بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

٤- کتاب زکات

٤- کتاب زکات

٤٨٣- عَنْ ابْنِ عَبّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُما: أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله وسلم بَعَثَ مُعَاذاً إِلَى الْيَمَنِ فَذَكَرَ الْحَدِيثَ وَفِيْهِ: «إنَّ الله قَدِ افْتَرَضَ عَلَيْهِمِ صَدَقَةً فِي أَمْوَالِهِمْ تُؤخَذُ مِنْ أَغْنِيَائِهِمْ فَتُرَدُّ في فُقَرَائِهِمْ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ وَاللَّفْظُ لِلْبُخَارِيِّ.

٤٨٣- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم معاذ را به یمن فرستاد... و حدیث را تا آخر ذکر کرد، و در این روایت آمده: «خداوند زکات در اموالشان را بر آنان فرض کرده است، که از ثروتمندانشان گرفته می‌شود، و به فقرا و تنگدستانشان بر گردانده می‌شود». متفق علیه و این لفظ بخاری است.

٤٨٤- وَعَنْ أَنَسٍ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ رَضِيَ الله عَنْهُ كَتَبَ لَهُ: هَذِهِ فَرِيضَةُ الصَّدَقَةِ الَّتِي فَرَضَهَا رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَالَّتِي أَمَرَ الله بِهَا رَسُولَهُ: «فِي كُلِّ أَرْبَعٍ وَعِشْرِينَ مِنَ الإِبِلِ فَمَا دُونَهَا الْغَنَمُ: فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاة فَإِذا بَلَغَتْ خَمْساً وَعِشْرِينَ إِلَى خَمْسٍ وَثَلاثِينَ فِيهَا بِنْتٌ مَخَاضٍ أُثْنَى فَإِنْ لَمْ تَكُنْ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ فإِذَا بَلَغَتْ ستاً وثَلاثِينَ إِلَى خَمْسٍ وَأَرْبَعِينَ ففِيهَا بنتٌ لَبُون أُنْثَى فإِذا بَلَغَتْ ستاً وأَرْبَعِينَ إِلَى سِتين ففِيها حقة طُروق الجمل فَإِذَا بَلَغَتْ وَاحدَةٌ وَسِتّينَ إِلَى خَمْسٍ وَسَبْعَينَ فَفِيهَا جَذَعَةٌ فَإِذَا بَلَغَتْ سِتّاً وسَبعينَ إِلَى تِسْعِينَ فَفِيها بِنْتَا لَبُونٍ فَإِذَا بَلَغَتْ إِحْدَى وَتِسْعينَ إِلَى عِشْرِينَ وَمَائِةَ فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْجَمَلِ فَإِذَا زَادَتْ عَلَى عِشْرِينَ وَمَائِةٍ فَفِي كُلِّ أَرْبَعِينَ بِنْتُ لَبُون وَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حقَّةٌ وَمَنْ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ إِلا أَرْبَعٌ مِنَ الإِبِلِ فَلَيْسَ فِيهَا صَدَقَةٌ إِلا أَنْ يَشَاءَ رَبُّهَا. وَفِي صَدَقَة الْغَنَم فِي سَائِمتَهَا إِذعًّ كَانَتْ أَرْبَعِينَ إِلَى عِشْرِينَ وَمَائِةِ شَاةٍ شَاةٌ فَإِذَا زَادَتْ عَلَى عشْرِينَ وَمائَةِ إِلَى مَائَتَيْنِ فَفِيهَا شَاتَانِ فَإِذَا زَادتْ عَلَى مائَتَيْنِ إِلَى ثَلاثِمَائِةٍ فَفِيهَا ثَلاثُ شِيَاهِ فَإِذَا زَادَتْ عَلَى ثَلاثَمَائِةٍ فَفِي كُلِّ مائَةٍ شَاةٌ. فَإِذَا كانَتْ سَائِمَةُ الرَّجُلِ نَاقَصَةً مِنْ أَرْبَعِينَ شَاةٍ شاةٌ وَاحِدَةً فَلَيْسَ فِيهَا صَدَقَةٌ إِلا أنْ يَشَاءَ رَبُّهَا وَلا يُجْمَعُ بَيْنَ مُتَفَرِّق وَلا يُفَرَّقُ بَيْنَ مُجْتَمِعِ خَشْيَةَ الصَّدقَةِ وَمَا كَانَ مِنْ خَلِطَيْنِ فَإِنَّهُمَا تَتَرَاجَعَانِ بَيْنَهُمَا بِالسَّوِيَّة وَلا يُخرَجُ فِي الصَّدَقَةِ هَرِمَةٌ وَلا ذَاتُ عَوَارٍ وَلا تَيْسُ إِلا أَنْ يَشَاءَ الْمُصَّدِّقُ وَفِي الرِّقَّةِ: فِي مائَتَيْ دِرْهَمٍ رُبْعُ الْعُشْرِ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ إِلا تِسْعينَ وَمائَة فَلَيْسَ فِيهَا صَدَقَةٌ إِلا أَنْ يَشَاءَ رَبُّهَا وَمَنْ بَلَغَتْ عِنْدَهُ مِنَ الإِبِلِ صَدَقَةُ الْجَذَعَةِ، وَلَيْسَتْ عِنْدَهُ جَذَعَةٌ وَعِنْدَهُ حِقَّةٌ فَإِنَّهَا تُقْبلُ مِنْهُ وَيَجْعَلُ مَعَهَا شَاتَيْنِ إِنِ اسْتَيْسَرَتَا لَهُ أَوْ عِشْرِينَ دِرْهَماً وَمَنْ بَلَغَتْ عِنْدَهُ صَدَقَةُ الْحِقَّةِ وَلَيْسَتْ عِنْدَهُ الْحِقَّةُ وَعِنْدَهُ الْجَذَعَةُ فَإِنَّهَا تُقْبَلُ مِنْهُ الْجَذَعَةُ وَيُعْطِيهِ الْمُصَدَّقُ عِشْرِينَ دِرْهَماً أَوْ شَاتَيْنِ». رَوَاهُ الْبُخَارِيُّ.

٤٨٤- انس رضی الله عنه می‌گوید: ابوبکر برایش نوشت: این انصاب فریضه زکات است که پیامبر صلی الله علیه و سلم به فرمان خداوند بر مسلمانان فرض کرده است: «هر ٢٤ شتر یا کمتر یک گوسفند، در هر پنج تا یک گوسفند، داده شود، و از ٢٥ تا ٣٥ یک بنت مخاض (شتر ماده دو ساله) یک ابن لبون (شتر نر دو ساله) پرداخت شود و از سی و شش تا چهل و پنج یک بنت لبون (شتر ماده دو ساله) و ازچهل و شش تا شصت یک حقه (شتری که سه سال را کامل کرده وارد چهار سال شده است) آماده آبستن شدن است، لازم می‌گردد، از شصت و یک تا هفتاد و پنج یک جزعه (چهار ساله تمام کرده وارد در پنج سال شده) لازم می‌گردد و هر گاه از صد و بیست بیشتر شد در هر چهل تا پرداخت یک بنت لبون و در هر پنجاه تا پرداخت یک حقه لازم می‌گردد، اگر کسی فقط چهار شتر داشت بر او زکات واجب نیست؛ مگر اینکه صاحبش بخواهد (چیزی در راه خدا بدهد). در مورد زکات گوسفندانی که از علوفه صحرا تغذیه می‌کنند، هر گاه تعداد آن‌ها به چهل تا برسد تا صد و بیست تا یک گوسفند لازم می‌گردد. و از دویست تا سیصد، ٣ گوسفند لازم می‌گردد. و هنگامی که تعدادشان از سیصد گذشت، ازهر صدتا یکی لازم می‌گردد. و اگر گوسفندان که در صحرا مى‌چرند از چهل تا کمتر باشند زکات بر او واجب نیست، مگر اینکه صاحبشان بخواهد. و اموال متفرق را جمع نکنید و از ترس زکات اموال جمع شده را متفرق و پراکنده نسازید، و هر مالى که بین دو نفر مشترک است پرداخت زکات نیز در بین خود بطور مساوى تقسیم کنند. و گوسفندان پیر - معیوب – (کور) و قوچ بعنوان زکات داده نشود مگر آنکه مأموران جمع‌آوری زکات بخواهد، و در زکات نقره از هر دویست درهم؛ دو ونیم پرداخت شود

اگر فقط مالک صد ونود درهم بود، زکات ندارد، مگر اینکه صاحبش بخواهد و هر کس زکات شترانش به اندازه جذعه رسید در حالى که جذعه ندارد، و حقه دارد از او پذ یرفته مى‌شود. اگر برایش ممکن بود دو گوسفند و یا بیست درهم با آن بپردازد، و اگر صاحب شترى که زکات شترانش به اندازه حقه رسید؛ و حقه ندارد، و جذعه دارد، از او پذیرفته مى‌شود، و باید مأمور جمع آورى زکات بیست درهم یا دو گوسفند به او بدهد». بخارى روایت کرده است.

٤٨٥- وعن معاذ بن جَبَلٍ رضي الله عنهُ: أَنَّ النّبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم بَعَثَهُ إلى اليمنِ، فأَمَرَهُ أَنْ يأخُذَ من كلِّ ثلاثينَ بقرةً تبيعاً أَوْ تَبيعةً، ومِنْ كُلِّ أربعين مُسنةً، ومن كلِّ حالِمٍ ديناراً، أوْ عدله معافرياً. رواه الْخمسة واللفظُ لأحْمد وحسّنهُ الترمذي وأَشار إلى اختلافٍ في وصله، وصححه ابنُ حبّان والحاكم.

٤٨٥- معاذ بن جبل مى‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم او را به یمن فرستاد و دستور داد: ازهر سى گاو یک گوساله نر یا ماده (که یکسال تمام کرده باشد) بگیرد، و از هر چهل گاو یک مسنه (گوساله که دو سال تمام کرده باشد) بگیرد و از هر فرد بالغ (غیر مسلمان) یک دینار یا معادل آن ازپارچه‌هاى یمنی (معافری) بگیرد.

خمسه روایت کرده و این لفظ احمد است، و ترمذی حسن دانسته واشاره کرده که درمتصل بودن این روایت اختلاف است. وابن حبان و حاکم صحیح دانسته‌اند.

٤٨٦- وعن عمرو بن شعيبٍ عن أبيه عن جده رضيَ اللَّهُ عنهم قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «تُؤخذُ صدقات المسلمين على مياههمْ». رواهُ أَحمدُ.

ولأبي داودَ: «ولا تؤخذُ صدقاتُهُمْ إلا في دورهم».

٤٨٦- عمروبن شعیب از پدرش از پدر بزرگش رَضِی الله عَنْهَ روایت می‌کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «صدقات زراعی ومواشی مسلمانان بر جایگاه آب‌هایشان (محل سکونتشان) از آن‌ها گرفته می‌شود». احمد روایت کرده است. در روایت ابوداود آمده: «صدقات (زکات) گرفته نشود؛ مگر در خانه و کاشانه صاحبان مال».

٤٨٧- وَعَنْ أَبي هُريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لَيْسَ على المُسلم في عَبْده ولا في فرسهِ صَدقةٌ». رواهُ الْبُخاريُّ.

ولمسلم: «ليس في العبد صدقةٌ إلا صَدقةُ الفِطْر».

٤٨٧- از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «بر فرد مسلمان در برده‌اش و اسبش (ووسیله سواریش) زکات لازم نیست». بخاری روایت کره است.

در روایت مسلم آمده: «در برده صدقه ای بجز صدقه فطر نیست».

٤٨٨- وعنْ بَهْز بن حكيم عَنْ أَبيه عَنْ جدَه رضيَ اللَّهُ عنهم قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «في كلِّ سائمة إبل في أَرْبعين بنْتُ لَبُون لا تُفرَّق إبلٌ عنْ حسابها مَنْ أَعْطاها مُؤْتجراً بها فَلَهُ أَجْرها ومنْ مَنَعَها فإنّا آخذوها وَشَطر ماله عَزْمةً مِنْ عزمات ربِّنا لا يحلُّ لآل محمد منها شيءٍ». رواهُ أَحمد وأَبو داودَ والنسائيُّ وصحّحه الحاكم وعلق الشافعي القوْلَ بهِ على ثُبُوته.

٤٨٨- بهز بن حکیم از پدرش از پدربزرگش رَضِی الله عَنْهَ روایت مى‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «در هر چهل شتری که در صحرا بچرد، یک بنت لبون لازم مى‌گردد، نباید شتر را ازنصابش متفرق کرد، هر کس زکات آن را بخاطر دریافت پاداش بدهد؛ پس پاداشش به او خواهد رسید، وهر کس زکات آن را ندهد؛ ما زکات مالش و افزون بر آن، نیمى ازمالش را به عنوان مجازات میگیریم، این حقى از حقوق واجب خداوند است، که هیچ چیز آن براى آل محمد حلال نیست». احمد وابوداود ونسائى روایت کرده‌اند، وحاکم صحیح دانسته است.

٤٨٩- وعنْ عليٍّ رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إذا كانت لك مائتا درهم وحال عليها الحوْلُ ففيها خمسةُ دراهم وليس عليك شيءٌ حتى يكون لك عشرون ديناراً وحالَ عَلَيْها الحول ففيها نصْفُ دينار فما زادَ فبحساب ذلك وَلَيْس في مَالٍ زكاةٌ حتى يحول عليه الحولُ». رَواهُ أَبو داود، وهُوَ حَسَنٌ، وقد اختلف في رفعهِ. وللترمذيِّ عن ابن عُمَر رضي الله عنهما: من استفادَ مالاً فلا زكاة عليه حتى يحولَ عَلَيْه الحولُ. والرَّاجحُ وقْفُهُ.

٤٨٩- ازعلى رضى الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هرگاه مالت دویست درهم بود که سالى بر آن گذشته بود، از آن پنج درهم بعنوان زکات پرداخت کنید؛ در طلا هیچ چیز لازم نمى گردد تا اینکه به بیست دینار برسد، یکسال بر آن بگذرد، پس نصف دینار لازم مى‌گردد؛ وهرچه ازاین بیشتر شود طبق همین نصاب برآورد می‌شود، ودر هیچ مالى زکات نیست؛ تا اینکه یکسال بر آن بگذرد». ابوداود روایت کرده است، حسن است، و در باره ى مرفوع بودن آن اختلاف است و ترمذى از ابن عمر روایت کرده: هر کس مالى را بدست آورد؛ زکات بر او لازم نمى گردد؛ تا این که سالى بر آن بگذرد. راجح این است که این روایت موقوف است.[١٤]

٤٩٠- وَعَنْ علي رضي الله عَنْهُ قال: لَيْس في الْبَقَر الْعوامِل صَدَقةٌ. رواهُ أَبو داودَ والدارقُطني، والرَّاجحُ وقفهُ أَيضاً.

٤٩٠- على رضى الله عنه مى‌گوید: گاوى که براى کار (شخم زدن) است؛ زکات ندارد. ابو داود و دارقطنى روایت کرده‌اند، و راجح این است که این روایت موقوف است.

٤٩١- وَعَن عَمْرو بن شعيب عَنْ أَبيه عَنْ جَدِّه عبد الله بنِ عَمْروٍ رضي اللَّهُ عنهم أنَّ رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم قالَ: «مَنْ ولي يتيماً لَهُ مالٌ فَلْيَتّجرْ لهُ ولا يترُكْهُ حتى تأكُلَهُ الصَّدقةُ». رواهُ الترمذي والدارقُطْني وإسنادهُ ضعيفٌ وَلَهُ شاهدٌ مُرسَلٌ عند الشافعي.

٤٩١- عمرو بن شعیب از پدرش از جدش عبدالله بن عمرو رَضِی الله عَنْهمَا روایت مى‌کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مى‌فرمود: «هر کس سرپرستی یتیمى را به عهده گرفت که ثروت داشت؛ باید برایش تجارت کند، ونگذارد که زکات مالش را بخورد و از بین ببرد». ترمذى و دار قطنى روایت کرده‌اند، و اسناد آن ضعیف است وشاهده مرسلى نزد شافعى دارد.

٤٩٢- وَعَنْ عبد الله بن أَبي أَوْفى رضي الله عنْهُما قالَ: كان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إذا أَتاه قومٌ بصدَقَتهمْ قال: «اللهم صلِّ عليهم». مُتفقٌ عليه.

٤٩٢- از عبدالله بن اوفى رضى الله عنه روایت است: هرگاه زکات اموال قومى نزد پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم مى‌آورند، مى‌فرمود: «خداوندا! برآنان درود بفرست». متفق علیه.

٤٩٣- وَعَنْ علي رضي اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ العباس رضي اللَّهُ عنهُ سأَل النبي صلى الله عليه وآله وسلم في تعجيل صَدقتهِ قبْلَ أن تحلَّ فرخّص لهُ في ذلك. رواهُ التّرمذي والحاكم.

٤٩٣- از علی رضی الله عنه روایت است که عباس از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم خواست اجازه دهد؛ قبل ازرسیدن پرداخت زکات، زکات مالش را بدهد. پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به اواجازه داد. ترمذى و حاکم روایت کرده‌اند.

٤٩٤- وعنْ جابرِ بن عبد الله رضي الله عَنْهما عنْ رسُول الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «لَيْس فيما دون خمسِ أَواق من الوَرِق صَدقة وليْس فيما دُون خَمْسِ ذُوْدٍ من الإبل صدقةٌ ولَيس فيما دُون خمسةِ أَوْسق من الثمر صدقةٌ». رواهُ مسلمٌ. ولهُ من حديث أَبي سعيد: «ليس فيما دونَ خَمْسةِ أَوْساق منْ تَمْر ولا حَب صَدقة». وأَصلُ حديث أَبي سعيد متّفقٌ عليه.

٤٩٤- از جابر رضى الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «کمتر ازپنج اوقیه [١٥] نقره؛ زکات واجب نیست، و در کمتراز پنج شتر؛ زکات لازم نیست، ودر کمتر ازپنج وسق [١٦] خرما؛ زکات لازم نمى گردد». مسلم روایت کرده است. وازابو سعید رضی الله عنه روایت کرده است: «در کمتر از پنج وسق از خرما و (حبوبات) دانه؛ زکاتى نیست». و اصل این حدیث ابو سعید متفق علیه است.

٤٩٥- وعن سالم بنِ عبد الله عنْ أَبيه رضي اللَّهُ عنْهُما عن النّبي صلى الله عليه وآله وسلم قال: «فيما سقت السّماء والعُيون أَوْ كان عثرياً العُشر وفيما سُقيَ بالنّضْح نصْفُ الْعُشر». رواهُ البُخاريُّ ولأبي داودَ: «إذا كانَ بَعْلاً الْعُشرُ وفيما سُقي بالسّواني أَو النّضح نصف العُشر».

٤٩٥- سالم بن عبدالله ازپدرش از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم روایت مى‌کند که فرمود: «زکات محصولاتى که از آب چشمه یا آب باران آبیارى مى‌شود، ونیز محصولاتى که از طریق ریشه از زمین آب مى‌خورد، ونیاز به آبیارى ندارد (عشر) یک دهم، و زکات زمینى که با کشیدن آب از چاه آبیارى می‌شود (نصف عشر) یک بیستم است». بخارى روایت کرده است.

و در روایت ابو داود آمده: «یا درخت خرماى باشد که در ریشه در عمق زمین دار د ونیاز به آب ندارد، (عشر) یک دهم است، و زکات محصولاتى که به وسیله دست ویا حیوانات، از چاه آن میکشند (آبیارى میشوند) یک بیستم (نصف عشر) است».

٤٩٦- وعنْ أَبي موسى الأشْعريِّ ومُعاذ رضيَ اللَّهُ عنْهُما أَنَّ النْبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم قالَ لَهُما: «لا تأخُذوا الصَّدقة إلا منْ هذهِ الأصناف الأربعَةِ: الشّعير والحنْطةِ والزَّبيبِ والتّمرِ». رواهُ الطّبرانيُّ والحاكمُ.

وللدارقطنيِّ عنْ مُعاذ رضيَ الله عنه قالَ: «فأَمّا القِثّاءُ والْبطيخُ والرُّمّانُ والْقصَبُ فعفوٌ عفَا عنْهُ رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم». وإسْنادُهُ ضَعيفٌ.

٤٩٦- ابو موسى اشعرى و معاذ رضى الله عنهما روایت است که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به آن دو فرمود: «در زکات جز از این انواع چهارگانه نگیرید: جو، گندم، کشمش، خرما». طبرانى و حاکم روایت کرده‌اند.

و در روایت دار قطنى از معاذ آمده که گفت: «اما خیار، خربزه، هندوانه، انار، نیشکر، رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم آن‌ها را مورد عفو قرار داده است و زکات ندارد». واسناد آن ضعیف است.

٤٩٧- وعنْ سهْل بنِ أَبي حَثْمة رضي اللَّهُ عنهُ قالَ: أَمَرَنا رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إذا خرصْتُمْ فَخُذوا ودَعُوا الثلثَ فإنْ لَم تدَعُوا الثُّلثَ فَدعوا الرُّبع» رواهُ الخمسه إلا ابنَ ماجةْ وصححهُ ابنُ حبّانَ والحاكمُ.

٤٩٧- سهیل بن ابو حثمه رضى الله عنه مى‌گوید: پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هرگاه خرما را تخمین زدید؛ زکات را بگیرید، ویک سوم را بگذارید؛ اگر یک سوم نگذاشته اید، پس یک چهارم را بگذارید». «خمسه» جزابن ماجه روایت کرده‌اند، و ابن حبان وحاکم صحیح دانسته است.

٤٩٨- وعنْ عَتّاب بنِ أَسيدٍ رضي الله عنهُ قالَ: أَمرَ رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم أَنْ يُخْرصَ الْعِنَبُ كما يُخْرَصُ النّخلُ وتؤخذ زكاتُهُ زبيباً. رواهُ الخمسه، وفيه انقطاعٌ.

٤٩٨- عتاب بن اسید رضى الله عنه مى‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به ما دستور داد که انگور نیز تخمین زده شود وهمین گونه که خرما تخمین زده می‌شود، و زکاتش را کشمش بگیریم. خمسه روایت کرده‌اند و در آن انقطاع است.

٤٩٩- وعن عمْرو بن شعيب عن أَبيه عن جده رضي الله عنهم أن امرأَةً أَتتِ النَّبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم وَمَعَهَا ابنةٌ لها وفي يد ابنتها مسكتانِ مِنْ ذهب فقال لها: «أَتُعطينَ زكاة هذه؟» قالتْ: لا، قال: «أَيسرُّكَ أَنْ يُسَوِّرَك اللَّهُ بهما يوْمَ القيامة سوارين منْ نارٍ؟» فَأَلْقتهما. رواهُ الثلاثةُ وإسنادهُ قويٌ وصححهُ الحاكمُ من حديث عائشة.

٤٩٩-عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت مى‌کند که زنى نزد پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آمد در حالى که دخترش همراهش بود و در دست دخترش دو دستبند طلا بود، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم خطا به او فرمود: «آیا زکات این طلا را میدهید؟» گفت: خیر، فرمود: «آیا می‌پسندى که خداوند در عوض این‌ها دو دستبند ازآتش در دستانت بکند» آن دختر دو دستبند در آورد وانداخت. ثلاثه روایت کر ده‌اند، و اسناد آن قوى است. وحاکم این را از حدیث عایشه صحیح دانسته است.

٥٠٠- وَعَنْ أُمِّ سَلَمَة رضي الله عنها آن‌ها كانتْ تَلْبس أَوْضَاحاً من ذهب فقالت: يا رسول الله أَكنزٌ هَوَ؟ قال: «إذا أَدَّيت زكاتَهُ فَلَيْس بكنز». رواه أبو دَاود والدارقطني وصحّحهُ الحاكمُ.

٥٠٠- از ام سلمه رضى الله عنه روایت است که زینت‌هاى از طلا می‌پوشید، پس عرض کرد: اى پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم آیا این‌ها کنز بشمار مى‌آید؟ فرمود: «هرگاه زکات آن را پرداخت کنید؛ کنز نیست» ابو داوود و دارقطنى روایت کرده‌اند، و حاکم صحیح دانسته است.

٥٠١- وَعَنْ سَمُرة بن جُنْدبٍ رضي اللَّهُ عنهُما قال: كان رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم يأمُرُنا أن نُخْرج الصَّدقة منَ الذي نَعُدُّه للبيع. رواهُ أَبو داود وإسنادُهُ ليّنٌ.

٥٠١- سمره بن جندب رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و سلم به ما دستور می‌داد که زکات را ازآنچه که برای تجارت آماده می‌کنیم؛ بپردازیم.

ابو داود روایت کرده و اسناد آن لین (ضعیف) است.

٥٠٢- وَعَنْ أَبي هريرة رضي الله عنهُ أنَّ رسُول اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم قالَ: «وفي الركاز الخُمُس». مُتّفقٌ عليه.

٥٠٢- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «در گنجینه (دفینه هاى) زمین، (خمس) یک پنجم؛ پرداخت می‌شود» متفق علیه.

٥٠٣- وَعَنْ عَمْرو بن شُعيب عن أَبيه عن جَدِّه رضي الله عنهُمْ أَنَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قالَ في كَنْز وَجَدهُ رجلٌ في خَربةٍ: «إنْ وجدتهُ في قَريْة مسْكونة فعَرِّفه وإن وجدته في قرية غير مَسْكونةٍ ففيه وفي الرَّكاز الخُمُس» أَخرجه ابن ماجهْ بإسناد حسنٍ.

٥٠٣- عمرو بن شعیب از پدرش، از پدر بزرگش روایت مى‌کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در باره گنجى، که مردى در خرابه اى پیدا کرده بود، فرمود: «اگرگنج را در دیار مسکونی پیدا کردید؛ مردم را در جریان بگذار (تا صاحبش) پیدا شود، و اگر در دیار غیر مسکونی پیدا کردید، باید ازآن و رکاز (دفینه‌ها) یک پنجم (به عنوان) زکات؛ پرداخت شود». ابن ماجه با اسناد حسن روایت کرده است.

٥٠٤- وعنْ بلال بن الحارثِ رضي اللَّهُ عنهُ أَنَّ رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم أَخَذَ من المعادنِ القَبَلية الصَّدقة. رواهُ أَبو داود.

٥٠٤- بلال بن حارث رضى الله عنه مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از معادن قبلیه [١٧] زکات گرفت. ابو داود روایت کرده است.

[١٤] اجماع براین است که در دویست درهم ربع العشریعنی دو ونیم درهم می‌باشد.

[١٥] هر اوقیه چهل درهم است.

[١٦] هر وسق تقریبا صد وسى گرم است

[١٧] نام جاى است.