دوم: بعضی دوستان و شاگردانش:
- از جملۀ دوستانش: ساخس، رایک، سالزمان، زیلبورج، شویزی، فرانکل، ووینلز، و سیمل میباشند که همۀ شان یهودی بودند.
- لارنست جونز، مؤرخ سیرت فروید، که وی به اعتبار تولد مسیحى، به اعتبار مفکوره ملحد و به اعتبار شعور و وجدان یهودی میباشد، که بر وی لقب «یهودی افتخاری» نهادهاند.
- ولهلهم ستکل، و فرنز وتلز: دو عضو مهم گروه فروید میباشند، مگر ایندو روی اختلافات سطحی که در بعضی نظریات و روشها داشتند در مقابل وی خروج نمودند.
- اوتورانک (۱۸۸۴- ۱۹۳۹م) وی نظریه ای را وضع نمود که در اصل بالای افکار اصلی فروید بنا نهاده شده است ولی بابعضی ازتعدیلات مهم. از وی این پندارش معروف است که میپنداشت: صدمۀ عمیق میلاد بر انسان چنان تأثیر میگذارد که بعد از آن تلاشش بخاطر بازگذشت وزن ونمویش قطع نمیشود.
- الفرد آدلر: در فیینا تولد شده (۱۸۷۰- ۱۹۳۷م) در اوائل، به گروه فروید پیوست ولی بعدا از وی جدا شد و مکتبی تشکیل داده آن را بنام «علم نفس الفردی» نامگذاری نمود، و انگیزههای جنسی را که نزد فروید بود تعدادی از آن را به انگیزههای اجتماعی تبدیل نموده بر ارادۀ قوت و کوششهای احساس تاکید نمود.
- کارل جوستاف یونج (۱۸۷۵- ۱۹۶۱م) وی در زوریج تولد شده ومسیحى میباشد، فروید وی را به حیث رئیس گروه عالمی تحلیل نفسی تعیین نمود، ولی وی با این اعتقاد که این مدرسۀ تحلیل، یک جانبه بوده و کامل نیست، در مقابل استاذ خود خروج نمود، و خروجش بالای فروید تأثیر بزرگی کرد، وی نظریۀ (سیکولوجیاتحلیلیه) را وضع نموده و به این امر اشاره نموده که قوت دافعۀ بزرگتری وجود دارد که آن قوة حیاة است، و بر دوران اخبار لاشعوری که متصل به رگ ویا عنصر است تاکید نمود.