بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

١٤- حضانت (سرپرستی و نگهداری فرزند)

١٤- حضانت (سرپرستی و نگهداری فرزند)

٩٨٧- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بنِ عَمْرو رَضيَ اللَّهُ عَنْهُما أَنَّ امرَأَةً قَالَتْ: يَا رَسُولَ الله إنّ ابْني هذا كَانَ بَطْني لَهُ وعَاءً وَثَدْيي لَهُ سِقَاء وَحِجْرِي لَهُ حِوَاءً وإنَّ أَبَاهُ طَلّقَني وَأَرَادَ أَنْ يَنْزِعَهُ مِنِّي؟ فَقَالَ لهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: «أنْتِ أَحَقُّ بِهِ مَا لَمْ تَنْكِحي» رَوَاهُ أَحْمَدُ وَأَبُو دَاود وَصَحّحَهُ الحاكِمُ.

٩٨٧- عبدالله بن عمرو رَضی اللَّهُ عَنْهُما روایت می‌کند که زنی گفت که ای رسول خدا! همانا شکمم برای این فرزندم ظرفی بوده که او را حمل کرده است، و پستانهایم برایش ظرف نوشیدنی، و آغوشم برای او ماوای بوده، و پدرش مرا طلاق داده است، حال می‌خواهد او را از من بگیرد! پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به اوفرمود: «تا زمانی که ازدواج نکرده‌ای؛ تو به او سزاوار تری». احمد و ابوداود روایت کرده‌اند و حاکم صحیح دانسته است.

٩٨٨- وَعَنْ أَبي هُرَيْرَة أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ: يَا رسُولَ اللَّهِ إنَّ زَوجي يُريدُ أَنْ يَذْهَبَ بابْني وَقَدْ نَفَعَني وَسَقَاني مِنْ بِئْر أبي عِنَبَةٍ؟ فَجَاءَ زَوْجُهَا فَقَالَ النّبيُّ صلى الله عليه وآله وسلم: «يَا غُلامُ هذا أَبُوكَ وَهذِهِ أُمُّكَ فَخُذْ بِيَدِ أَيِّهِما شِئتَ» فَأَخَذَ بِيَدِ أُمّهِ فانْطَلَقَتْ بِهِ. رَوَاهُ أَحَمَدُ والأرْبَعَةُ وَصَحّحَهُ التِّرْمِذِيُّ.

٩٨٨- ابوهریره رَضی اللَّهُ عَنْهُ می‌گوید: زنی گفت: ای رسول خدا ! شوهرم می‌خواهد پسرم را که از چاه ابی عنبه برایم آب می‌آورد، و به من کمک می‌کند؛ از من بگیرد. آنگاه شوهرش آمد، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم (به آن پسر) فرمود: «ای پسر! این پدر و این مادرتوست، دست هر کدام که می‌خواهی بگیر» پس او دست مادرش را گرفت و رفت.

احمد و«أربعه»روایت کرده‌اند و ترمذی صحیح دانسته است.

٩٨٩- وَعَنْ رَافِع بنِ سِنَانٍ رَضي اللَّهُ عَنْهُ أَنّهُ أَسْلَمَ وَأَبَتِ امْرَأَتُهُ أَنْ تُسْلِمَ فَأَقْعَدَ النّبيُّ صلى الله عليه وآله وسلم الأمَّ نَاحِيَةً وَالأبُ نَاحِيَةً وَأَقْعَدَ الصَّبيَّ بَيْنَهُمَا فَمَالَ إلى أُمِّهِ فَقَالَ: «اللّهُمَّ اهْدِهِ» فَمَالَ إلى أَبِيهِ فَأَخَذَهُ. أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ وَالنْسَائيُّ وَصَحّحَهُ الحاكِمُ.

٩٨٩- از رافع بن سنان رَضی اللَّهُ عَنْهُ روایت است که او مسلمان شد، اما همسرش نپذیرفت که مسلمان شود، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مادر را در گوشه ای و پدر را در گوشه ای (ازخانه) نشاند و بچه را بین آن دو نشاند، آنگاه بچه به مادر تمایل نشان داد. پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «خداوندا! او را هدایت کن». پس به طرف پدرش رفت و پدر او را گرفت.

ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند و حاکم صحیح دانسته است.

٩٩٠- وَعَنْ الْبَرَاءِ بنِ عَازبٍ رَضيَ اللَّهُ عَنْهُ أنَّ النبيَّ صلى الله عليه وآله وسلم قَضَى في ابْنَةِ حَمْزَةَ لخالَتِهَا وَقالَ: «الخالَةُ بمَنْزلَةِ الأُمِّ» أَخْرَجَهُ الْبُخَاريُّ وَأَخْرَجَهُ أَحْمَدُ مِنْ حَديث عَلي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ: «وَالجاريَةُ عِنْدَ خَالَتِهَا فإنَّ الخَالَةَ وَالدةٌ».

٩٩٠- از براء بن عازب رَضی اللَّهُ عَنْهُ روایت است که: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم قضاوت کرد که دختر حمزه را به خاله‌اش بدهند، و فرمود: «خاله به منزله‌ی مادر است». بخاری روایت کرده است.

در روایت احمد از علی رَضی اللَّهُ عَنْهُ آمده: «ودختر نزد خاله‌اش باشد، چون خاله مادراست».

٩٩١- وَعَنْ أَبي هُرَيْرَة رَضيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ قَالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: «إذا أَتى أَحَدَكُمُ خَادِمُهُ بِطَعَامِهِ فَإنْ لَمْ يُجْلِسْهُ مَعَهُ فَلْيُنَاولْهُ لُقْمَةً أَوْ لُقْمَتَيْنِ». مُتّفَقٌ عَلَيْهِ واللّفْظُ للْبُخاريِّ.

٩٩١- از ابو هریره رَضی اللَّهُ عَنْهُ روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هرگاه خدمتکار یکی از شما غذایی را آورد، اگر او را با خود نمی‌نشاند، پس باید یک یا دو لقمه به او بدهد». متفق علیه و این لفظ بخاری است.

٩٩٢- وَعَنِ ابنِ عُمَر رَضيَ اللَّهُ عَنْهُماعَنِ النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال: «عُذِّبَتِ امْرَأَةٌ في هِرَّةٍ سَجَنَتْهَا حَتى مَاتَتْ فَدَخَلَتْ النّار فِيهَا: لا هِيَ أَطْعَمَتْهَا وَسَقَتْهَا إذْ هيَ حَبَسَتْهَا وَلا هِيَ تَرَكَتْهَا تَأَكُلُ مِنْ خَشَاشِ الأرْضِ». مُتّفَقٌ عَلَيْهِ.

٩٩٢- از ابن عمر رَضی اللَّهُ عَنْهُما روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «زنی بخاطر گربه ا‌ی که زندانی کرد تا مرد؛ به آتش داخل گردید، وعذاب شد، او نه خود غذا و آب به گربه داد، ونه رهایش کرد که از گیاهان زمین بخورد». متفق علیه.