چهارم: افکار طاویه:
- آنان صوفیاند، زیرا بالای طاوی واجب است که نفس خود را از تمام مشغولیتها و شائبهها پاک کند تا در داخل خود فراغی را بیابد که آن در حقیقت پرشدن نفس است، و آن توسط رسیدن به حقائق مجرد حاصل میشود، و رسیدن به حقائق مجرد از طریق تجرد و دوری از مادیات بدست میاید تا که انسان روح خالص گردد.
- بلندترین مرتبۀ تصوف همانا مرحلۀ وحدت کامل بین فرد و قانون اعظم است، وآن توسط حاصل شدن خلط و درهم شدن میان صوفی و ذات عالی که هر دویشان شخص واحد بگردند، حاصل میشود.
- وقتی انسان به معرفت درست ارتقا نمود آنگاه میتواند به حالت اثیری برسد که دیگر نه موت است و نه حیات.
- طاویه- بر عکس کونفوشیوسیه – روش و منهج سلبی دارد، زیرا فضیلت نزد آنان قدرت داشتن به کار نکردن و اکتفاء به تأمل وتفکر است، وبه سوی زندگی در کوههای مقدس و به نزدیکی جزیرههای دور دعوت میکند.
- آنان با شرائع، قوانین، علم، و دیگر چیزهائی که از آثار و علائم تمدن و ترقی است، دشمنی مینمایند [و میگویند] که اینها فطرت انسان را در حالیکه به فطرت سلیم تولد شده بود، فاسد کردهاند، و بهترین طریق نزد آنان در این مورد همانا بازگشت به سوی نظام طبیعی، که در بقاء پاکی و سلامت فطرت امتیاز دارد، میباشد.
- طاویها به درازی عمر توجه و اهتمام دارند، کلان سن بودن را دلیل مقدس بودن میدانند، بنا برین کوشش در راه دراز ساختن و جاویدانی عمر یکی از اهداف تصوف طاویه به شمار میرود، بعضی از آنان چنین ادعا نمودهاند که ممکن است عمر به چندین صد سال دراز کرده شود، بهترین اشخاص جاوید- در نظر آنان- کسانیاند که در روز روشن به سوی آسمان بالا میروند، این جاویدانی که به نظر آنان از جملۀ ممکنات است، توسط ریاضتهای خاص جسمی و روحی حاصل میشود.
- اهتمام و توجه شان به جستجو از اکسیر حیات عامل مهمی در تقدم و پیشرفت طب و کیمیاء توسط آنان بود، علاوه برآن سحر، شعبده، و دجل را نیز ترقی دادند که آن سبب شد تا کهانت هم خیلی غنی گردد و وسعت یابد.
- آنان به تعالیم اخلاقی و ضرور بودن مشارکت در محافل موسمی عام علاقه داشته به آن تأکید مینمایند.
- نزد آنان قیامتی، و حسابی وجود ندارد، بلکه شخص نیکوکار به صحتمندی و درازی عمر پاداش داده میشود، و شخص بدکار توسط مرض و مردن زود جزاء داده میشود.