بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

١- باب شرایط معاملات و معاملاتی که نهی شده است

١- باب شرایط معاملات و معاملاتی که نهی شده است

٦٤٨- عن رفاعة بن رافع رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم سئل: أي الكسب أطيب؟ قال: «عمل الرجل بیده، وکل بیع مبرور» رواه البزار وصححه الحاكم.

٦٤٨- رفاعه بن رفع رضی الله عنه می‌گوید: از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم سؤال شد: چه (کسب و) درآمدی حلال‌تر است؟ فرمود: «کاری که فرد با دستان خود انجام می‌دهد؛ و هر تجارتی که پاک (و مورد تایید شریعت خدا) باشد». بزار روایت کرده، و حاکم صحیح دانسته است.

٦٤٩- وعن جابر بن عبدالله رضي الله عنهما أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول عام الفتح، وهو بمكة: «إن الله و رسوله حرم بيع الخمر، والميتة، والخنزير، والأصنام» فقيل: يا رسول الله! أرأيت شحوم الميتة، فإنها تطلى بها السفن، وتدهن بها الجلود، ويستصبح بها الناس؟ فقال: «لا، هو حرام» ثم قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عند ذلك: «قاتل الله اليهود، إن الله تعالى لمّا حرّم عليهم شحومها جملوه، ثم باعوه، فأكلوا ثمنه» متفق علیه.

٦٤٩- از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که او در سال فتح مکه از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم شنید که می‌فرماید: «خداوند و پیامبرش خرید و فروش شراب، مردار، خوک، بتان را حرام کرده است» گفته شد: ای رسول خدا ! حکم استفاده ازپیه (روغن و چربی) چیست که با آن کشتی‌ها و پوست‌ها را چرب می‌کنند و مردم از آن برای روشنایی چراغ‌ها استفاده می‌کنند؟. فرمود:

«خیر، حرام است» آنگاه در این جا فرمود: «خداوند یهودیان را نابود کند که خداوند چربی (پی) حیوانات را برایشان حرام کرد، آن را ذوب کردند، و فروختند، و پولش را خوردند». متفق علیه.

٦٥٠- وعن ابن مسعود رضي الله عنه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول: «إذا اختلف المتبايعان، وليس بينهما بينة، فالقول ما يقول رب السلعة أو يتتاركان». رواه الخمسة وصححه الحاكم.

٦٥٠- ابن مسعود رضی الله عنه می‌گوید: شنیدم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می‌فرماید: «هر گاه خریدار و فروشنده اختلاف کردند و (شاهد و) بینه‌ای بین شان نبود، حرف صاحب کالا معتبر است، و یا دست از معامله بکشند». خمسه روایت کرده‌اند و حاکم صحیح دانسته است.

٦٥١- وعن أبي مسعود الأنصاري رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نهى عن ثمن الكلب، ومهر البغي، وحلوان الكاهن. متفق علیه.

٦٥١- ابو مسعود انصاری رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از خوردن پول (فروش) سگ، و پولی که زنان روسپی (فاحشه) از طریق زنا بدست می‌آورند، و درآمد کاهن، منع فرمود. متفق علیه.

٦٥٢- وعن جابر بن عبد الله أنه كان على جمل له قد أعيى، فأراد أن يُسيّبه قال: فلحقني النبي صلى الله عليه وآله وسلم فدعا لي، وضربه، فسار سيراً لم يسر مثله، فقال: «بعنيه بأوقية» قلت: لا، ثم قال: «بعنيه» فبعته بأوقية، واشترطت حملانه إلى أهلي، فلما بلغت أتيته بالجمل، فنقدني ثمنه، ثم رجعت، فأرسل في أثري، فقال: «أتراني ماكستك لآخذ جملك؟ خذ جملك ودراهمك، فهو لك» متفق عليه، وهذا السياق لمسلم.

٦٥٢- از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که او (در یکی از سفر‌های جهادی) سوار بر شتری ضعیف و لاغر بود که (از شدت ناتوانی حیوان) می‌خواست او را رها کند، می‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به من رسید و برایم دعای خیر کرد و شتر را زد، چنان شتر با قدرت می‌رفت که تا بحال آنطور نرفته بود. پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «این شتر را به یک اوقیه (برابر با چهل درهم) به من بفروش» گفتم: خیر، باز فرمود: «آن رابه من بفروش» (قبول کردم) وآن را به دو اوقیه فروختم، و شرط کردم که تا خانه ام با آن بروم، و به خانه که رسیدم شتر را بردم و تحویل دادم، پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم نیز قیمت آن را پرداخت نمود، آنگاه برگشتم، پیامبر صلی الله علیه و سلم دنبالم فرستاد، و فرمود: «فکر می‌کنی که من بر سر قیمت شتر با تو چانه زدم؛ تا آن را بخرم! شتر را بگیر و پول آن هم مال تو». متفق علیه و این لفظ مسلم است.

٦٥٣- وعنه قال: أعتق رجل منّا عبداً له عن دبر، ولم يكن له مال غيره، فدعا به النبي صلى الله عليه وآله وسلم فباعه. متفق علیه.

٦٥٣- و از او (جابر) رضی الله عنه روایت شده است که گفت: مردی از ما تنها یک برده داشت و او را مدبر کرد، پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم آن برده را فراخواند و فروخت. متفق علیه

٦٥٤- وعن ميمونة زوج النبي صلى الله عليه وآله وسلم أن فأرة وقعت في سمن، فماتت فيه، فسئل النبي صلى الله عليه وآله وسلم عنها، فقال: «ألقوها وما حولها وكلوه» رواه البخاري، وزاد أحمد والنسائي: في سمن جامد.

٦٥٤- میمونه رضی الله عنها همسر پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم می‌گوید: موشی داخل ظرف روغنی افتاد؛ و در آن مرد، از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم در این باره سؤال شد، فرمود: «موش و روغن‌های اطراف را دور بریزید، و دیگر روغن‌ها را بخورید». بخاری روایت کرده است، احمد و نسایی افزوده‌اند: «در روغن جامد».

٦٥٥- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إذا وقعت الفأرة في السمن، فإن كان جامداً فألقوها وما حولها، وإن كان مائعا، فلا تقربوه» رواه أحمد وأبو داود، وقد حكم عليه البخاري وأبو حاتم بالوهم.

٦٥٥- ابو هریره رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هر گاه موش در روغن افتاد، اگر جامد بود؛ موش و روغن‌های اطرافش را بریزید، اگر روغن مایع بود به آن نزدیک نشوید (نخورید)». احمد و ابوداود روایت کرده‌اند، بخاری وابو حاتم گفته‌اند: در این روایت وهم وجود دارد.

٦٥٦- وعن أبي الزبير قال: سألت جابراً رضي الله عنه عن ثمن السنّور والكلب، فقال: زجر النبي صلى الله عليه وآله وسلم عن ذلك. رواه مسلم والنسائي وزاد: إلا كلب صيد.

٦٥٦- ابو زبیر می‌گوید: از جابر رضی الله عنه درباره پول فروش سگ و گربه پرسیدم؟ گفت: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بشدت از آن نهی کرده است.

مسلم روایت کرده، و نسایی نیز روایت کرده و در آن افزوده: «بجز سگ شکاری».

٦٥٧- وعن عائشة رضي الله عنها قالت: جاءتني بريرة فقالت: إني كاتبت أهلي على تسع أواق، في كل عام أوقية، فأعينيني، فقلت: إن أحب أهلك أن أعدها لهم ويكون ولاؤك لي فعلت، فذهبت بريرة إلى أهلها، فقالت لهم، فأبوا عليها، فجاءت من عندهم، ورسول الله صلى الله عليه وآله وسلم جالس، فقالت: إني قد عرضت ذلك عليهم، فأبوا إلا أن يكون الولاء لهم، فسمع النبي صلى الله عليه وآله وسلم، فأخبرت عائشةُ النبي صلى الله عليه وآله وسلم فقال: «خذيها واشترطي لهم الولاء، فإنما الولاء لمن عتق»، ففعلت عائشة رضي الله تعالى عنها، ثم قام رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم في الناس خطيباً، فحمد الله وأثنى عليه، ثم قال: «أمّا بعد: فما بال رجال يشترطون شروطاً ليست في كتاب الله عزوجل؟ ما كان من شرط ليس في كتاب الله فهو باطل، وإن كان مائة شرط، قضاء الله أحق، وشرط الله أوثق، وإنما الولاء لمن أعتق». متفق علیه، واللفظ للبخاري، وعند مسلم قال: «اشتریها، وأعتقیها، واشترطي لهم الولاء».

٦٥٧- عایشه رضی الله عنها می‌گوید: بریره نزد من آمد گفت: من با مولایم قرار داد کتابت بستم که برابر٩ اوقیه، که در هر سال دو اوقیه را بپردازم، پس به من کمک کن، گفتم: اگر آقای تو قبول می‌کند، من این پول را می‌دهم، و ولای تو از آن من باشد. بریده نزد آقا و صاحبش رفت و این موضوع را به آن‌ها گفت؛ و آن‌ها نپذیرفتند و شرط کردند که باید و لاء از آن خودشان باشد، آنگاه بریره برگشت، و پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم نشسته بود، بریره گفت: من پیشنهاد شما را به آن‌ها گفتم؛ ولی آن‌ها نپذیرفتند، بجز اینکه ولاء برای خودشان باشد، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم حرفهای بریره را شنید، وعایشه رضی الله عنها پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم را در جریان گذاشت، فرمود: «او را خریداری کن و شرط کن که ولاء از آن آن‌ها باشد، چرا که ولاء از آن کسی است که آن را آزاد می‌کند» پس عایشه این کار را کرد، سپس رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در میان مردم برای ایراد سخنرانی ایستاد، پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: «اما بعد: چه شده کسانی، شرایطی را قید می‌کنند که درکتاب خدا نیست، هر شرطی که در کتاب خدا نباشد باطل است، حتی اگر صد تا شرط باشد، داوری (و حکم) خدا (به پیروی)شایسته تر است، و شرط (و شروط) خداوند محکم تر است، ولاء تنها از آن کسی است که آزاد می‌کند». متفق علیه و این لفظ بخاری است، در صحیح مسلم آمده: «این را خریداری کن، و آزاد کن، و شرط کن که ولایش از آن آنان باشد».

٦٥٨- وعن ابن عمر رضي الله عنهما قال: نهى عمر عن بيع أمهات الأولاد، فقال: لا تباع، ولا توهب، ولاتورث، يستمتع بها ما بدا له، فإذا مات فهي حرة. رواه البيهقي ومالك، وقال: رفعه بعض الرواة فوهم.

٦٥٨- ابن عمر رضی الله عنهما می‌گوید: عمر از فروش (کنیزان) ام ولد منع کرد و گفت: آن‌ها نه فروخته می‌شوند، و نه هبه (و بخشیده) می‌شوند، و نه به ارث برده می‌شوند، هر چه دلش بخواهد می‌تواند از آن استفاده ببرد، سپس هرگاه او (مولایش) مرد این (کنیز) آزاد است. بیهقی و مالک روایت کرده‌اند و گفته: برخی راویان وهم کرده واین روایت را به صورت مرفوع نقل کرده است.

٦٥٩- وعن جابر رضي الله تعالى عنه قال: كنّا نبيع سرارينا أمهات الأولاد، والنبي صلى الله عليه وآله وسلم حيٌ، لا يرى بذلك بأساً. رواه النسائي وابن ماجه والدارقطني، وصححه ابن حبان.

٦٥٩- جابر رضی الله عنه می‌گوید: ما کنیزان ام ولدمان را می‌فروختیم و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم زنده بود، و ایرادی نمی‌گرفت. نسایی و ابن ماجه و دارقطنی روایت کرده‌اند، و ابن حبان صحیح دانسته است.

٦٦٠- وعن جابر بن عبد الله رضي الله تعالى عنهما قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن بيع فضل الماء. رواه مسلم، وزاد في رواية: وعن بيع ضراب الجمل.

٦٦٠- جابر رضی الله عنه می‌گوید: پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم از فروش آب افزون بر نیاز منع فرمود. مسلم روایت کرده است. و در روایتی دیگر افزوده: و از فروش شتر نر برای آبستن نمودن شتر ماده، منع فرمود.

٦٦١- وعن ابن عمر رضي الله تعالى عنهما قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن عسب الفحل. رواه البخاري.

٦٦١- ابن عمر رضی الله عنهما می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از اجاره حیوان نر برای آبستن نمودن حیوان ماده، منع فرمود. بخاری روایت کرده است.

٦٦٢- وعنه أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نهى عن بيع حبل الحبلة، وكان بيعاً يتبايعه أهل الجاهلية، كان الرجل يبتاع الجزور إلى أن تنتج الناقة، ثم تنتج التي في بطنها. متفق عليه، واللفظ للبخاري.

٦٦٢- و از او (ابن عمر) رضی الله عنه روایت است که پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم از معامله «حبل الحبله» منع فرمود، و آن نوعی معامله بود که در دوران جاهلیت رواج داشت. به این صورت بود که فرد شتر را می‌خرید، تا (پول آن را بعد از) زاییدن شتر، ونیز زاییدن همان بچه شتر که هنوز در شکم مادر بود (پرداخت کند). متفق علیه و این لفظ بخاری است.

٦٦٣- وعنه أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نهى عن بيع الولاء وعن هبته. متفق عليه.

٦٦٣- و از او (ابن عمر) رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از فروش و هبه ولاء منع فرمود. متفق علیه.

٦٦٤- وعن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن بيع الحصاة، وعن بيع الغرر. رواه مسلم.

٦٦٤- ابو هریره رضی الله عنه می‌گوید: پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم از معامله حصاه (که بوسیله انداختن سنگ ریزه بسوی کالا و...) انجام می‌شد، و از معامله ای که در آن فریب و کلک است، منع فرمود. مسلم روایت کرده است.

٦٦٥- وعنه أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «من اشترى طعاماً فلا يبعه حتى يكتاله» رواه مسلم.

٦٦٥- و از او (ابن عمر) روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هر کس طعامی (موارد خوراکی، گندم، جو) خرید تا آن را کیل نکرده، نفروشد». مسلم روایت کرده است.

٦٦٦- وعنه قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن بيعتين في بيعة. رواه أحمد والنسائي، وصححه الترمذي وابن حبان. ولأبي داود: «من باع بيعتين في بيعة فله أوكسهما أو الربا».

٦٦٦- از او (ابن عمر) روایت است که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم از دو معامله، در یک معامله منع فرمود. احمد و نسایی روایت کرده‌اند و ترمذی، وابن حبان صحیح دانسته‌اند.

در روایت ابو داود آمده: «هر کس دو معامله در یک معامله انجام داد، یا باید کمترین قیمت را بگیرد، یا (اگر چنین نکند) رباست».

٦٦٧- وعن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا يحل سلف وبيعٌ، ولا شرطان في بيع، ولا ربح ما لا يضمن، ولا بيع ما ليس عندك». رواه الخمسة، وصححه الترمذي وابن خزيمة والحاكم. وأخرجه في علوم الحديث، من رواية أبي حنيفة، عن عمرو المذكور، بلفظ: «نهى عن بيع وشرط». ومن هذا الوجه أخرجه الطبراني في الأوسط، وهو غريب.

٦٦٧- عمرو بن شعیب از پدرش، از جدش روایت می‌کند که رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «معامله سلف و بیع؛ حلال نیست و دو شرط در یک معامله ای جایز نیست، و معامله به شرط سود و فایده در کالایی که در اختیار ندارد، و هیچ تضمنی هم بر تحویل آن نمی‌پذیرد، و فروش کالایی که در اختیار فروشنده نیست؛ (هنوز تحویل نگرفته) جایز نیست».

خمسه روایت کرده‌اند، ترمذی و ابن خزیمه و حاکم صحیح دانسته‌اند. این روایت را حاکم در علوم الحدیث بروایت ابو حنیفه ازعمرو تخریج کرده است، ودرآن آمده: «از معامله بیع با شرط منع فرمود». و طبرانی در اوسط آورده، و غریب است.

٦٦٨- وعنه رضي الله عنه قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن بيع العربان. رواه مالك، قال: بلغني عن عمرو بن شعيب به.

٦٦٨- و از او (عبدالله بن عمرو) و روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از معامله عربان (بیعانه) منع فرمود. مالک روایت کرده و گفته: این روایت از عمرو بن شعیب به من رسیده است.

٦٦٩- وعن ابن عمر رضي الله تعالى عنهما، قال: ابتعت زيتاً في السوق، فلما استوجبته لقيني رجل فأعطاني به ربحاً حسناً، فأردت أن أضرب على يد الرجل، فأخذ رجلٌ من خلفي بذراعي فالتفت فإذا هو زيد بن ثابت، فقال: لا تبعه حيث ابتعته، حتى تحوزه إلى رحلك، فإن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نهى أن تباع السلع حيث تُبتاع، حتى يحوزها التجار إلى رحالهم. رواه أحمد وأبو داود، واللفظ له، وصححه ابن حبان والحاكم.

٦٦٩- ابن عمر رضی الله عنهما می‌گوید: روغن زیتون ازبازار خریدم و تحویل گرفتم، در راه با مردی بر خورد کردم که خریدار آن بود، و سود خوبی به من می‌داد، و خواستم به او بفروشم، که شخصی از پشت بازویم را گرفت، دیدم زید بن ثابت است و گفت: کالای را در جای که خریدی نفروش تا به خانه و (یا مغازه) خودت ببری، چرا که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از فروش کالا در همان جایی که خریداری شده تا اینکه تاجران آن را به خانه (یا انبارها یا مغازه‌ها) یشان ببرند، منع فرمود. احمد و ابوداود روایت کرده‌اند، واین لفظ ابوداود است، وابن حبان وحاکم صحیح دانسته‌اند.

٦٧٠- وعنه قال: قلت: يا رسول الله! إني أبيع الإبل بالبقيع، فأبيع بالدنانير، وآخذ الدراهم، وأبيع بالدراهم، وآخذ الدنانير، آخذ هذى من هذه، وأُعطي هذه من هذا، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا بأس أن تأخذها بسعر يومها ما لم تتفرقا وبينكما شيء». رواه الخمسة، وصححه الحاكم.

٦٧٠- و از او (ابن عمر (روایت است که گفتم: ای رسول خدا ! من در بقیع، شتر می‌فروشم، آن را با دینار می‌فروشم، ولی درهم می‌گیرم، و با درهم می‌فروشم، ولی دینار می‌گیرم، این را از آن می‌گیرم و به آن از این می‌دهم. پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «مشروط بر آنکه با قیمت همان روز باشد، و تا زمانی که از یکدیگر جدا نشده اید، و بین شما یک چیز باشد». «خمسه» روایت کرده‌اند و حاکم صحیح دانسته است.

٦٧١- وعنه قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن النجش. متفق عليه.

٦٧١- و از او (ابن عمر) روایت است که پیامبرخدا صلى الله علیه وآله وسلم از نجش (بالا بردن قیمت تا دیگران در خرید تحریک شوند، در حالی که خودش قصد خرید ندارد) نهی فرمودند. متفق علیه.

٦٧٢- وعن جابر بن عبد الله رضي الله تعالى عنهما، أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم نهى عن المحاقلة، والمزابنة، والمخابرة، وعن الثُنيا، إلا أن تُعلم. رواه الخمسة إلا ابن ماجه، وصححه الترمذي.

٦٧٢- و از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم از (معاملات) محاقله و مزاینه و مخابره و فروش کالا مشروط بر استثنای (مقدار نامعلوم) مگر آن که اندازه‌ی استثناء شده مشخصی باشد، منع فرمود. «خمسه» بجز ابن ماجه روایت کرده‌اند، و ترمذی صحیح دانسته است.

٦٧٣- وعن أنس رضي الله تعالى عنه قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن المحاقلة، والمخاضرة، والملامسة، والمنابذة، والمزابنة. رواه البخاري.

٦٧٣- انس رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از (معاملات) محاقله، مخاضرة وملامسه (با لمس کردن بدون تأمل) و منابذه و مزابنه؛ منع فرمود. بخاری روایت کرده است.

٦٧٤- وعن طاوس عن ابن عباس رضي الله تعالى عنهما قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا تلقوا الركبان، ولا يبيع حاضر لباد» قلت لابن عباس رضي الله عتعالى عنهما: ما قوله صلى الله عليه وآله وسلم لا يبيع حاضر لباد؟ قال: لا يكون له سمساراً. متفق عليه، واللفظ للبخاري.

٦٧٤- از طاوس از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «(برای خرید کالا) به استقبال کاروان (خارج از شهر) نروید، و شهرنشین کالای صحرا نشین را نفروشد» طاوس می‌گوید: به ابن عباس گفتم: شهرنشین برای صحرا نشین نفروشد یعنی چه؟! گفت: برایش دلالی نکند. متفق علیه، و این لفظ بخاری است.

٦٧٥- وعن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا تلقّوا الجلب، فمن تُلقّي فاشتري منه، فإذا أتى سيده السوق فهو بالخيار». رواه مسلم.

٦٧٥- ابوهریره رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «(بیرون از شهر) به استقبال کاروان (تجارتی) نروید، پس کسی که به استقبال‌اش رفتند و از او خریداری شد، بعد از آن که صاحب مال به بازار آمد، اختیار دارد (که کالایش را پس بگیرد یا نگیرد)». مسلم روایت کرده است.

٦٧٦- وعنه رضي الله عنه قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أن يبيع حاضرٌ لباد، ولا تناجشوا، ولا يبيع الرجل على بيع أخيه، ولا يخطب على خطبة أخيه، ولا تسأل المرأة طلاق أختها، لتكفأ ما في إنائها. متفق عليه، ولمسلم: «لا يسوم المسلم على سوم أخيه».

٦٧٦- و از او (ابوهریره) روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم، از اینکه شهرنشینی کالای صحرا نشین را بفروشد؛ منع کرد و (فرمود): «وارد معامله کسی به قصد بالا بردن قیمت نشود؛ و روی معامله برادرش معامله نکند، و کسی روی خواستگاری برادرش خواستگاری نکند، وهیچ زنی طلاق خواهر (مسلمان) خود را در خواست نکند؛ تا آنچه در ظرف اوست بخودش برسد». متفق علیه. و در روایت مسلم آمده: «هیچ مسلمانی روی معامله برادرش معامله نکند».

٦٧٧- وعن أبي أيوب الأنصاري رضي الله تعالى عنه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول: «من فرّق بين والدة و ولدها، فرّق الله بينه ووبين أحبته يوم القيامة» رواه أحمد، وصححه الترمذي والحاكم، لكن في إسناده مقال، وله شاهد.

٦٧٧- ابوایوب انصاری رضی الله عنه می‌گوید: شنیدم رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم می‌فرمود: «کسی که بین مادر و فرزندش، جدایی بیندازد، خداوند بین او و دوستانش در روز قیامت جدایی می‌اندازد». احمد روایت کرده و ترمذی و حاکم صحیح دانسته است. و لیکن در اسناد آن کلام است، و شاهدی (نیز) دارد.

٦٧٨- وعن علي بن أبي طالب رضي الله تعالى عنه قال: أمرني رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أن أبيع غلامين أخوين، فبعتهما، ففرّقت بينهما، فذكرت ذلك للنبي لى الله عليه وآله وسلم فقال: «أدركهما فارتجعهما، ولا تبعهما إلا جميعاَ». رواه أحمد، ورجاله ثقات، و قد صححه ابن خزيمة وابن الجارود وابن حبان والحاكم والطبراني وابن القطان.

٦٧٨- علی بن ابی طالب رضی الله عنه می‌گوید: رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم به من دستور داد: دو غلامی که برادر بودند؛ بفروشم، آن‌ها را فروختم (اما به صورت جداگانه و) بین شان جدایی انداختم، این موضوع را به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم عرض نمودم، فرمود: «برو آن‌ها را پیدا کن (و معامله را فسخ کن) و آن‌ها را بر گردان و آن دو را نفروش؛ مگر اینکه با هم (بفروشی)». احمد روایت کرده است رجال آن ثقه‌اند، و ابن خزیمه و ابن جارود، و ابن حبان، و حاکم، و ابن قطان، آن را صحیح دانسته‌اند.

٦٧٩- وعن أنس بن مالك رضي الله تعالى عنه قال: غلا السعر في المدينة على عهد رسول الله فقال الناس: يا رسول الله! غلا السعر، فسعّر لنا، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إن الله هو المسعّر القابض الباسط الرازق، وإني لأرجو أن ألقى الله تعالى وليس أحد منكم يطلبني بمظلمة في دم ولا مال» رواه الخمسة إلا النسائي، وصححه ابن حبان.

٦٧٩- انس بن مالک رضی الله عنه مالک می‌گوید: در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم قیمتها در مدینه بالا رفت (کالاها گران شد) مردم عرض کردند: ای رسول خدا! قیمتها بالا رفته است، برای ما قیمت و نرخ تعیین کن. فرمود: «خداوند همانا تعیین کننده نرخ و قیمت است، او باز دارنده، و گشایش دهنده و روزی دهنده است، اما من امیدوارم که خداوند را در حالی ملاقات کنم که کسی از شما در پی داد خواهی در مورد خون یا مالی؛ از من نباشد». «خمسه» بجز نسایی روایت کرده‌اند و ابن حبان صحیح دانسته است.

٦٨٠- وعن معمر بن عبد الله رضي الله تعالى عنه، عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «لا يحتكر إلا خاطىءٌ». رواه مسلم.

٦٨٠- معمر بن عبدالله رضی الله عنه از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم روایت می‌کند، که فرمود: «کسی جز گنهکار احتکار نمی‌کند». مسلم روایت کرده است.

٦٨١- وعن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه، عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال: «لا تصروا الإبل والغنم، فمن ابتاعها بعد، فهو بخير النظرين بعد أن يحلبها، إن شاء أمسكها، وإن شاء ردّها وصاعاَ من تمر». متفق عليه، ولمسلم: «فهو بالخیارثلاثة أیام» وفي رواية له علقها البخاري: «وردّ معها صاعاَ من طعام لا سمراء» قال البخاري: والتمر أكثر.

٦٨١- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «شیر را در پستان شتر و گوسفند ذخیره نکنید، هر کس چنین حیوانی را خریداری کرد بعد از اینکه دوشید، اختیار دارد که بپذیرد و یا به صاحبش برگرداند، و یک صاع خرما (در برابر شیری که دوشیده است) به صاحبش بدهد». متفق علیه. در روایت مسلم آمده: «تا سه روزاختیار دارد».

و در روایت دیگری در مسلم که بخاری آن را به صور معلق آورده است: «حیوان با صاعی از طعام که گندم نباشد، برگرداند». و بخاری می‌گوید: اینکه خرما بدهد، بیشتر در روایت آمده است.

٦٨٢- وعن ابن مسعود رضي الله تعالى عنه قال: من اشترى شاةً محفلةً فردها، فليردّ معها صاعاً. رواه البخاري، وزاد الإسماعيلي،: «من تمر».

٦٨٢- از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت: کسی که گوسفندی خریداری کرد که شیر در پستانش جمع شده بود، آن را با یک صاع (تقریباً سه کیلو) به صاحبش بر گردانند. بخاری روایت کرده است، واسماعیلی افزود: «از خرما».

٦٨٣- وعن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه، أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مرّ على صبرة من طعام، فأدخل يده فيها، فنالت يده بللاً، فقال: «ما هذا يا صاحب الطعام؟!» قال: أصابته السماء يا رسول الله ! قال: «أفلا جعلته فوق الطعام، كي يراه الناس؟! من غشّ فليس منّي» رواه مسلم.

٦٨٣- از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از کنار کوپه‌ی گندم (انباشته برای فروش) گذشت، دستش را در گندم‌ها فرو برد، انگشتانش خیس شد، خطاب به فروشنده فرمود: «این (تری) چیست؟» (او) گفت: ای رسول خدا! باران باریده و تر شده است، فرمود: «پس چرا آن (گندم‌های تر) را ظاهر نکردی تا مردم ببینند؟ کسی که تقلب (وفریبکاری) کند از (امت) من نیست». مسلم روایت کرده است.

٦٨٤- وعن عبد الله بن بريدة، عن أبيه رضي الله تعالى عنهما، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «من حبس العنب أيام القطاف، حتى يبيعه ممّن يتخذه خمراً، فقد تقحّم النار على بصيرة». رواه الطبراني في الأوسط بإسناد حسن.

٦٨٤- عبدالله بن بریده از پدرش روایت می‌کند. رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هر کسی که انگور را در فصل چیدن نگهدارد، تا به کسی بفروشد که با آن شراب درست می‌کنند، به تحقیق، آگاهانه وارد آتش (جهنم) شده است». طبرانی در الاوسط با اسناد حسن روایت کرده است.

٦٨٥- وعن عائشة رضي الله تعالى عنها قالت: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «الخراج بالضمان». رواه الخمسة، وضعفه البخاري وأبو داود، وصححه الترمذي وابن خزيمة وابن الجارود وابن حبان والحاكم وابن القطان.

٦٨٥- از عایشه رضی الله عنها روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «استفاده از مال فروخته شده در برابر ضمانت و حفاظت خریدار قرار می‌گیرد». «خمسه» روایت کرده‌اند، و بخاری و ابوداود ضعیف دانسته‌اند و ترمذی و ابن خزیمه و جارود و ابن حبان، و حاکم و ابن قطان آن راصحیح دانسته‌اند.

٦٨٦- وعن عروة البارقي رضي الله تعالى عنه، أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم أعطاه ديناراً ليشتري به أضحيةً أو شاةً، فاشترى به شاتين، فباع إحدهما بدينار، فأتاه بشاة ودينار، فدعا له بالبركة في بيعه، فكان لو اشترى تراباًرلربح فيه. رواه الخمسة إلا النسائي، وقد أخرجه البخاري في ضمن حديث، ولم يسق لفظه، وأورد الترمذي له شاهداً من حديث حكيم بن حزام.

٦٨٦- از عروه بارقی رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم به او یک دینار داد که قربانی، یا گوسفندی خریداری کند، او با همان (دینار) دو گوسفند خرید، و یکی را به یک دینار فروخت، و یک گوسفند با یک دینار به خدمت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آورد. پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم در حق او دعای برکت نمود، اگر خاک می‌خرید فایده می‌کرد. «خمسه» بجز نسایی روایت کرده‌اند. بخاری معنای این روایت را در ضمن حدیثی آورده است، و ترمذی برای آن شاهدی از حدیث حکیم بن حزام ذکر کرده است.

٦٨٧- وعن أبي سعيد الخدري رضي الله تعالى عنه، أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم نهى عن شراء ما في بطون الأنعام حتى تضع، وعن بيع ما في ضروعها، وعن شراء العبد وهو آبقٌ، وعن شراء المغانم حتى تقسم، وعن شراء الصدقات حتى تقبض، وعن ضربة الغائص. رواه ابن ماجه والبزار والدارقطني بإسناد ضعيف.

٦٨٧- از ابو سعید خدری رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم از خرید و فروش جنین داخل شکم حیوانات تا زاییدن آن، و شیر داخل پستان حیوان، و برده فراری، و سهام غنیمت تا تقسیم شود، و سهمیه زکات (به کسانی که تعلق می‌گیرند) تا تحویل بگیرند، و از خرید محتویات تور ماهی گیر، منع فرمود. ابن ماجه و بزار و دارقطنی با اسناد ضعیف روایت کرده‌اند.

٦٨٨- وعن أبي مسعود رضي الله تعالى عنه، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا تشتروا السمك في الماء، فإنه غرر» رواه أحمد، وأشار إلى أن الصواب وقفه.

٦٨٨- از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «ماهی در آب را خریداری نکنید که غَرَر (فریب) است». احمد روایت نموده و اشاره کرده که موقف بودن آن درست است.

٦٨٩- وعن ابن عباس رضي الله تعالى عنهما قال: نهى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أن تباع ثمرةً حتى تطعم، ولا يباع صوف على ظهر، ولا لبن في ضرع. رواه الطبراني في الأوسط والدارقطني، وأخرجه أبوداود في المراسيل لعكرمة، وهو الراجح، وأخرجه أيضاً موقوفاً على ابن عباس، بإسناد قويّ، ورجحه البيهقي.

٦٨٩- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از اینکه میوه (محصول) را قبل از آن که قابل استفاده باشد، بفروشند منع فرمود- و اینکه پشمی که هنوز چیده نشده و روی گوسفند است، فروخته نشود، و شیر را در پستان را نفروشند. طبرانی در الاوسط و دارقطنی روایت کرده‌اند، و ابو داود در مراسیل از عکرمه روایت کرده است و این راجح است، و نیز ابوداود با اسناد قوی به صورت موقوف بر ابن عباس روایت کرده است، و بیهقی موقف بودند این روایت را ترجیح داده است.

٦٩٠- وعن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه، أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم نهى عن بيع المضامين والملاقيح. رواه البزار، وفي إسناده ضعفٌ.

٦٩٠- ابو هریره رضی الله عنه می‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم از فروش جنین شکم شتر و تخمک که هنوز در پشت شتر است؛ منع فرمود. بزار روایت کرده است، ودر اسنادش ضعف وجود دارد.

٦٩١- روعن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «من أقال مسلماً بيعته أقال الله عثرته». رواه أبو داود وابن ماجه، وصححه ابن حبان والحاكم.

٦٩١- ابو هریره رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «کسی که از مسلمانی فسخ معامله را بپذیرد، خداوند از لغزش‌ها و گناهانش در می‌گذرد». ابو داود و ابن ماجه روایت کرده‌اند و حاکم صحیح دانسته است.