بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

٣- صداق (مهریه)

٣- صداق (مهریه)

٨٨١- عَنْ أَنسٍ رضيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النْبي صلى الله عليه وآله وسلم: أَنّهُ أَعْتَقَ صَفِيّةَ وَجَعَلَ عِتْقَهَا صدَاقَهَا. مُتّفقٌ عَلَيْهِ.

٨٨١- انس رضی الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم صفیه را آزاد کرد، و آزادی‌اش را مهریه‌اش قرار داد. متفق علیه.

٨٨٢- وَعَنْ أَبي سَلَمَةَ بنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ رَضي اللَّهُ عَنْهُ أَنّهُ قالَ: سأَلْتُ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: كَمْ كانَ صَدَاقُ رَسُول الله صلى الله عليه وآله وسلم؟ قالَتْ: كَانَ صَدَاقُهُ لأزْوَاجِهِ اثِنْتي عَشَرة أُوقِيّةً، وَنَشّاً، قالَتْ: أَتَدْري مَا النّشُّ؟ قالَ: قلْتُ: لا قالَتْ: نِصْفُ أُوقِيّةٍ، فَتِلكَ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ، فَهَذا صَداقُ رَسُولِ اللَّهُ صلى الله عليه وآله وسلم لأزْوَاجِهِ. رَوَاهُ مُسْلمٌ.

٨٨٢- ابو سلمه بن عبدالرحمن می‌گوید: از عایشه پرسیدم مهریه ای که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم برای همسرانش پرداخت می‌کرد چقدر بود؟ گفت: مهریه همسرانش دوازده اوقیه و نَشّاً، و گفت: می‌دانی النَّش چیست؟ گفتم: خیر. گفت: نیم اوقیه، این‌ها معادل پانصد درهم است، پس این مهریه‌ی بود که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم به همسرانش می‌داد. مسلم روایت کرده است.

٨٨٣- وَعَنِ ابنِ عَبّاسٍ قالَ: لمّا تَزوَّجَ عَليٌّ فَاطمةَ، قالَ لهُ رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: «أَعْطِهَا شَيْئاً» قالَ: مَا عِنْدي شيءٌ قالَ: «فَأَيْنَ دِرْعُكَ الحُطَمِيَّةُ؟».

رَوَاهُ أَبُو داوُدَ والنّسَائيُّ وَصَحّحَهُ الحاكِمُ.

٨٨٣- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: هنگامی که علی رضی الله عنه با فاطمه ازدواج کرد، رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به او فرمود: «به او چیزی بعنوان مهریه بده» علی گفت: من چیزی ندارم پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «پس آن زره حطمی [٣٣] تو کجاست؟».

ابو داود و نسائی روایت کرده‌اند، و حاکم صحیح دانسته است.

٨٨٤- وَعَنْ عَمْرو بنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبيهِ عَنْ جَدِّه رضي اللَّهُ عَنْهُمَا قالَ: قالَ رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ عَلى صَداقٍ أَوْ حِبَاءٍ أَوّ عِدَةٍ قَبْلَ عِصْمَةِ النِّكاحِ، فَهُوَ لَهَا، وَمَا كانَ بَعْدَ عِصْمَة النّكاح، فَهُوَ لِمَنْ أُعْطِيَهُ، وَأَحَقُّ مَا أُكْرمَ الرَّجُلُ عَلَيْهِ ابْنَتُهُ أَوْ أُخْتُهُ». رَوَاهُ أَحْمدُ والأرْبَعَةُ إلا الترْمِذِيَّ.

٨٨٤- عمرو بن شعیب از پدرش از پدر بزر گش روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «هر زنی که در برابر مهریه هدیه وبخششی و یا وعده ای که در آینده این قدر می‌دهم؛ قبل از نکاح، به نکاح داده شد آن (مال) از آن زن است، و آنچه پس از نکاح داده می‌شود، مال کسی است که به او می‌دهند، شایسته ترین چیزی که فرد به خاطر آن مورد احترام وتکریم واقع می‌شود، دخترش یا خواهرش است». احمد و«أربعه» بجز ترمذی روایت کرده‌اند.

٨٨٥- وَعَنْ عَلْقَمَةَ عَنِ ابن مَسْعُودٍ: أَنّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّج امْرَأَةً وَلَمْ يَفْرضْ لَهَا صَدَاقاً، وَلَمْ يَدْخُلْ بهَا، حَتى مَاتَ؟ فَقَالَ ابنُ مَسْعُودٍ: لَهَا مِثْلُ صَداقِ نسَائهَا، لا وَكْسَ، وَلا شَطَطَ، وَعَلَيْهَا الْعِدَّةُ، وَلَهَا المِيرَاثُ، فَقَامَ مَعْقِلُ بنُ سِنَانٍ الأشْجَعِيُّ، فَقَالَ: قَضَى رسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم في بَرْوَعَ بِنْتِ وَاشِقٍ امْرَأَةٍ مِنّا مِثْلَ مَا قَضَيْتَ، فَفَرحَ بها ابنُ مَسْعُودٍ. رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالأرْبَعَةُ، وَصَحّحَهُ التِّرمذيُّ، وَحَسّنَهُ جَمَاعَةٌ.

٨٨٥- علقمه از ابن مسعود رضی الله عنه روایت می‌کند که از ابن مسعود درباره مردی سؤال شد که با زنی بدون تعین مهریه ازدواج کرده، و قبل از همبستری می‌میرد، (حکمش چیست؟) ابن مسعود گفت: برایش به اندازه مهریه زنان بستگانش می‌رسد، نه کمتر و نه بیشتر، و باید عده بگذارد، و از آن ارث می‌برد. آنگاه معقل بن سنان اشجعی برخاست و گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم درباره بروع دختر واشق زنی از طایفه ما (که همین ماجرا برایش اتفاق افتاده بود) به همین صورت حکم کرد، پس ابن مسعود خوشحال شد. احمد و «أربعه» روایت کرده‌اند، و ترمذی صحیح دانسته، وجماعتی آن را حسن دانسته‌اند.

٨٨٦- وَعَنْ جابر بنِ عَبْدَ الله رضيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أنَّ النّبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم قال: «مَن أَعْطَى في صَداقِ امْرَأَةٍ سَويقاً أَوْ تَمْراً فَقَدِ اسْتَحَلَّ». أَخْرَجَهُ أَبُو دَاودَ، وأَشَارَ إلى تَرْجِيحِ وَقْفِهِ.

٨٨٦- جابررضی الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «هر کسی که برای مهریه زنی سویق[٣٤] یا خرما داد آن را برای خود حلال کرده است». ابوداود روایت کرده، و اشاره کرده که راجح این است که این روایت موقوف است.

٨٨٧- وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بنِ عامر بنِ رَبيعةَ، عَنْ أَبيهِ رَضيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النّبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم أَجازَ نكاحَ امْرَأَةٍ عَلى نَعْلَيْنِ. أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِيُّ، وَصَحّحَهُ، وَخُولِفَ في ذلكَ.

٨٨٧- عبدالله بن عامر بن ربیعه از پدرش روایت می‌کند که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم ازدواج زنی را که در برابر جفت کفش (به ازدواج مردی در آمد) جایز (و درست) قرار داد. ترمذی روایت کرده، و صحیح دانسته است، و در تصحیح با او مخالفت شده است.

٨٨٨- وَعَنْ سَهْلِ بنِ سَعْدِ رضي اللَّهُ عَنْهُ قالَ: زَوَّجَ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم رجُلاً امْرَأَةً بخاتَم مِنْ حدَيد. أَخْرَجَهُ الحاكِمُ، وَهُوَ طَرَفٌ مِنَ الحديثِ الطّويلِ المتقدِّم في أَوائِلِ النِّكاحِ.

٨٨٨- سهل بن سعد رضی الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم زنی را در برابرانگشتر آهنی به ازدواج مردی در آورد. حاکم روایت کرده است واین بخشی از حدیث طولانی است که دراول کتاب نکاح گذشت [٣٥].

٨٨٩- وَعَنْ عليَ رضيَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: لا يَكُونُ المَهْرُ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ دَرَاهِمَ. أَخْرَجَهُ الدارَقُطْنيُّ موْقُوفاً، وفي سَنَدِهِ مَقَالٌ.

٨٨٩- علی رضی الله عنه می‌گوید: مهریه کمتر از ده درهم، (مهریه) نیست. دارقطنی بصورت موقوف روایت کرده، و در سند آن مقال است.

٨٩٠- وَعَنْ عُقْبَةَ بنِ عَامِرٍ رَضي اللَّهُ عَنْهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: «خَيْرُ الصَّداقِ أَيْسَرُهُ». أَخْرَجَهُ أَبُو دَاودَ، وَصَحّحَهُ الحاكمُ.

٨٩٠- ازعقبه بن عامر رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «بهترین مهریه آن است که پرداخت آن آسانتر باشد».

ابو داود روایت کرده، و حاکم صحیح دانسته است.

٨٩١- وَعَنْ عائِشَةَ رضي اللَّهُ عنها: أَنَّ عَمْرَةَ بنْتَ الجَوْنِ تَعَوَّذَتْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم حين أُدْخِلَتْ عَلَيْهِ، (تَعْني لمّا تَزَوَّجَهَا) فَقَال: «لَقَدْ عُذْتِ بمعَاذٍ» فَطَلّقَهَا وَأَمَرَ أُسَامَةَ فَمَتّعَهَا بثلاثةِ أَثْوابٍ. أَخْرَجَهُ ابنُ مَاجَهْ وفي إسْنَادِهِ رَاوٍ مَتْرُوكٌ. وأصْلُ القِصَّةِ في الصَّحيحِ مِنْ حَديثِ أبي أسيدٍ السّاعِدِيِّ.

٨٩١- عایشه رضی الله عنها می‌گوید: عمره دختر جون هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم پس از عقد ازدواج بر او وارد شد، از ایشان به خدا پناه برد، پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «مسلماً به پناه دهنده ای، پناه بردی» و او را طلاق داد و به اسامه دستور داد، سه لباس به عنوان هدیه (و بهره) به او بدهد. ابن ماجه روایت کرده، و در سند آن یک راوی متروک وجود دارد، و اصل این قصه به روایت ابواسید ساعدی در صحیح است.

[٣٣] منسوب به حطمه، شاخه‌ای از طایفه‌ی عبدالقیس است که زره می‌ساختند.

[٣٤] یک نوع غذایی است که با آرد سرخ کرده‌ی گندم، یا جو و یا ذرت تهیه می‌کنند.

[٣٥] بشماره (٨٣٣)