٦- خلع
٩١٤- عَنِ ابنِ عَبّاسٍ رضيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ امْرَأَةَ ثابتِ بْنِ قَيْسٍ أَتَتِ النّبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم فَقَالَتْ: يَا رسولَ اللَّهِ ثَابِتُ بنُ قَيْسٍ مَا أَعِيبُ عَلَيْهِ في خُلُقٍ ولا دينٍ وَلكني أَكْرَهُ الْكُفْرَ في الإسْلامِ فقالَ رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «أَتَرُدِّينَ عَلَيهِ حَديقَتَهُ؟» فَقَالَتْ: نَعَمْ، فقالَ رسُولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «اقْبَلِ الحَدِيقَةَ وَطَلِّقْهَا تَطْلِيقَةً» رَوَاهُ البُخَاريُّ وفي روَايَةٍ لهُ: «وأَمَرَهُ بِطَلاقِهَا». وَلأبي دَاودَ وَالتِّرْمِذيِّ وَحَسّنَهُ: أَنَّ امَرأَةَ ثَابتِ بْنِ قَيْسٍ اخْتَلَعَتْ مِنْهُ فَجَعَلَ النّبي صلى الله عليه وآله وسلم عِدَّتها حَيْضَةً.
وفي روايةِ عَمْرو بْن شُعَيْبٍ عن أبيه عَنْ جَدِّه عِنْدَ ابنِ مَاجَهْ: أَنَّ ثابتَ بن قَيْسٍ كانَ دَميماً وَأَنَّ امْرَأَتَهُ قالَتْ: لَوْلا مَخَافَةُ اللَّهِ إذا دَخَلَ عَليَّ لَبَصَقْتُ في وَجْهِهِ. ولأحْمَدَ مِن حَدِيثِ سَهْلِ بْنِ أَبي حَثْمَةَ: وَكَانَ ذلكَ أَوَّلَ خُلْعٍ في الإسْلامِ.
٩١٤- ابن عباس رضی الله عنهما میگوید: زن ثابت بن قیس نزد پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم آمد عرض کرد: ای رسول خدا! من از اخلاق و دین داری ثابت بن قیس هیچ ایرادی ندارم، بلکه کفر بعد از اسلام را ناپسند دارم، (و بیم آن دارم که اگر به زندگی با او ادامه دهم به عمل کفر آمیزی، مانند نافرمانی شوهر و یا دیگر گناهان کبیره مبتلا شوم، لذا میخواهم از او جدا شوم) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «آیا باغی که از او به عنوان مهریه گرفتهای، به اوپس میدهی؟» گفت: آری. پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به ثابت فرمود: «باغ را قبول کن، و او را طلاق بده» بخاری روایت کرده است.
و در روایت دیگر بخاری آمده: دستور داد او را طلاق دهد.
در روایت دیگر آمده: زن ثابت بن قیس از شوهرش به وسیله خلع جدا شد، و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم عدهاش را یک حیض قرار داد.
و ابو داود و ترمذی روایت کردهاند و ترمذی حسن دانسته است. و در روایت عمروبن شعیب از پدرش از جدش در ابن ماجه آمده: ثابت بن قیس صورت زیبایی نداشت، لذا زنش گفت: اگر ترس از خدا نبود، وقتی بر من وارد میشود، در صورتش آب دهان میانداختم. در روایت احمد از سهل بن ابی حثمه آمده: آن اولین خلع در اسلام بود.