پنجم: داروینیۀ جدید:
- دارندگان نظریۀ داروینیۀ جدید در مقابل نقد علمیی که بالای نظریه وارد شد مضطرب و پریشان گردیده نتوانستند که نقاط ضعف آن را جبران نمایند، بنابرآن مجبور شدند که بخاطر تقویۀ آن و بخاطر یافتن دلیلی بر تعصب شدید شان افکار و نظریات جدیدی از خود ارائه نمایند و یک سلسله تغییراتی بیاورند که از آنجمله است:
* اقرارشان به اینکه قانون ارتقاء طبیعی از تفسیر عملیۀ تطور قاصر میباشد، و آن را به قانون دیگری تبدیل کرده و آن قانون را بنام «قانون تحولات ناگهانی» و یا «الطفرات» نام نهادند و مفکورۀ تصادف را به میان آوردند.
* مجبور به اعتراف نمودن به این امر شدند که در آنجا چندین اصول وجود دارد که از آنها تمام انواع به وجود آمدهاند، اینطور نیست که صرف یک اصل وجود داشته باشد چنانچه اسلاف شان به این عقیده بودند.
* مجبور شدند که اقرار نمایند: گرچه میان انسان و شادی «بوزینه» مشابهت ومماثلت ظاهری وجود دارد، انسان دارای بیولوجی خاص و جداگانه میباشد و این نقطهای است که داروین و همعصران وی در آن سقوط کرده بودند.
* تمام چیزهائی که اصحاب داروینیۀ جدید با خود آوردهاند افکار و نظریات ضعیف و ناتوانیاند و نمیتوانند این نظام حیاتی وکونی را که با نهایت دقت، به تدبیر ذات حکیم، ﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] به سیر خود ادامه میدهد، تفسیر نمایند.