اول: مؤسس و زندگیاش:
- سیجموندفروید در ۶ مایو ۱۸۵۶م درشهر فریبورج در مقاطعۀ مورافیا چکسلواکیای فعلی، از والدین یهودی به دنیا آمد.
- مدت زیادی را خاندان پدرش درکولونیای آلمان سپری نموده بودند، در قرن چهاردهم ویا پانزدهم به جانب شرق رفتند۰ درقرن نوزدهم بار دیگر از لیتوانیا، به طریق غالیسیا، به طرف مورافیا هجرت نمودند، که در آنوقت تابع امپراطوری نمسا ومجر بود، یعنی قبل از نابود شدن آن توسط جنگ جهانی اول.
- مادرش در شهر برودی، دربخش شمالی غالیسیا که نزدیک حدود روسیه واقع است تولد شده، پدر مادرش درحالیکه مادرش طفل بود، به فیینا رفته بود، وقتی همین دخترک جوان شد با جاکوب فروید پدر سیجموند فروید ازدواج کرد وهفت فرزند برایش تولد کرد.
- غالیسیا شهری است در پولندا که از آنجا پدر فروید آمده بود و حیثیت مرکز عمومی یهود را در شرق اروپا داشت، ولی به سبب اوضاع نا آرام، خاندان فروید از آنجا به برسلا و به آلمان کوچ نمود که در آنوقت سن سیجموند سه ساله بود، بعد از آن بار دیگر به فیینا کوچ کردند و در آنجا اکثر عمر خود را سپری نمود وتا سال ۱۹۳۸م باقی ماند، بعدا از آنجا، درحالیکه به دانۀ سرطان در رویش مصاب شده بود به لندن رفت وزندگی آخر خود را آنجا سپری نمود، در۲۳ستمبر۱۹۳۹م وفات نمود.
- تربیۀ اول وی در طفلیاش توسط یک زن پیر قدکوتاه، کاتولیکی متعصب، که تربیه وی را بدوش داشت صورت گرفت، وی آن را گاهی باخود به کلیسا هم میبرد، و این امر سبب شد که در آینده بر ضد مسیحیت نیز عقده داشته باشد.
- به حیث یک فرد یهودی نشأت نمود، و دوستانش از غیر یهودیان بسیار کم بود، زیرا با غیر یهودی انس و الفتی نداشت.
- سال ۱۸۷۳م داخل دانشگاه شد، و در عقب آن از این امر خیلی شدیدا بد میبرد که بخاطر یهودی بودن خود احساس حقارت و خجالت نماید، ولی با وجود آنکه مقامهای بلندی را نصیب شده بود همین احساس موهوم ومقهور در وی وجود داشت.
- سال ۱۸۸۵م فیینا را به قصد پاریس ترک گفته آنجا به مدت یک سال نزد شارکوت شاگردی نمود، استاذش عملیۀ تنویم مغناطیسی را، برای معالجۀ هستیریا انجام میداد، وقتی برای فروید تاکید نمود که در حالتی از حالات امراض عصبی برای مریض اضطراب و حرکتی در زندگی جنسیاش ضروری میباشد، فروید خیلی به دیدۀ اعجاب به سویش دید.
- سال ۱۸۸۶م دوبارۀ به فیینا بازگشت نموده آنجا به بررسی حالات عصبی به صورت عموم و هستیریا به صورت خاص پرداخت، و از تنویم مغناطیسی نیز استفاده مینمود.
- بخاطر آنکه با مدرسۀ نانسی آشنا شود، بار دیگر به فرانسه رفت، ولی وقتی دانست که، آنان در تنویم مغناطیسی به فقیران کامیابتراند نسبت به اغنیائی که به پول شخصی خود تداوی مینمایند، آنگاه آرزویش به خاک زده شد.
- بار دیگر فیینا آمده و تنویم مغناطیسی را شروع کرد، ولی پیروزیش معتدل و میانه بود.
- با جوز یف برویر (۱۸۴۲- ۱۹۲۵م) که یک طبیب نمساوی و از رفیقهای فروید بود، شروع به همکاری نمود، وی در اصل ماهر فیزیولوجی بود، ولی به کار طبی انتقال نموده بود، زیرا وی نیز از جملۀ کسانی بود که تنویم مغناطیسی را استعمال مینمودند.
- هر دویشان شروع به استعمال طریقۀ «تحدث» بامریضان نمودند، و کامیابیهائی هم به دست آوردند، و تحقیقات خویش را سالهای ۱۸۹۳ و ۱۸۹۵م به نشر رسانیدند، و طریقۀ تداوی شان بعد از آن مرکب از طریقۀ «تحدث» و تنویم بود، ولی دیری نگذشت که برویر ازهمه طریقهها صرف نظر نمود.
- فروید به کار خود ادامه داد، طریقۀ تنویم را ترک کرد و طریقه تحدث را اختیار نمود، از مریض میخواست که به پهلو خواب شده تمام خاطرهها و سرگذشتهای خویش را به وضاحت بیان نماید، این طریقۀ خود را (ارتباط آزاد) نام نهاد، در این روش خود طوری عمل مینمود که تمام قید هارا از افکار و یاد داشتها دور میکرد، این طریقهاش از طریقۀ قبلی کامیابتر بود.
- از مریض میخواست که خوابی را که در شب گذشته دیده آن را به وی قصه نماید، و از آن در تحلیل خود استفاده مینمود، کتابی تألیف نمود بنام «تفسير الأحلام» که آن را سال ۱۹۰۰م به نشر رسانید، بعد از آن کتاب «علم نفس مریضان برای زندگی یومیه» را تألیف کرد، و بعد از آن یکی بعد از دیگری کتابهایش تألیف میشد، و تحلیل نفسی از آنوقت به بعد حیثیت یک مکتب واضح سیکولوجی را به خود گرفت.
- در فیینا مرکز دائرۀ علمی را تشکیل نمود و تعدادی از مردم از سویسرا و از عام اروپا به آن دائره پیوستند، و آن مفضی به این شد که در سال ۱۹۰۸م اولین مجلس تحلیل گران نفسی برگذار گردد، ولی این دائره دیری دوام نکرد و به دائرههای مختلف تقسیم گردید.
- سال ۱۸۹۵م به گروه (بنای برث) «یعنی پسران عصر» پیوست که در آنوقت درسن سی و نو سالگی عمر خویش قرار داشت، این گروه در میان اعضای خویش جز یهودی کس دیگر را نمیپذیرد، وی در طول چندین سال برای حضور در اجتماعات این گروه مواظبت و پابندی نموده سخنرانیهائی دربارۀ تعبیر خوابها مینمود.
- وی با تیودور هرتزل که سال (۱۸۶۰م) تولد شده، آشنائی داشت و فروید یکی از کتابهای خود را با تحفۀ شخصی چیز دیگری به وی فرستاد، همچنان هر دویشان به طور مشترک در راه تحقیق بخشیدن مفکورۀ واحد سعی و تلاش مینمودند، آنهم درخدمت صهیونیزمی که به آن تعلق داشتند، آن مفکورۀ واحد عبارت بود از مفکروۀ «دشمنی باطبقۀ اشرافی» که هرتزل به طریق سیاسی آن را به نشر میرسانید، و فروید تحلیل نفسی مینمود.