افکار و معتقدات:
۱- عقاید شان نسبت به ضروربودن امام معصوم که منصوص علیه و پسر بزرگ امام سابق باشد، بادیگر اسماعیلیه موافقت دارد.
۲- هر رهبری که از رهبران حشاشون ظهور میکنند به حیث حجت و داعی برای امام مستور شمرده میشود، البته به استثـناء حسن ثانی و پسرش که این دو ادعا کردند که خود شان امام هستند و از نسل نزار میباشند.
۳- رشید الدین سنان بن سلیمان که امام حشاشون در بلاد شام بود، بر علاوه از عقاید اسماعیلیه که به آن اعتقاد دارند، عقیدۀ تناسخ را ایجاد نموده ادعا کرد که وی غیب را میداند.
۴- حسن ثانی بن محمد: برپا شدن قیامت را اعلان نموده شریعت را لغو کرد و مکلفیت را ساقط ساخت.
۵- حج در نظرشان ظاهرا بسوی بیت الحرام (بیت الله) بوده ولی در حقیقت بسوی امام زمان است، چه ظاهر باشد چه مخفی و مستور.
۶- در بعضی از مراحل شعار شان این بود: «در وجود هیچ موجود نیست و کل چیز مباح است».
۷- یکی از وسائل شان ترور منظم بود، طوریکه اولا اطفال خود را به طاعت کورکورانه و اعتقاد به هر چه که برای شان گفته میشد تربیه میکردند، وقتی بازوی شان قوی میشد آنان را به سلاح معروف وقت خصوصا به خنجر آشنا میساختند، پنهان کاری و اختفاء را نیز برای شان میآموختند، حتى فدائی قبل از اینکه یک کلمه از اسرار خود را فاش کند باید خود را به کشتن دهد. به همین طریق گروه فدائی را تربیه کرده بودند که توسط آن عالم اسلامی را تهدید میکردند.
۸- توسط سلسلهای از قلعهها و حصارها از خود دفاع میکردند، و در هر جای بلند قلعهای به خود درست کرده بودند، و هر قلعهای را که میدیدند در تصرف آن میکوشیدند.
۹- کمال الدین بن العدیم مؤرخ دربارۀ شان میگوید: در سال (۵۷۲هـ/۱۱۷۶م) باشندگان جبل السماق در گناهان و فسوق فرو رفتند و خویش را متطهرین (پاک شونده گان) نام نهادند، در مجالس شراب نوشی، زنان و مردان خلط شده حتى مرد از خواهر و دختر خود پرهیز نمیکرد، زنان لباس مردان را پوشیدند و بعضی از آنها اعلان میکرد که سنان پروردگارش است.