بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

١- فضیلت حج، و برچه کسانی فرض شده است

١- فضیلت حج، و برچه کسانی فرض شده است

٥٧٩- عَنْ أَبي هُريرة رضي اللَّهُ عنه أَنَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «العُمرةُ إلى العمْرة كفّارةٌ لما بَيْنَهُما والحجُّ الْمبرورُ ليس لهُ جَزَاءٌ إلا الجنَّةُ». مُتّفقٌ عَلَيه.

٥٧٩- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «عمره تا عمره؛ موجب کفاره گناهان می‌شود، و حج مبرور (که مورد قبول خداوند واقع شد) پاداشی جز بهشت ندارد». متفق علیه.

٥٨٠ - وعَنْ عائشة رضي الله عنها قالت: قُلْتُ: يا رسول الله على النِّساءِ جهَادٌ؟ قال: «نَعَمْ عَليهنَّ جهادٌ لا قتالَ فيه: الحجُّ والعُمرةُ». رواهُ أَحْمدُ وابنُ مَاجَهْ واللفْظُ لهُ وإسْنادُهُ صحيححٌ وأَصْلُهُ في الصحيح.

٥٨٠- از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفتم: ای رسول خدا! آیا بر زنان نیز جهاد است؟ فرمود: «آری ! بر زنان جهادی است که قتالی در آن نیست؛ حج و عمره». احمد و ابن ماجه روایت کرده‌اند، و این لفظ ابن ماجه است، و اسناد آن صحیح است و اصل آن در صحیح بخاری است.

٥٨١- وعن جابر بن عبد الله رضي الله عنْهُما قال: أَتى النبي صلى الله عليه وآله وسلم أَعرابيٌّ فقال: يا رسول الله أَخبرني عن الْعُمْرَةِ أَواجبةٌ هي؟ فقال: «لا، وأَنْ تَعْتمر خيرٌ لكَ». رواهُ أحمدُ والتِّرمذيُّ والراجحُ وقفُهُ وأَخرجهُ ابنُ عديَ من وجْهٍ آخر ضعيف عن جابر مرفوعاً: «الحجُّ والعُمْرةُ فريضتان».

٥٨١- جابر بن عبدالله رضی الله عنهما می‌گوید: صحرانشینی (اعرابی) نزد پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا ! به من بگو: آیا عمره واجب است؟ فرمود: «خیر، اما اگر عمره بجای آوری برایت بهتر است». احمد و ترمذی روایت کرده‌اند، راجح این است که موقوف است.

و ابن عدی از طریقی دیگر که نیز ضعیف است از جابر بصورت مرفوع آورده: «حج و عمره دو فریضه هستند».

٥٨٢ - وعنْ أَنَس رضي الله عنه قال: قيل: يا رسُول الله ما السبيل؟ قال: «الزادُ والرَّاحلةُ». رواهُ الدارقطنيُّ، وصححهُ الحاكم، والرَّاجحُ إرسالهُ، وأَخرجه الترمذيُّ من حديث ابن عُمر وفي إسناده ضعفٌ.

٥٨٢- انس رضی الله عنه می‌گوید: گفته شد: ای رسول خدا! منظور از «سبیل» چیست؟ فرمود: «توشه و سواری». دارقطنی روایت کرده و حاکم صحیح دانسته است و راجح این است که این روایت مرسل است و تر مذی همین روایت را از ابن عمر آمده و در سندش ضعیف وجود دارد.

٥٨٣- وعن ابن عبّاس رضي الله عنْهُما أَنَّ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم لقى ركبْاً بالروحاء فقال: «من الْقوْمُ؟» قالوا: المُسلمون فقالوا: من أنت؟ قال: «رسول الله» فرَفَعَتْ إليه امرأَةٌ صبياً فقالتْ أَلهذا حجٌّ: قال: «نعمْ ولكِ أَجرٌ». رواهٌ مسلمٌ.

٥٨٣- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم در روحاء با کاروانی بر خورد کرد، فرمود: «شما کیستید؟» گفتند: مسلمانان، تو کیستی؟ فرمود: «رسول خدا»، آنگاه زنی بچه ای را بلند کرد (و به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نشان داد) گفت: آیا این حجی دارد؟ فرمود: «آری، و برای تو پاداش است». مسلم روایت کرده است.

٥٨٤ - وعنهُ رضي الله عنهما قال: كانَ الفَضْلُ بنُ عَبّاسٍ رديفَ رسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم فجاءَت امْرأَةٌ مِنْ خثَعَم فجعل الفَضْلُ ينظُرُ إليْها وتَنْظُرُ إليهُ وجعلَ النَّبيُ صلى الله عليه وآله وسلم يصْرفُ وَجْهُ الفَضْلِ إلى الشِّقِّ الآخر فَقَالت: يا رسولَ الله إن فريضة الله على عبادهِ في الحجِّ أَدْركتْ أَبي شيخاً كبيراً لا يثبتُ على الرَّاحلة أفأَحُجُّ عَنْهُ؟ قال: «نعم» وذلك في حَجّةِ الوداع. مُتّفقٌ عليه واللفظ للبُخاري.

٥٨٤- از او (ابن عباس) رضی الله عنهما روایت است که فضل بن عباس پشت سر پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم سوار بود؛ زنی از قبیله خثعم آمد، فضل به آن زن نگاه می‌کرد، و آن زن نیز به فضل نگاه می‌کرد، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم چهره فضل را به طرف دیگری بر گرداند، آن زن گفت: ای رسول خدا ! حج را که خداوند بر بندگان فرض کرده است، بر پدرم فرض شده است، او پیر و پا افتاده است، که نمی‌تواند خودش روی سواری نگه دارد، آیا از طرف او حج را انجام بدهم؟ فرمود: «آری». واین ماجرا در حجة الوداع بوده است. متفق علیه و لفظ بخاری است.

٥٨٥- وعَنْهُ رضي الله عنهما أَنَّ امْرَأَةً مِنْ جُهَيْنَةَ جاءَتْ إلى النّبي صلى الله عليه وآله وسلم فقالتْ: إنَّ أُمِّي نذرت أَنْ تحُجَّ ولم تحُجّ حتى ماتت أَفَأَحُجُّ عنْها؟ قالَ: «نَعَمْ حُجِّي عَنْها أَرأَيْتِ لوْ كانَ على أُمُّكِ دَيْنٌ أكُنْتِ قاضيَتَهُ؟ اقْضُوا الله فالله أَحقُّ بالْوفَاءِ». رواهُ البخاريُّ.

٥٨٥- و از او (ابن عباس) رضی الله عنهما روایت است که زنی از جهنیه نزد پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: مادرم نذر کرده بود که حج کند؛ حج نکرد؛ تا وفات کرد، آیا از طرف او حج کنم؟ فرمود: «آری، از طرف او حج کن، اگر مادرت بده کار بود، آیا قرضش ادا نمی‌کردی؟ قرض خداوند را بدهید که خداوند به وفا کردن قرض سزاوارتر است». بخاری روایت کرده است.

٥٨٦- وَعَنْهُ رَضِيَ الله عَنْه قَالَ: قَالَ رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «أَيُّمَا صَبِيٍّ حَجّ ثُمّ بَلَغَ الْحِنْثَ فَعَلَيْهِ أَنْ يَحُجَّ حَجَّةً أُخُرَى وأَيُّمَا عَبْدٍ حَجَّ ثُمَّ أَعْتَقَ فَعَلَيْهِ أَنْ يَحُجَّ حُجَّة أُخْرَى». رَوَاهُ ابْنُ أَبِي شَيْبَةَ وَالْبَيْهَقِيُّ وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ إِلا أَنَّهُ اخْتُلِف فِي رَفْعِهِ وَالْمَحْفُوظُ أَنَّهُ مُوْقُوفٌ.

٥٨٦- و ازاو (ابن عباس) رضی الله عنهما روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هر کودکی که حج کرد سپس بالغ شد، حج دیگر بر او لازم می‌گردد، وهر برده ای (که در دوران بردگیش) حج کرد سپس آزاد شد بر او حج دیگر لازم می‌گردد». ابن ابی شیبه و بیهقی روایت کرده‌اند، ورجال آن ثقه است، اما در مرفوع بودنش اختلاف شده است، وثابت ومحفوظ این است که موقوف است.

٥٨٧- وَعَنْهُ رَضِيَ الله عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم يَخْطُبُ يَقُولُ: «لا يَخْلُونَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إلا وَمَعَهَا ذُو مَحْرَمٍ وَلا تسَافِرُ المَرْأَةُ إِلا مَعَ ذِي محْرَم» فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ الله إنَّ امْرأَتِي خَرجَتْ حَاجَّةً وَإنِّي اكتتبت فِي غَزْوَةِ كَذَا وَكذا فَقَالَ: «انْطَلِقْ فَحُجّ مَعَ امْرَأَتِكَ». مُتَّفَقٌ عَلَيهِ وَاللَّفْظُ لِمُسْلِمٍ.

٥٨٧- و از او (ابن عباس) رضی الله عنهما روایت که گفت: شنیدم که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم خطبه ایراد نمود و فر مود: «هرگز مردی با زنی (اجنبی) خلوت نکند، مگر اینکه محرمش حضور داشته باشد، و هرگز زنی بدون محرم به مسافرت نرود». مردی بر خواست وعرض کرد: ای رسول خدا! همسرم آماده رفتن سفر حج است و نام من در فلان غزوه نوشته شده است. فرمود: «برو با همسرت حج بکن». متفق علیه واین لفظ مسلم است.

٥٨٨- وَعَنْهُ رضي الله عَنْهُ أَنَّ النبي صلى الله عليه وآله وسلم سمع رَجُلاً يقولُ: لبيكَ عنْ شُبرمَةَ قال: «مَنْ شُبرمةُ؟» قال: أَخٌ لي أَو قريب لي فقال: «حَجَجْتَ عَنْ نَفْسِكَ؟» قال: لا. قال: «حجّ عنّ نَفْسك، ثمَّ حُجَّ عَنْ شُبْرُمةَ». رواهُ أَبو داود وابنُ ماجهْ وصَحّحه ابنُ حبّان والرَّاجح عندَ أَحْمَد وقْفُهُ.

٥٨٨- و از او (ابن عباس) رضی الله عنهما روایت است که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم شنید، مردی می‌گوید: لبیک از طرف شبرمه، پرسید: «شبرمه کیست؟» آن مرد گفت: برادرم یا یکی ازبستگانم. باز پرسید: «آیا از طرف خودت حج انجام داده‌ای؟» گفت: خیر، فرمود: «نخست از طرف خودت حج کن، سپس از طرف شبرمه». ابو داود و ابن ماجه روایت کرده‌اند، و ابن حبان صحیح دانسته است. و از نظر احمد موقوف بودنش راجح است.

٥٨٩- وعَنْهُ رضي اللَّهُ عنهُ قالَ: خطَبَنَا رسُولُ صلى الله عليه وآله وسلم فقال: «إنَّ الله كتب عليكمُ الحج» فقامَ الأقرع بن حابس فقال: أَفي كلِّ عامٍ يا رسولَ الله؟ قال: «لَوْ قُلتُها لوجبت الحجُّ مَرَّة فما زاد فَهُو تطوُّعٌ». رواهُ الخمْسةُ غيْر الترمذي وأَصْلُهُ في مسلم من حديث أَبي هُريْرةَ.

٥٨٠- و از او (ابن عباس) رضی الله عنهما روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای ما سخنرانی کرد و فرمود: «خداوند حج را بر شما فرض گردانیده است» اقرع بن حابس بر خاست و گفت: ای رسول خدا ! آیا در هر سال؟ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «اگر می‌گفتم: آری واجب می‌شد، یک مرتبه حج کردن واجب است، آنگاه اگر بیشتر انجام دادی، مستحبی است». خمسه بجز ترمذی روایت کرده‌اند. واصل این روایت در مسلم از ابوهریره روایت شده است.