پیشگفتار
اعتقاد شیعه بر مبنای روایاتی شکل گرفته که به اهل بیت نسبت داده شده و در کتب شیعه روایت شدهاند؛ در مقابل ، روایاتی در کتب اهل سنت وجود دارد و هر کدام از این دو دسته روایات، به بطلان یکدیگر حکم مینمایند. حال سوال اینجاست که آیا هر دو دسته روایات صحیح میباشند؟ میگوئیم: خیر. زیرا چنین چیزی به اجتماع دو امر متضاد میانجامد و این ناممکن است. و اگر بگوئیم: هر دو دسته باطل میباشند بازهم سخن گزافی است چرا که چنین چیزی کیان و حیثیت دینی را که خداوند به حفظ و پیروزی آن وعده داده است، زیر سوال میبرد. پس ناگزیر باید گفت که یکی از اینها برحق و دیگری باطل است. حال سوال اینست که آیا میتوان حق را از باطل تشخیص داد یا خیر؟ اگر گفته شود: ممکن نیست حق از باطل تشخیص داده شود خواهیم گفت: این سخن بیانگر عیب و نقص در کار پروردگار عالم است که نتوانسته دینش را حفاظت و آشکار سازد. و گویا مردم از زمان پیامبر تاکنون در گمراهی بسر برده و قادر به تشخیص حق از باطل نبودهاند. و چنین سخن زشتی را هیچ خردمندی نمیپذیرد. و اگر بگویند: آری ممکن است حق از باطل تشخیص داده شود خواهیم گفت: چگونه تشخیص داده شود در حالیکه شما ادعای چیزی میکنید و ما آنرا باطل میدانیم؟
جواب:
امت اسلامی جز همین گروه (شیعه) متفق القولاند در اینکه خداوند، دینش را فرستاده تا برای همیشه و تا قیام قیامت باقی بماند. و خودش حفاظت دین و قرآن و پیامبرش را بعهده گرفته است.
بدینصورت که رسول گرامی، قرآن را به شاگردان خود ابلاغ و تبیین کرده و آنان قرآن و تبیین رسول الله را که همان سنت باشد به نسلهای بعدی منتقل نموده اند. صحابه، قرآن را در یک مصحف گردآوری کرده، از آن چندین نسخه تدوین نموده به سایر بلاد اسلامی فرستادند و به آموزش و تفسیر آن همت گماشتند. همچنین سنت رسول الله را به تابعین منتقل کردند و آنان به نسلهای بعدی تا اینکه عصر تدوین سنت فرا رسید و احادیث و سنت نبوی به شکل کتابهای ویژهای عرضه گردید. و هنوز قرن سوم به پایان نرسیده بود که سنت نبوی کاملا تدوین شده، محفوظ و مستند به شکل تالیفات ویژه ای درآمد و هر یک از اهل علم به نوبه خود به تعلیم، توضیح، تصحیح و تضعیف آن پرداختند. در این میان عدهای از دشمنان دین، بیکار ننشستند و سعی نمودند مطالب دروغینی را وارد سنت نبوی کنند ولی علمای حدیث، از هر سو آستین همت بالا زده و در جهت کشف دروغهای آنان، کتابهای مستقلی به رشته تحریر درآوردند که در آن، حدیث سازان و دروغگویان را معرفی کرده، روایات دروغین را نیز آشکار ساختند.
و به این هم اکتفا نکردند بلکه اسامی راویان مسلمانی را که بخاطر ضعف حافظه دچار خطا یا توهم شدهاند نیز بعنوان «ضعفا» ذکر نمودهاند. از اینرو شما هیچ راوی حدیثی را سراغ ندارید مگر اینکه علما، شرح حال او، اسامی اساتید و شاگردانش، زمانی را که در آن میزیسته و رتبهی مقبولیت وی که به اصطلاح ثقه بوده یا نبوده را نوشتهاند و اگر احیانا راویان را نشناخته اند او را مجهول قلمداد نموده، روایتش را مردود دانستهاند.
علاوه بر آن، علما قوانینی جهت تشخیص حدیث صحیح از احادیث ضعیف و موضوع (ساختگی) مقرر نمودهاند. این تلاش خجسته از زمان خود صحابه آغاز و تا تکامل این علم و تدوین کتابها در این موضوع در خلال سه قرن اول ادامه داشت.
بنابراین، امروز هم اگر کسی بخواهد وضعیت روایتی را بداند که صحیح است یا ضعیف به آسانی در پرتو این علوم به هدف خویش خواهد رسید. پس در میراث گرانمایه اهل سنت وضعیت روایات به خوبی روشن است و هیچ پیچیدگی و اغماضی درکار نیست.
اما شیعه:
معتقد است که پیامبر بخشی از آنچه را که از جانب الله متعال مامور به ابلاغ آن بوده، تبلیغ نموده و رسانیده و بخشی را به علی ابن ابیطالب؛ امام معصوم و جانشین خود سپرده است. و دین فقط از راه علی و برخی از فرزندانش باید فراگرفته شود.
همچنین در روایات شیعه میخوانیم که علیس، قرآن را نوشت و آنرا به ابوبکر و عمر عرضه داشت. آنان نپذیرفتند. علی بر آنان خشم گرفت و قرآن را پنهان نمود و همچنان قرآن از دید امت پنهان است تا اینکه مهدی ظهور نماید. همان کسیکه به گمانشان در سال ۲۵۶ هـ متولد شده و از ترس دشمنانش مخفی گشته و در روزگار پایانی عمر دنیا به دستور خدا ظهور خواهدکرد.
همچنین در روایات این مذهب بر این مطلب تاکید شده که علی و یازده تن از فرزندانش مکلف به نگهداری و تبلیغ دین هستند و دینی که از طریق آنان نباشد دین بشمار نمیرود.
همچنین میگویند: علی در مدت ۲۵ سال خلافت سه خلیفهی اول، فرصت امامت و تبلیغ دین را نیافت و بعد از اینکه به خلافت رسید نیز به مدارا با کسانی پرداخت که محبت ابوبکر و عمر را در دل داشتند، از اینرو باز هم فرصت نیافت.
یکی دیگر از عقاید برگرفته از روایات شیعه این است که همهی مردم جز تعداد اندکی بعد از وفات رسول الله از دین برگشتند پس طبق عقیده این قوم، فرصت تبلیغ دین بعد از وفات رسول الله بوجود نیامد بنابراین، دین برای امت شناخته شده نیست.
بعد از علیسفرزندانش یکی بعد از دیگری آمدند ولی نتوانستند دین را به مردم برسانند و تبلیغ نمایند زیرا آنان همواره با ترس و دلهره از دشمنان و حاکمان وقت میزیستند و چه بسا بخاطر ترس جان خویش گاهی فتواهای متناقض و بعضاً فتوای خلاف حق صادر میکردند تا اینکه آخرین امام (ظاهر)شان در سال ۲۶۰ هـ چشم از دنیا فرو بست...
اینها بخشی از اعتقادات این قوم در طول تاریخ میباشد.
لازم به یادآوری است که شیعه روزگاران زیادی را در تقیه بسر برده تا اینکه در سال ۳۲۲ هـ نخستین دولت شیعی بر سر کار آمد و هزاران روایت آشکار گردید و تألیفات بزرگی به رشته تحریر در آمد.
پس آنگونه که از روایات بر میآید دین شیعه بدلیل آنکه امامان و پیروانشان تحت کنترل شدیدی قرار داشتند ، حدود بیش از سه قرن پنهان مانده است.
حال سوال این است که آیا میتوان حق را شناخت در حالیکه ائمهی قوم با چنین وضعیتی میزیستهاند و پیروانشان نیز با وضعیت بدتری مواجه بودند؟
بدون تردید مدت طولانی ای که شیعه بعد از گذشت آن ، روایاتی را به اهلبیت نسبت دادند قابل اعتماد نیست. از این رو نمیتوان گفت که الله متعال دینش را به کسانی بسپارد که با چنین وضعیت نابسامانی مواجه خواهند بود.
اما خود اهل بیت آنگونه که از روایات شیعه بر میآید همواره از پیروان خود شکوه و گلایه داشته، اطرافیان خود را به دروغگویی و گنجانیدن روایات دروغین در کتابهایشان متهم نموده اند.
متأسفانه امامان نوع دروغ و روایات دروغینی که به آنها نسبت داده شده است را مشخص نکردهاند. امامان بعدی نیز دروغها و روایاتی که به امامان قبلی نسبت داده شده است را شناسایی ننمودهاند و این امر، تفکیک روایات راستین از دروغین را ناممکن ساخته است.
وقتی که امام میگوید اطرافیانش به او دروغ نسبت میدهند و نوع دروغ را مشخص نمیکند و امام بعدی نیز سخن دروغینی را که به امام قبلی نسبت داده شده ، مشخص نمی سازد، پیروانشان چگونه تشخیص دهند که کدامین سخن راست و کدامین دروغ است ؟ از طرفی در میان شیعه قبل از دورهای
که به آن اشاره شد علوم مختلف تاسیس نشده بود. از این رو به ناچار علوم مختلف از قبیل علم تفسیر، روایت، فقه و اصول فقه را از اهل سنت فرا گرفتند و این حقیقتی است که خود علمای شیعه بدان اعتراف نمودهاند و بزودی نمونههایی از آن را ارائه خواهم نمود. همچنین تا اواخر قرن هفتم به علم روایت توجهی نداشتند تا اینکه فردی به نام حلّی به تدوین آن اقدام نمود و قبل از آن طی هفت قرن روایات امامانشان بدون هیچ قانون و ضابطهای تدوین شده بود و دانشی که بوسیله آن بتوان به صحت و ضعف روایات پی برد نزد آنان وجود نداشت.بنابراین با توجه به شرایط سختی که شیعه و امامانشان در آن بسر میبردند به اضافه فساد اطرافیان ائمه و نداشتن منابع مورد اعتماد، همهی اینها باعث سلب اعتماد از منابع روایی مذهب اثناعشری گردیده است . [۵]
[۵]. همهی این حقایق بنابر اعترافات خود علمای شیعه در کتابی به نام «گفتگوی عقلانی با گروه اثنا عشری در مورد منابع» گردآوری شدهاند.