دوم: مفکورۀشان دربارۀ پروردگار:
- پروردگار نزد آنان –نه صوت است و نه صورت، جاویدان است، فناء نمیشود، وجود وی از وجود غیرش مقدم بوده وی اصل موجودات میباشد، و روحش در دیگر موجودات جاری میشود.
- (طاو) مطلق موجود است، و مراد از کائنات هم همان است، جدا و منفصل از کائنات نیست بلکه در آن داخل میباشدآنهم به صورت دخول جوهری، تمام موجودات از وی بیرون آمدهاند.
- آنان به وحدة الوجود ایمان دارند، زیرا [نزد آنان]خالق و مخلوق شئ واحد بوده که اجزاء آن از هم جدا نمیباشد، و اگر جدا شود فانی میشود.
- نظریۀ شان دربارۀ پروردگار به نظریه و مذهب حلولیه خیلی نزدیک است، زیرا حلولیه نیز قائلاند که خالق در تمام موجودات حلول نموده است، و خالق تا آنکه در اشیاء حلول نکند تصرف و کاری کرده نمیتواند.
- به قانون بزرگ آسمانی ایمان دارند، و آن را اصل حیات، فعالیت و حرکت برای تمام موجودات در زمین و آسمان میدانند.
- شونغ تسی چنین میپندارد که انسان همراه با کائنات به صحنۀ وجود آمده است، بنابرآن وی الله را دوست دارد لکن مصدری را که از آن الله آمده است، زیاد تر دوست دارد، این مفکورۀ وی دلالت به آن دارد که ایشان معتقداند که قبل از اللهأکدام مبدأ و مصدر دیگری هم وجود دارد.