نماید که همین عقده‌ها سبب می‌شود تا از روش مستقیم منحرف شود.