٣- تقسیم صدقات
٥٢٠- عَنْ أَبي سعيدٍ الخُدْريَّ رضي الله عنْهُ قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «لا تحِلُّ الصَّدقةُ لغَنيّ إلا لخمسةٍ: لعاملٍ عليها، أَوْ رجل اشتراها بمالهِ، أَوْ غارم، أَوْ غاز في سبيل الله، أَوْ مسكين تُصُدق عليه منها فَأَهْدى منها لغنّي». رواهُ أَحمدُ وأبو داود وابن ماجه، وصحّحهُ الحاكمُ وَأُعِلّ بالإرسال.
٥٢٠- از ابو سعید خدری رضی اللَّهُ عنهُ روایت است که رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «مال زکات برای هیچ فرد بینیازی حلال نیست، مگر پنچ نفر: کارگزار جمعآوری زکات، یا کسی که مال زکات را با پول خود بخرد، یا بدهکار و ورشکسته، یا مجاهد در راه خدا و یا مسکینی که مال زکات را به او بدهیم؛ و او از آن به فرد بینیازی هدیه بدهید». احمد ابوداود ابن حاجه روایت کردهاند و حاکم صحیح دانسته و به مرسل بودن اعلال شده است.
٥٢١- وعن عُبَيْد الله بن عَديِّ بن الخيار رضي اللَّهُ عنْهُ أَنَّ رَجُلَيْنِ حدّثَاهُ: أنّهُما أَتَيا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يسأَلانه من الصَّدقة، فقَلّب فيهما البصر، فرآهُما جَلْدَيْن، فقال: «إن شئتما أَعطيتُكما، ولا حظَّ فيها لغنيٍ، ولا لقويٍ مُكتَسِبٍ» رواهُ أَحمدُ وقوَّاه وأبو داودَ والنسائيُّ.
٥٢١- عبیدالله بن عدی بن خیار رضی اللَّهُ عنهُ میگوید: دو نفر به من حدیث گفتند: که آن دو نزد پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم رفتند و از ایشان خواستند، از اموال زکات به آنان بدهند، ایشان نگاهی (به قیافه و ظاهر شان) انداخت، دید قوی هستند، فرمود: «اگر میخواهید به شما میدهم، اما بدانید که افراد بینیاز و کسانی که قوی هستند و توانایی کار دارند، از مال زکات بهرهای ندارند». احمد روایت کرده و ابوداود و نسایی آن را قوی دانستهاند.
٥٢٢- وعنْ قبيصة بن مخارق الهلاليَّ رضي الله عنهُ قال: قال رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إنَّ المسألة لا تَحِلُ إلا لأحد ثلاثة: رَجُلٍ تَحَمّلَ حَمَالةً، فحَلْت لَهُ المسأَلَة حتى يُصيبها، ثم يمسك، ورجلٍ أَصابتْهُ جائحَةٌ اجتاحتْ مالهُ، فَحَلّت لهُ المسْأَلَةُ حتى يصيب قواماً منْ عيشٍ، ورجل أَصابتهُ فاقةٌ، حتى يقولَ ثلاثةٌ من ذوي الحجى مِنْ قَوْمه: لَقَدْ أصابت فلاناً فاقةٌ، فحَلّتْ لَهُ المسأَلةُ حتى يُصيب قواماً مِنْ عَيْش فمَا سواهُنَّ من المسأَلة يا قبيصةُ سُحْتٌ، يأكُلُها صاحبُها سُحْتاً». رواهُ مُسْلمٌ وأبو داودَ وابنُ خزيمةَ وابنُ حِبّانَ.
٥٢٢- قبیصه بن مخارق هلالی رضی الله عنه میگوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «در خواست کمک (و سؤال) حلال (و جایز) نیست؛ مگربرای یکی از این سه گروه، کسی که ضمانت کسی را کرده است (در نتیجه بارقرض و بدهی به گردنش افتاده و از پرداخت آن ناتوان است، در خواست کمک تا رفع مشکل برایش جایز است، بعد از آن دست نگه دارد، که برایش جایز نیست) کسی که مال و اموالش با آفت و بلایی از بین رفته است، در خواست کمک برایش جایز است تا بتواند زندگیاش را بگذراند، و مردی که به فقر و تنگ دستی مبتلا شده تا جایی که سه نفر عاقل از بستگانش گواهی میدهند که فقیر وتنگدست است، ای قبیصه: هر درخواست کمکی غیر از اینها؛ حرام است که فرد آن را میخورد».
مسلم وابوداود وابن خزیمه و ابن حبان روایت کردهاند.
٥٢٣- وعنْ عَبْدِ المُطلب بن ربيعة بن الحارث رضي الله عنهُ قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إن الصدقةَ لا تنبغي لآل محمد، إنما هي أَوْساخُ الناس». وفي رواية: «وإنها لا تحلُّ لمحمد ولا لآل محمد». رواهُ مُسْلمٌ.
٥٢٣- از عبدالمطلب بن ربیعه بن حارث رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «همانا صدقه (وزکات)برای آل محمد شایسته نیست؛ زیرا چیزی جز چرک (مال) مردم نیست». و در روایت دیگر آمده: «همانا برای محمد وآل محمد حلال نیست». مسلم روایت کرده است.
٥٢٤- وعنْ جُبيرِ بن مُطْعِمٍ رضي الله عنه قالَ: مشيتُ أنا وعثمان بنُ عفانَ إلى النبي صلى الله عليه وآله وسلم، فقُلنْا: يا رسول الله! أَعطَيْت بَني المطلب من خُمُس خَيْبر وتركتنا، ونحن وهُمْ بمنزلةٍ واحدةٍ؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «إنّما بنُو المطلب وبنُو هاشمٍ شيءٌ واحدٌ». رواهُ البخاری.
٥٢٤- جیبر بن مطعم رضی الله عنه میگوید: من و عثمان بن عفان به خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم رسیدم و گفتیم: ای رسول خدا! به بنی مطلب از خمس (یک پنجم) خیبر دادی و به ما ندادی، در حالی که ما و آنها به منزلهی یک طایفه هستیم؟ فرمود: «فقط بنی مطلب و بنی هاشم یک طایفه به شمار میآیند». بخاری روایت کرده است.
٥٢٥- وعنْ أَبي رافع رضي الله عنه، أَنَّ النبي صلى الله عليه وآله وسلم بعثَ رجُلاً على الصدقة من بني مخزوم، فقال لأبي رافع: اصْحَبْني، فإنك تُصيبُ منها، فقال: لا حتى آتيَ النبيَ صلى الله عليه وآله وسلم فأَسْأَلُهُ فأَتاهُ فسأله، فقال: «مولى القَوْم مِنْ أَنفسهم، وإنّا لا تحلُّ لنَا الصَّدقةُ». رواهُ أَحْمدُ والثلاثة وابنُ خُزيمةَ وابنُ حِبّان.
٥٢٥- ابورافع رضی الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم مردی از بنی مخزوم را برای جمعآوری اموال زکات فرستاد، آن مرد به ابورافع گفت: مرا همراهی کن، به تو نیز چیزی خواهد رسید، گفت: خیر، تا نزد پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بروم و از ایشان سؤال کنم. آنگاه آمد و سوال کرد، فرمود: «مولای هر قبیله از خود آنهاست، وهمانا صدقه (و زکات) برای ما حلال نیست».
احمد و ثلاثه و ابن خزیمه و ابن حبان روایت کردهاند.
٥٢٦- وعن سالم بن عَبْدِ الله بن عُمر عَنْ أَبيه رضي الله عنُهم أنَّ رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم كانَ يُعْطي عُمَرَ بن الخطاب العْطاءَ، فيقولُ أَعْطِه أَفْقَر منّي، فَيَقُول: «خُذْهُ فَتَمَوّلْهُ، أَوْ تَصَدَّقْ به، وما جاءَكَ مِنْ هذا المال، وأَنْت غير مشرفٍ ولا سائلٍ، فَخُذْهُ وَمَا لا فلا تُتْبِعه نَفْسك». رواهُ مسلمٌ.
٥٢٦- سالم بن عبدالله بن عمر از پدرش روایت میکند: رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم به عمر عطیه و بخشش میداد. عمر میگفت: به کسی بدهید که از من فقیر تر است، میفرمود: «هر چه مال به تو دادند بگیر، از آن استفاده کن، یا صدقه بده، بدون آنکه بر آن حریص باشی و در خواست کنی با رعایت (این دو شرط) قبول کن و هر چه غیر این بود به دنبال آن مباش».
مسلم روایت کرده است.