بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

٥- چگونگی حج و نحوه‌ی ورود به مکه

٥- چگونگی حج و نحوه‌ی ورود به مکه

٦٠٧- عَنْ جابر بنِ عبد الله رضي الله عنهما أنَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم حَجَّ فَخَرَجْنا معهُ حتى إذا أَتيْنا ذا الْحَليفة فولدتْ أَسماءُ بنتُ عُميس فقال: «اغتسلي واسْتَثْفري بثْوبٍ وأَحرمي» وصلى رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم في المسجد ثم ركب القَصْوَاءَ حتى إذا استَوَتْ به على الْبيداءِ أَهَلَّ بالتوحيد «لَبيك اللّهُمَّ لَبيك لبيك لا شريك لكَ لَبَيْك إنَّ الحمْدَ والنعمةَ لكَ والملْكَ لا شريك لك» حتى إذا أَتَيْنَا البيْتَ اسْتلمَ الرُّكن فرمل ثلاثاً ومشى أَربعاً ثمَّ نفر إلى مقامِ إبراهيم فَصَلى ثمَّ رجع إلى الرُّكن فاستلمه ثمَّ خرجَ من البابِ إلى الصَّفا فلمّا دَنا مِنَ الصَّفا قَرَأَ «أَبدأُ بما بدأَ اللَّهُ بهِ» فرقى الصَّفا ﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ [البقرة: ١٥٨]حتى رأَى البَيْت فاستقبلَ القِبْلةَ فَوَحّدَ الله وكبّرهُ وقال: «لا إله إلا الله وحْدَهُ لا شريك لهُ لهُ المُلْكُ وله الحمدُ وهُوَ على كُلِّ شيءٍ قديرٌ لا إله إلا الله وحده أَنجزَ وَعْدهُ ونصر عبْدَهُ وهَزَمَ الأحزابَ وحْدَهُ» ثم دعا بين ذلك ثلاث مرَّات ثم نزل إلى المرْوَةِ حتى إذا انصبّتْ قدماهُ في بطن الوادي سَعَى حتى إذا صعدتا مشى حتى أتى المرْوَة فَفَعَلَ على المروة كما فعل على الصَّفا فذكر الحديث وفيه: فلما كان يَوْمُ التّرْوية توِجّهُوا إلى منى فأهلوا بالحج وركب رسُول الله صلى الله عليه وآله وسلم فَصَلى بها الظُّهرَ والعصر والمغربَ والعِشاءَ والْفَجْرَ ثمَّ مكث قليلاً حتى طَلَعَت الشّمسُ فأَجازَ حتى أَتى عَرَفةَ فوجد القبّة قد ضُربَتْ لهُ بنمرة فنزل بها حتى إذا زاغت الشّمس أَمرَ بالْقصواءِ فَرُحِلَتْ لهُ فأَتى بَطْن الوادي فَخَطَبَ النّاس ثمَّ أَذَّنَ ثمَّ أَقامَ فَصَلى الظُّهْرَ ثمَّ أَقامَ فَصلى الْعصْرَ ولمْ يُصَلِّ بينهما شيئاً ثمَّ ركب حتى أَتى الموقفَ فجعلَ بطنَ ناقته القصْواءِ إلى الصَّخَرَات وجعَلَ حَبْل المُشاةِ بين يديْهِ واستقْبلَ القِبْلة فلم يَزَلْ واقفاً حتى غربت الشّمْسُ وذهبتِ الصُّفرة قليلا حتى غابَ القُرْصُ ودَفَعَ وقد شَنَقَ للقصْواءِ الزِّمامَ حتى إن رأسها ليُصيبُ مَوْرك رَحْلهِ ويقولُ بيدهِ اليُمنى: «أَيُّها النّاسُ السّكينَةَ السكينةَ» كلما أَتى حَبْلا من الحبال أَرْخى لها قليلاً حتى تصْعَدَ حتى أَتى المزْدلِفة فصلى بها المغربَ والعشاءَ بأَذان واحدٍ وإقامتين ولم يسبحْ بينَهُما شيئاً ثمَّ اضْطجَعَ حتى طَلَعَ الفَجْرُ فَصَلى الْفجرَ حين تبين لهُ الصُّبحُ بأَذان وإقامة ثمَّ ركبَ القصْواء حتى أَتى المشْعَر الحرَامَ فاسْتقبل القبْلة فدعا وكبّر وهلّل فَلَمْ يزل واقفاً حتى أَسفرَ جِداً فدفَعَ قبَلَ أَنْ تَطْلُعَ الشّمس حتى أَتى بَطْنَ مُحَسِّر فَحَرَّكَ قليلاً ثمَّ سلكَ الطّريق الوُسْطى التي تخْرُجُ على الجمرة الكبرى حتى أَتى الجمْرةَ التي عند الشّجرةِ فرَمَاهَا بسَبْع حَصَيَاتٍ يكبِّرُ معَ كلِّ حصاةٍ منها مثل حصى الخذفِ رمى منْ بطن الوادي ثمَّ انْصرفَ إلى المنْحر فنحر ثمَّ ركبَ رسُولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم فأَفاض إلى البيْتِ فَصَلى بمكّة الظُّهْرَ. رواهُ مُسلمٌ مُطوَّلاً.

٦٠٧- از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم آهنگ حج کرد، با ایشان از مدینه خارج شدیم؛ تا به ذوالحلیفه رسیدم، در آنجا اسماء بنت عمیس زایمان کرد، پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «غسل کن، و با پارچه ای محل خروج خون را ببند و احرام ببند»، و رسول خدا در مسجد (ذوالحلیفه) نماز خواند و (شترش) قصواء را سوار شد تا به بیداء [٢١]رسید، با کلمه توحید این چنین لبیک گفت: «لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک، إن الحمد والنعمة لک والملک، لا شریک لک» (به راهمان ادامه دادیم تا به) بیت الله رسیدیم، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم رکن (یمانی) را استلام کرد، و سه دور شتابان و چهار دور آهسته زد و آنگاه به مقام ابراهیم آمد و نماز خواند و دوباره به رکن (یمانی) بازگشت و آن را استلام کرد، سپس به سوی صفا رفت، به صفا که نزدیک شد، این آیه را تلاوت می‌کرد: ﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ [البقرة: ١٥٨] (قطعاً صفا و مروه از شعائر الهی هستند) و (فرمود:) «از جایی شروع می‌کنم که خداوند شروع کرده است» و بر تپه‌ی صفا بالا رفت؛ تا جایی که بیت الله را دید؛ رو به کعبه کرد و خدا را به بزرگی و یگانگی یاد کرد و فرمود: «لا إله إلا الله، وحده، لا شرک له، له الملک، وله الحمد وهو علی کل شيء قدیر، لا إله الله، انجز وعده، نصر عبده، وهزم إلا حزاب وحده» معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست، شریکی ندارد، پادشاهی از آن اوست، حمد ستایش فقط او را سزاست، او بر هر چیزی تواناست، معبود بر حق جز الله نیست، و وعده‌اش را عملی کرد، بنده‌اش را یاری کرد، به تنهایی تمام احزاب را شکست داد». در این بین دعا می‌کرد و این ذکر را سه بار تکرار کرد. سپس از تپه صفا به طرف مروه پایین آمد، به «بطن وادی» که رسید، شروع به دویدن کرد تا بالا رفت آنگاه آهسته بر (کوه) مروه رفت و اعمالی که روی صفا انجام داده بود، انجام داد، حدیث را ادامه داد و درآن آمده: اصحاب به سوی منی رفتند، روز هشتم (ترویه) رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم سواره به منی رفت، در آنجا با مسلمانان، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح را (به جماعت) خواند. سپس اندکی درنگ کرد تا خورشید طلوع کرد، سپس حرکت کرد و به عرفه رفت، دید در نمره برایش خیمه‌ای زده‌اند، تا زوال خورشید در آن ماند، آنگاه دستور داد قصواء (شترش) آماده کردند و به بطن وادی آمد و برای مردم سخنرانی کرد و اذان و اقامه گفتند، و نماز ظهر را خواند، و سپس اقامه گفتند، و نماز عصر را خواند، و بین این دو هیچ نمازی نخواند، و سپس سوار شد به موقف آمد، و شکم شترش را به طرف صخره‌ها نگه داشت، و به گونه‌ای که جبل المشاة [٢٢] جلویش قرار می‌گرفت، و مقداری از زردی هم رفت، هنگامی که قرص آفتاب کاملاً پنهان گشت؛ حرکت نمود، ولگام قصواء را طوری محکم می‌کشید که نزدیک بود سرش به جلوی پالانش برخورد کند، و با اشاره دست راست می‌فرمود: «ای مردم آرامش تان را حفظ کنید، ای مردم آرامش تان را حفظ کنید».

به هر تپه ای که می‌رسید، مقداری لگام شترش را شل می‌کرد، تا بالا رود، تا اینکه به مزدلفه آمد، در آنجا نماز مغرب و عشاء (بصورت جمع) با یک اذان و یک اقامه برگزار کرد، و بین این دو نماز هیچ نمازی نخواند، سپس خوابید؛ تا اینکه فجر طلوع کرد، پس چون طلوع فجر آشکار گردید؛ نماز صبح را با اذان و اقامه خواند، و سپس سوار شد و به مشعر الحرام آمد؛ روبه قبله ایستاد و دعا کرد و تکبیر و لا اله الاالله گفت: همچنان ایستاده بود؛ تا آن که هوا خوب روشن شد، قبل از طلوع خورشید حرکت کرد؛ آمد تا به «بطن محسر» رسید، اندکی تندتر رفت، سپس از راه میانی که از جمره کبری خارج می‌شود در پیش گرفت و آمد، تا به جمره کنار درخت رسید؛ با هفت سنگریزه رمی جمره کرد، با هر سنگ زدن، تکبیر می‌گفت، هر یک از سنگ ریزه‌ها به اندازه دانه باقلایی بود، از «بطن وادی» رمی کرد، و سپس به قربانگاه آمد و قربانی کرد، و سپس سوار شد و به بیت الله رفت و نماز را در مکه خواند...

این حدیث را مسلم به صورت طولانی روایت کرده است.

٦٠٨- وعَنْ خُزَيْمةَ بن ثابتِ رضي الله عَنْهُ: أنَّ النّبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم كانَ إذا فرغَ من تلبيتهِ في حجٍ أَوْ عمرة سأَلَ الله رضوانه والجنّةَ واستعاذَ برحْمته منَ النّار. رواهُ الشافعيُّ بإسناد ضعيف.

٦٠٨- از خزیمه بن ثابت رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هرگاه از تکبیر گفتن در حج و عمره فراغت می‌یافت، از خداوند رضوان (خشنودی‌اش) و بهشت را می‌طلبید، و از جهنم به رحمت خداوندی پناه می‌برد. شافعی با اسناد ضعیف روایت کرده است.

٦٠٩- وعن جابرٍ رضي اللَّهُ عنهُ قال: قالَ رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: «نحرْتُ هاهُنا ومنى كُلُّها مَنْحَرٌ فانحروا في رحالكم ووقَفْتُ هَاهُنا وعرفةُ كلُّها موْقفٌ وَوَقَفْتُ هَهُنا وجَمْعٌ كلُّها مَوْقِفٌ». رواهُ مُسلمٌ.

٦٠٩- جابر رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «من در این جا قربانی کردم و تمام منی قربانگاه است، من این جا توقف کردم؛ و تمام عرفه موقف است، و من اینجا توقف کردم؛ و تمام «جمع» (مزدلفه) موقف است». مسلم روایت کرده است.

٦١٠- وعَنْ عائشةَ رضي الله عنْها أَنَّ النبيّ صلى الله عليه وآله وسلم لَمّا جَاءَ إلى مَكّةَ دَخَلَهَا مِنْ أَعْلَاهَا وخرجَ مِنْ أَسْفَلِها. مُتّفقٌ عَلَيْهِ.

٦١٠- از عایشه رضی الله عنها روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مکه آمد، از قسمت بالای آن وارد شد و از قسمت پایین آن خارج شد. متفق علیه.

٦١١- وعنْ ابْنِ عُمر رضي اللَّهُ عنهما أَنّهُ كانَ لا يقْدُمُ مَكّة إلا باتَ بذى طُوَى حتى يصبحَ ويغْتَسلَ ويذكُرُ ذلك عن النبيِّ صلى الله عليه وآله وسلم. مُتفقٌ عليه.

٦١١- از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که به مکه نمی‌آمد؛ مگر اینکه، شب را در ذی طوی به صبح می‌رساند، و غسل می‌کرد، و می‌گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم این کار کرده است. متفق علیه.

٦١٢- وعن ابنِ عباس رضي الله عنهما أنه كان يُقَبِّلُ الْحَجَر الأسود ويَسْجُدُ عليه. رواهُ الحاكم مرفوعاً والبيْهفِي موقوفاً.

٦١٢- از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که حجر الاسود را بوسه می‌زد و روی آن سجده می‌کرد. حاکم بصورت مرفوع، و بیهقی به صورت موقوف روایت کرده‌اند.

٦١٣- وعنْهُ رضي الله عنه قال: أَمرهُم النّبيُّ صلى الله عليه وآله وسلم أَن يرْمُلُوا ثلاثة أَشْواطٍ ويمْشُوا أَرْبعاً ما بين الركنين. متفقٌ عليه.

٦١٣- و از او (ابن عباس) رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به آنان دستور داد که در سه دور، در بین دو رکن شتابان؛ و چهار دور، آهسته طواف کنند. متفق علیه.

٦١٤- وعن ابن عُمَر رضي اللَّهُ عَنْهُما أَنّهُ كان إذا طاف بالبيتِ الطّوافَ الأوَّلَ خَبَّ ثلاثاً ومشى أَرْبعاً. وفي رواية: رأَيتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم إذا طاف في الحج أَو العُمْرة أَوَّل ما يقْدُمُ فإنّه يسعى ثلاثة أَطواف بالبيت ويمشي أَربعةً. مُتّفقٌ عليه.

٦١٤- ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که هر گاه خانه را طواف می‌کرد، سه دور را شتابان و چهار دور آهسته می‌رفت.

و در روایتی دیگر آمده: رسول الله صلی الله علیه و سلم را دیدم که هر گاه در حج یا عمره طواف می‌کرد، اول که می‌آمد، سه بار شتابان و چهار بار آهسته طواف می‌کرد. متفق علیه.

٦١٥- وعنْه رضي الله عنه قال: لم أَر رسُول الله صلى الله عليه وآله وسلم يستلم من البيت غير الرّكنين اليمانيين. رواهُ مسلمٌ.

٦١٥- و از او (ابن عمر) رضی الله عنهما روایت است که: من ندیدم پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم به جز دو رکن یمانی؛ جایی دیگرکعبه را استلام کند. مسلم روایت کرده است.

٦١٦- وعن عُمَرَ رضي الله عنهُ: أنّهُ قَبّلَ الحجر وقالَ: إني أَعْلمُ أَنك حجرٌ لا تضُرُّ ولا تنْفعُ ولولا أَني رأَيتُ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يُقَبِّلكَ ما قبّلْتك. مُتّفقٌ عليه.

٦١٦- از عمر رضی الله عنه روایت است که: حجر الاسود را بوسه زد و گفت: من می‌دانم که تو سنگ هستی، نه ضرر و نه فایده می‌رسانی، اگر ندیده بودم که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم تو را می‌بوسد، هرگز تو را نمی‌بوسیدم. متفق علیه.

٦١٧- وَعَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَيَسْتَلِمُ الرُّكْنَ بِمِحْجَنٍ مَعَهُ وَيُقَبِّلُ الْمِحْجَنَ. رَوَاهُ مُسْلِمٌ.

٦١٧- ابو طفیل رضی الله عنه می‌گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم را دیدم که بیت الله را طواف می‌کرد و رکن را با عصای که همراهش بود؛ استلام می‌کرد؛ و عصا را می‌بوسید. مسلم روایت کرده است.

٦١٨- وَعَنْ يُعْلَى بْنِ أُمَيّةَ قَالَ: طَافَ رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم مُضْطَبِعَاً بِبُرْدٍ أَخْضَرَ. رَوَاهُ الْخَمْسَةُ إِلا النَّسَائِيِّ وَصَحّحَهُ التِّرْمِذِيُّ.

٦١٨- از یعلی بن امیه رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را دیدم که با پارچه ای سبز و بصورت اضطباء [٢٣]طواف می‌کرد. «خمسه» بجز نسایی روایت کرده‌اند است، و ترمذی صحیح دانسته است.

٦١٩- وَعَنْ أَنَسٍ رَضِيَ الله عَنْه قَالَ: كَانَ يُهِلُّ مِنَّا الْمُهِلُّ فَلا يُنْكَرُ عَلَيْهِ وَيُكَبِّرُ مِنَّا الْمُكَبِّرُ فَلا يُنْكَرُ عَلَيْهِ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

٦١٩- انس رضی الله عنه می‌گوید: (در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم) برخی از ما که می‌خواست لااله الا الله تهلیل می‌گفت، و برخی که دوست داشتند؛ تکبیر می‌گفتند، و کسی بر آنان ایراد نمی‌گرفت. متفق علیه.

٦١٩- وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: بَعَثَنِي النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله وسلم فِي الثَّقَلِ أَوْ قَالَ فِي الضَّعَفَةِ مِنْ جَمْعٍ بِلَيْل. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

٦٢٠- ابن عباس رضی الله عنها می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و سلم مرا با وسایل سفر یا با افراد ضعیف (مانند بچه‌ها و زنان) شبانه از مزدلفه فرستاد. متفق علیه.

٦٢١- وَعَنْ عَائِشَة رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: اسْتَأَذَنَتْ سَوْدَةُ رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم لَيْلَةَ الْمُزْدَلِفَةِ أَنْ تَدْفَعَ قَبْلَهُ وَكَانَتْ ثَبْطَةً تَعْنِي ثَقِيلَةً فَأَذِنَ لَهَا. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

٦٢١- عایشه رضی الله عنها می‌گوید: سوده که زنی (سنگین و) چاق بود؛ شب مزدلفه، از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم اجازه خواست که پیش از او (به منی) برود، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به وی اجازه داد. متفق علیه.

٦٢٢- وَعَنْ ابْنِ عَبَّاس رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ لَنَا رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا تَرْمُوا الْجَمْرَةَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ». رَوَاهُ الْخَمْسَةُ إِلا النَّسَائِيَّ وَفِيْهِ انْقِطَاعٌ.

٦٢٢- ابن عباس رضی الله عنها می‌گوید: پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم خطاب به ما فرمود: «قبل از طلوع خورشید رمی جمره نکنید». «خمسه» بجز نسایی روایت کرده‌اند، و در سند آن انقطاع وجود دارد.

٦٢٣- وَعَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: أَرْسَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله وسلم بِأُمِّ سَلَمَةَ لَيْلَةَ النَّحْرِ فَرَمَتِ الْجَمَرَةَ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ مَضَتْ فَأَفَاضَتْ. رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَإسْنَادُهُ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ.

٦٢٣- از عایشه رضی الله عنها روایت است که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم ام سلمه را شب قربانی (به منی) فرستاد، و قبل از طلوع فجر رمی جمره کرد، و سپس رفت و طواف افاضه (حج) نمود. ابو داود با اسنادی که بر شرط مسلم است روایت کرده است.

٦٢٤- وَعَنْ عُرْوَةَ بْنِ مُضَرَّسِ رَضِيَ الله عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «مَنْ شَهِدَ صَلاتَنَا هَذِهِ يَعْنِي بِالْمُزْدَلِفَةِ فَوقَفَ مَعَنَا حَتَّى نَدْفَعَ وَقَدْ وَقَفَ بِعَرَفَةَ قَبْلَ ذَلِكَ لَيْلاً أَوْ نَهَاراً فَقَدْ تَمَّ حَجَّهُ وَقَضَى تَفَثَهُ». رَوَاهُ الْخَمْسَةُ وَصَحّحَهُ التِّرْمِذِيُّ وَابْنُ خُزَيْمَةَ.

٦٢٤- عروة بن مضرس رضی الله عنه می‌گوید: رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «کسی که این نماز با ما (در مزدلفه) شرکت داشته باشد، و با ما وقوف نموده باشد، تا حرکت کنیم، و قبل از این شبی یا روزی در عرفه توقف کرده باشد، حجش کامل شده، و مناسکش را انجام داده است». «خمسه» روایت کرده‌اند، وابن خزیمه صحیح دانسته‌اند.

٦٢٥- وعَنْ عُمَرَ رضي عنْهُ قالَ: إنّ المشركين كانوا لا يُفيضونَ حتى تطْلُع الشّمسُ ويقولونَ: أَشْرقْ ثَبيرُ وإنَّ النبي صلى الله عليه وآله وسلم خالَفَهمْ فأَفاض قبلَ أَن تَطْلعَ الشمسُ. رواهُ الْبُخَاريُّ.

٦٢٥- عمر رضی الله عنه می‌گوید: مشرکین تا طلوع خورشید از مزدلفه حرکت نمی‌کردند و می‌گفتند: ای ثبیر[٢٤] روشن شو! پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با آن‌ها مخالفت کرد، و قبل از طلوع خورشید حرکت کرد. بخاری روایت کرده است.

٦٢٦- وعن ابنِ عبّاسٍ وأُسامةَ بنِ زَيْدٍ رضي الله عَنْهمْ قالا: لمْ يزلِ للنّبي صلى الله عليه وآله وسلم يُلبِّي حتى رمى جمرة العَقَبة. رواهُ الْبُخاريُّ.

٦٢٦- از ابن عباس و اسامه بن زید رضی الله عنهم روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همواره تلبیه می‌گفت؛ تا جمره‌ی عقبه را رمی نمود. بخاری روایت کرده است.

٦٢٧- وعنْ عبد الله بن مسعودٍ رضي الله عنه: أَنّهُ جعل البيْتَ عَنْ يسارهِ ومنِيً عنْ يمينه ورمى الجمرة بسبع حصياتٍ وقال: هذا مَقَامُ الذي أُنزلت عليه سورة البقرة. متفقٌ عليه.

٦٢٧- از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که خانه (کعبه) را به سمت چپ و منی را به سمت راستش قرار داد، و با هفت سنگ ریزه رمی جمره کرد و (ابن مسعود) گفت: این جایی کسی است که سوره بقره بر آن نازل شده است. متفق علیه.

٦٢٨- وعن جابر رضي الله عنهُ قالَ: رمى رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم الجمرةَ يَوْمَ النّحْر ضُحى وأَمّا بعد ذلك فإذا زالتِ الشمسُ. روَاهُ مُسلمٌ.

٦٢٨- جابر رضی الله عنه می‌گوید: روز (اول) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هنگام چاشت رمی جمره کرد، و بعد از آن پس از زوال خورشید رمی جمره می‌کرد. مسلم روایت کرده است.

٦٢٩- وعن ابنِ عُمَرَ رضي الله عنهُما: أَنّهُ كان يرمي الجمرةَ الدُّنْيا بسبع حصياتٍ يُكبِّرُ على إثر كلِّ حَصَاةٍ ثمَّ يتقدَّمُ حتى يُسْهل فيقوم مسْتقبلَ القِبْلةِ ثم يدعو ويرفع يديه ويقوم طويلاً ثمَّ يرْمي الوسطى ثم يأخُذُ ذات الشمال فيُسهلُ ويقوم مُستقبلَ القِبْلة ثم يدعو فيرفع يديه ويقوم طويلاً ثمَّ يرمي جمرة ذات العقبة من بطن الوادي ولا يقفُ عنْدها ثمَّ ينْصرفُ فيقولُ: هكذا رأَيتُ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يَفْعلُهُ. رواه البخاريُّ.

٦٢٩- از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که جمره اول را با هفت سنگریزه رمی می‌کرد، و بعد از هر سنگ ریزه تکبیر می‌گفت: سپس جلوتر می‌رفت و در زمین همواری رو به قبله لحظات طولانی می‌ایستاد و دست‌هایش را بلند می‌نمود و دعا می‌کرد، و سپس رمی جمره میانی را انجام می‌داد، و به سمت چپ می‌رفت و در زمینی هموار رو به قبله لحظات طولانی می‌ایستاد و دست‌هایش را بلند می‌نمود و دعا می‌کرد، و سپس از ته دره رمی جمره عقبه را انجام می‌داد، و آنجا توقف نمی‌کرد، و باز می‌گشت و می‌گفت: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم را دیدم که چنین می‌کرد. بخاری روایت کرده است.

٦٣٠- وعنْهُ رضي الله عنْهُما أنَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قال: «اللهمَّ ارْحم المْحلِّقين» قالوا: والمقصِّرين يا رسول الله؟قال في الثالثة: «والمُقصِّرين». مُتّفقٌ عَلَيه.

٦٣٠- و از او (ابن عمر) رضی الله عنهما روایت است خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «خداوندا ! کسانی را که سرهایشان را در (حج) می‌تراشند؛ مورد رحمت خود قرار بده» گفتند: ای رسول خدا! کسانی که کوتاه می‌کنند، (سه بار تکرار کردند، کسانی که سرشان را می‌تراشند)، بار سوم فرمود: «و کسانی که کوتاه می‌کنند». متفق علیه.

٦٣١- وعنْ عبد الله بن عمُرو بن العاص رضي الله عنهما أَن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وقف في حجة الوداع فجعلوا يسْأَلونَهُ فقال رجُلٌ: لمْ أَشْعرْ فحلقْت قبلَ أَنْ أَذْبح؟ قالَ: «اذبحْ ولا حرج» فجاءَ آخرُ فقالَ: لمْ أَشْعرْ فَنَحَرْتُ قبلَ أَن أَرْمي؟ قال: «ارْم ولا حَرَجَ» فما سُئلَ يوْمئذً عنْ شيءٍ قُدَّمَ ولا أُخِّر إلا قالَ: «افْعل ولا حرج». مُتّفقٌ عليه.

٦٣١- عبدالله بن عمرو بن عاص رضی الله عنهما می‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در حجه الوداع (در منی) ایستاد؛ پس (مردم)از ایشان سؤال می‌کردند، مردی گفت: نفهمیدم، قبل از قربانی، موهایم را تراشیدم فرمود: «قربانی کن، اشکانی ندارد» مردی دیگر آمد و گفت: نفهمیدم و قبل از رمی جمره (عقبه) ذبح کرده‌ام؟ فرمود: «رمی کن، اشکالی ندارد». در آن روز از هر حکمی که با تقدیم و تا خیر انجام داده بودند و سوال می‌کردند، می‌فرمود: «انجام بده، اشکالی ندارد». متفق علیه.

٦٣٢- وعن المسور بن مخْرَمَة رضي الله عَنْهُ أنَّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نَحَرَ قبْل أنْ يحْلق وأَمَرَ أَصحابَه بذلك. رواه البخاري.

٦٣٢- مسور بن مخرمه رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم قبل از تراشیدن سر؛ ذبح کرد، و به اصحاب نیز دستور داد که چنین کنند. بخاری روایت کرده است.

٦٣٣- وعن عائشة رضي الله عنها قالت: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إذا رمَيْتُم وحلقتم فَقَدْ حَلَّ لكُمْ الطّيب وكلُّ شيءٍ إلا النساءَ». رواهُ أَحمد وأَبو داود وفي إسناده ضَعْفٌ.

٦٣٣- عایشه رضی الله عنها می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «هرگاه رمی جمره کردید، و مویتان را تراشیدید، خوشبویی زدن و هر چیز، بجز همبستری با زنان؛ برایتان حلال است». احمد و ابو داود روایت کرده‌اند، و در اسناد آن ضعف وجود دارد.

٦٣٤- وعن ابن عبّاس رضي الله عنهما أنَّ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم قالَ: «ليس على النّساءِ حَلّقٌ وإنما يُقصِّرْن». رواهُ أبو داود بإسْنَادٍ حَسَنٍ.

٦٣٤- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «بر زنان تراشیدن مو (در حج وعمره) نیست، فقط آنان کوتاه کنند». ابو داود با اسناد حسن روایت کرده است.

٦٣٥- وعن ابن عُمَرَ رضي اللَّهُ عَنْهُما أَنَّ العباس بن عبد المطلب رضي الله عنه استأذَنَ رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم أَنْ يبيتَ بمكّة ليالي منى من أَجل سقايته فأذنَ لهُ. مُتّفقٌ عليه.

٦٣٥- ابن عمر رضی الله عنهما می‌گوید: عباس بن عبدالمطلب که کار آب دادن حاجیان را به عهده داشت، از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اجازه خواست، شب‌هایی که مردم در منی هستند، در مکه باشد، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به او اجازه داد. متفق علیه.

٦٣٦- وعنْ عاصم بن عدي رضي الله عنه أن رسولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم أَرْخص لرُعاة الإبل في الْبَيْتوتَهِ عَنْ منِى يَرْمونَ يَومَ النحر، ثمَّ يَرْمونَ الغدَ ومن بعد الغد ليومَيْن، ثمَّ يرمونَ يوْم النّفْر. رواهُ الخمسة وصححهُ الترمذي وابنُ حبَّان.

٦٣٦- از عاصم بن عدی رضی الله عنه روایت است: که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای شتر چرانان (ساربان‌ها) اجازه داد؛ شب در منی نمانند، (بیتوته نکنند) و روز قربانی به رمی جمره بپردازند، و بعد از آن (به ترتیب) در روزهای دوم، سوم و چهارم (یوم النفر) رمی جمره کنند. «خمسه» روایت کرده‌اند، و ترمذی و ابن حبان صحیح دانسته‌اند.

٦٣٧- وعن أَبي بَكْرَة رضي الله عنه قال: خَطَبَنَا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يوْم النّحر، الحديث. متّفقٌ عليه.

٦٣٧- ابوبکره رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روز قربانی برای ما سخنرانی فرمود. الحدیث. متفق علیه.

٦٣٨- وعن سَرَّاءَ بنت نبهان رضي الله عنها قالت: خَطَبَنَا رسُول الله صلى الله عليه وآله وسلم يوْمَ الرُّؤوس فقال: «أَليس هذا أَوْسط أَيَام التّشريق؟» الحديث. رواه أبو داود بإسناد حسن.

٦٣٨- سراء بنت نبهان رضی الله عنها می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در یوم الرؤس (روز دوم قربانی) برای ما خطبه ایراد نمود، و فرمود: «آیا امروز نیمه ایام تشریق نیست...». ابوداود با اسناد حسن روایت کرده است.

٦٣٩- وعن عائشة رضي الله عنْها: أَنَّ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم قالَ لهَا: «طوافُك بالبيت وسعيك بين الصّفا والمروة يكفيك لحجِّك وعمرتك». رواهُ مسلمٌ.

٦٣٩- عایشه رضی الله عنها می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم خطاب به او فرمود: «این طواف خانه را که تو انجام داده ای وسعی که بین صفا و مروه نموده‌ای، برای حج و عمره‌ات کافی است». مسلم روایت کرده است.

٦٤٠- وعن ابن عبّاس رضي اللَّهُ عَنْهما أنَّ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم لمْ يرْمُل في السبع الذي أَفاض فيه. رواه الخمسة إلا الترمذيَّ وصحّحهُ الحاكِمُ.

٦٤٠- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم در هفت دور طواف افاضه، رمل (شتابان طواف) نمی‌کرد. خمسه، بجز ترمذی روایت کرده‌اند، و حاکم صحیح دانسته است.

٦٤١- وعن أَنس رضي الله عنهُ أنَّ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم صلى الظُّهر والْعصرَ والمغربَ والعشاءَ، ثمَّ رقَدَ رقْدَة بالمحَصَّب، ثمَّ ركب إلى البيت، فطاف به. رواهُ البخاريُّ.

٦٤١- انس رضی عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند، و سپس اندکی در محصب خوابید و سوار شد و به بیت (کعبه) آمد و طواف کرد. بخاری روایت کرده است.

٦٤٢- وعنْ عائشة رضي الله عنْها انها لم تكن تفعل ذلك: - أَي النزول بالأبطح- وتقُولُ: إنّما نزله رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم لأنّهُ كان منزلاً أَسمح لخرُوجه. رواه مُسلمٌ.

٦٤٢- از عایشه رضی الله عنها روایت است که در «ابطح» فرود نمی‌آمد و می‌گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم برای آن در این جا فرود آمد؛ که برای خروج شان راحت‌تر بود. مسلم روایت کرده است.

٦٤٣- وعن ابن عبّاس رضي الله عنهما قال: أُمر النّاس أن يكون آخرعَهْدهمْ بالبيت إلّا أَنّهُ خُفِّفَ عن الحائض. مُتّفقٌ عليه.

٦٤٣- ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: به مردم دستور داده شد که آخرین عهدشان (آخرین عمل از اعمال حج شان) با بیت الله، (طواف وداع) باشد، البته این حکم شامل زنان که عادت ماهیانه هستند؛ نمی‌شود. متفق علیه.

٦٤٤- وعن ابن الزُّبيْر رضي الله عنْهُما قال: قالَ رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «صلاةٌ في مسجدي هذا، أَفضل من أَلف صلاةٍ فيما سواه، إلا المسجد الحرام، وصلاةٌ في المسجد الحرام، أَفضل من صلاةٍ في مسّجدي هذا بمائة صلاة». رواهُ أَحُمدُ وصحّحهُ ابنُ حبّان.

٦٤٤- از ابن زبیر رضی الله عنه روایت است: که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «نماز در این مسجد من (مسجد النبی) از هزار نماز در دیگر مساجد؛ بجز مسجد الحرام، بیشتر فضیلت دارد، و نماز در مسجد الحرام، از صد نماز در مسجد من بیشتر فضیلت دارد».

احمد روایت کرده است و ابن حبان صحیح دانسته است.

[٢١] نام مکانی است.

[٢٢] محل اجتماع افراد پیاده.

[٢٣] یعنی قرار دادن وسط احرام زیر بغل راست، وقرار دادن دو طرف آن بر دوش چپ، طوری که شانه راست برهنه باشد.

[٢٤] نام کوهی در مکه است.