٢- دادخواستها و بینّهها
١٢١٠- عن ابن عباس رضي اللّهُ عنهُما أنَّ النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال: «لو يُعطى النّاسُ بدَعْواهم لادَّعى ناسٌ دماءَ رجالٍ وأَموالهم ولكن اليمينُ على المدَّعى عليه» مُتّفقٌ عَليَهِ وللبيهقي بإسناد صحيح: «البيِّنةُ على المدَّعِي واليمين على مَنْ أَنكَرَ».
١٢١٠- از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «اگر به مردم با ادعایشان داده شود، قطعاً کسانی ادعای خون و مال دیگران را میکردند، لیکن بر مدعی علیه سوگند است». متفق علیه.
در روایت بیهقی با اسناد صحیح آمده: «آوردن شاهد و بینّه به (عهده) مدعی و سوگند به (عهده) کسی است که انکار میکند».
١٢١١- وعَنْ أبي هُريرةَ رضي الله عنهُ أنَّ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم عَرَض على قوْم اليمين فأَسرعوا فأَمر أنْ يُسهْمَ بَيْنهم في اليمين أيُّهمْ يحلف. رواهُ البخاريُّ.
١٢١١- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به گروهی پیشنهاد سوگند یاد کردن را داد، پس آنها زود آماده قسم خوردن شدند، لذا پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم دستور داد میان آنها قرعه کشی کنند که کدام سوگند بخورد. بخاری روایت کرده است.
١٢١٢- وعنْ أبي أُمامةَ الحارثي رضي الله عنْهُ أنَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قالَ: «من اقتطعَ حَقَّ امْرىءٍ مُسلمٍ بيمينه فَقدْ أَوْجب الله لَهُ النار وحرَّمَ عليه الجنّة» فقالَ لهُ رجلٌ: وإن كان شيئاً يسيراً يا رسول اللّهِ؟ قال: «وإن كان قضيباً من أراك». رواه مُسلمٌ.
١٢١٢- ابو امامه حارثی میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «کسی که حق مسلمانی را با سوگند تصرف کند، خداوند جهنم را برای او واجب میگرداند، و بهشت را بر او حرام میکند». مردی به ایشان گفت: ای رسول خدا ! حتی اگر چیز اندکی باشد؟ فرمود: «حتی اگر تکه چوبی از درخت اراک باشد» مسلم روایت کرده است.
١٢١٣- وعن الأشَعثِ بن قيسٍ رضي الله عنهُ أنَّ رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «مَنْ حَلَف على يمين يَقْتطعُ بها مالَ امرىءٍ مُسلمٍ هُو فيها فاجرٌ لقيَ الله وهو عليهِ غَضْبان» متفقٌ عليه.
١٢١٣- اشعث بن قیس رضی الله عنهُ میگوید رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «کسی که سوگند بخورد؛ تا با آن مال مسلمانی را تصرف کند، و در سوگندش دروغگو باشد، در حالی خدا را ملاقات میکند که بر او خشمگین است». متفق علیه.
١٢١٤- وَعَنْ أَبي مُوسى الأشْعَري رضي اللّهُ عَنْهُ أَنَّ رجلين اختصما إلى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم في دابّة لَيْس لواحدٍ مِنْهُما بيّنَةٌ فقضى بها بيْنَهُما نصفين. رواهُ أَحمد وأَبو داود والنسائي وهذا لفْظُهُ وقالَ: إسْنادُهُ جيّدٌ.
١٢١٤- ابو موسی رضی الله عنه میگوید: دو نفر درباره چهارپایی اختلاف داشتند و هیچ کدامشان هم بینه (و دلیلی) نداشتند؛ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم اینگونه حکم فرمود که آن را به مساوی تقسیم کنند.
احمد و ابوداود و نسایی روایت کردهاند و این لفظ نسایی است، و گفته: اسناد آن جید است.
١٢١٥- وَعَنْ جابرٍ رضي اللّهُ عنْهُ أَنَّ رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «مَنْ حلفَ على منْبري هذا بيمين آثمة تبوَّأَ مقعده من النار» رواهُ أحمدُ وأبو داودَ والنسائي وصحّحهُ ابنُ حِبّان.
١٢١٥- از جابر رضی الله عنه روایت است که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «کسی که بر منبرم سوگند دروغ بخورد؛ جایگاهش در آتش آماده است» احمد و ابوداود و نسایی روایت کردهاند، و ابن حبان صحیح دانسته است.
١٢١٦- وعن أَبي هريرة رضي الله عنهُ قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «ثلاث لا يُكلمهم اللّهُ يوم القيامة ولا ينظر إليهم ولا يزكيهمْ ولهمْ عذابٌ أَليمٌ: رجُلٌ على فَضْل ماءٍ بالفلاةِ يمْنَعُهُ من ابن السّبيل وَرَجُلٌ بايعَ رَجُلاً بسلعةٍ بعْد العصر فحَلف بالله لأخذَها بكذا وكذا فَصَدقَهُ وَهُوَ على غير ذلكَ ورجُلٌ بايعَ إماماً لا يُبايعُهُ إلا للدنيا فإن أَعْطاه منها وفّى وإن لمْ يُعْطِهِ مِنْها لمْ يَفِ» مُتّفقٌ عليهِ.
١٢١٦- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده: «سه دسته (وافراد) هستند که در روز قیامت خداوند با آنان سخن نمیگوید، و به آنان نگاه نمیکند، و برای شان عذاب دردناکی است: مردی که در صحرای، آب اضافی داشتند باشد و به مسافران ندهد، مردی که با مردی دیگر کالایی را بعد از عصر معامله کنند و به خدا سوگند یاد کنند که آن را به فلان و فلان قیمت خریده است و مشتری او را تصدیق میکند، در حالی که او دروغ گفته است، و مردی که با امام (وحاکم) مسلمانان فقط به خاطر منافع مادی بیعت کند؛ اگر به او بدهد وفا دار باشد و اگر به او ندهد وفاداری نکند». متفق علیه.
١٢١٧- وعَنْ جابر رضي اللّهُ عَنْهُ: أَن رُجُلَين اختصما في نَاقةٍ فقالَ كلٌ منهما: نُتِجتْ عندي وأَقاما بَيّنَةً فَقَضى بها رسُولُ اللّهِ صلى الله عليه وآله وسلم لمنْ هِيَ في يدهِ.
١٢١٧- جابر رضی الله عنه میگوید: دو نفر در خصوص شتری اختلاف کردند، هر یک میگفت این شتر نزد من (زاییده و) تولید مثل کرده است و هر یک گواه خود آورد، رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم آن را به کسی داد که شتر در دستش بود. دارقطنی روایت کرده است.
١٢١٨- وعنِ ابن عُمَر رضي اللّهُ عَنْهُماأَنَّ النبي صلى الله عليه وآله وسلم ردَّ اليمين على طالب الحقِّ. رواهما الدارقطني في إسنادهما ضَعْفٌ.
١٢١٨- از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم سوگند را به عهده کسی گذاشت که طالب حق (و مدعی) بود.
دارقطنی روایت کرده، و در اسناد هر دو حدیث ضعف و جود دارد.
١٢١٩- وعنْ عائشَةَ رضي اللّهُ عنْها قالتْ: دخل عليَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ذاتَ يوْم مسروراً تبرُقُ أَساريرُ وجْهِهِ فقال: «أَلمْ تَرَيْ إلى مُجَزِّز المُدْلجيِّ: نظرَ آنفاً إلى زَيْد بنِ حارثَةَ وأُسامةَ بنِ زَيْدٍ فقال: هذِهِ الأقْدامُ بَعْضُها من بَعْض». مُتّفقٌ عليه.
١٢١٩- عایشه رضی الله عنها میگوید: روزی پیامبرخدا صلى الله علیه وآله وسلم شادمان به خانه آمد و در حالیکه چهرهاش از خوشحالی میدرخشید، فرمود: «آیا میدانی که مُجَزِّز مُدْلجی اندکی پیش به زید بن حارثه و اسامه بن زید نگاه کرد، پس گفت: این پاها (ازنظر قیافه شناسی) از یکدیگرند». متفق علیه.