افکار و معتقدات:
- از خدا، پیامبران علیهم السلام، کتب خداوند، و از تمام غیبیات و از هر چیزی که ادیان با خود آوردهاند منکراند و به آن کفر میورزند، آن را موانع پیشرفت انسان به سوی مستقبل میدانند، الحاد را مبدأ و طریق خویش قرار داده و به نتائج ویرانگری که در پی دارد رسیدهاند.
- به وجود انسانی ایمان مطلق دارند و آن را مصدر هر مفکوره میدانند.
- معتقداند که سابقهترین چیز در وجود همانا انسان است که قبل از آن عدم بوده وهیچ چیزی وجود نداشته است، و وجود انسان بر ماهیتش مقدم میباشد.
- معتقداند که ادیان، و نظریات فلسفی که در طی قرون وسطى و قرن جدید رائج بوده مشکل انسان را حل نکرده است.
- میگویند که آنان در راه باز گردانیدن اعتبار کلی برای انسان، مراعات تفکیر شخصی وی، آزادی وی غرایز و احساسات آن کار خواهند کرد.
- به آزادی مطلق انسان قائل بوده میگویند که به خود انسان تعلق دارد که وجود خود را هر قسمی که میخواهد و اراده دارد ثابت کند، بدون اینکه چیزی وی را مقید سازد.
- میگویند: بالای انسان لازم است که گذشته را دور اندازد، و از تمام قیود انکار نماید، چه قید دینی باشد، یا اجتماعی، یا فلسفی، و یا منطقی.
- دینداران آنان میگویند: جای دین ضمیر و قلب است، زندگی و آنچه در آن است تابع اراده و خواست مطلق شخص میباشد.
- به ارزشهائی که ثابت باشند و زندگی و روش مردم را رهبری نموده بانظم سازد باور و عقیده ندارند، بلکه هر انسان هر چه خواست میکند، و برای هیچکس اجازه نیست که بالای دیگران موازین اخلاقی مشخصی وضع نماید.
- مفکورۀ آنان مفضی به گسترش بینظمی اخلاقی، اباحیت جنسی، لجام گسیختگی و فساد گردیده است.
- على الرغم آنچه به انسان قائل شدهاند مفکورۀ شان دارای سمات دنباله روی اجتماعی، وشکست پذیری در مقابل مشکلات گوناگون میباشد.
- وجودی راستین نزد آنان کسی است که هیچگونه رهنمائی را ازخارج قبول نمیکند، بلکه خود را به نفس خود رهبری نموده بدون اینکه مقید به قیدی و یا محدود به حدی باشد در خواستهای شهوات و غرایز خود را میپذیرد.
- وجودیه فعلا دو مکتب دارد که یک آن دیندار و دیگرش ملحد و بیدین میباشد، همین مکتب دوم است که رهبری وجودیه به دست وی میباشدو مراد از مفهوم مشهور و متداول وجودیه که در سر زبانها است نیز مکتب دوم میباشد، بنابراین وجودیه بر الحاد و بیدینی استوار میباشد.
- مفهوم وجودیه در حقیقت سرکشی بر واقعات تاریخی و جنگ در مقابل میراث بزرگی است که جامعۀ انسانی آن را به جاگذاشته است.
- وجودیۀ امروزی حیثیت شاخهای از شاخههای متعدد صهیونستی را دارد که از میان آن صهیونست کار و فعالیت مینماید، و فعالیت آن توسط از بین بردن ارزشها، عقاید و ادیان صورت میگیرد.