تشیع از پیدایش تا تکامل

فهرست کتاب

شکوه و گلایه جعفر صادق از اطرافیان خود:

شکوه و گلایه جعفر صادق از اطرافیان خود:

الف) آنچه در این مورد آمده بشرح زیر است:

هنگامی که به شکایت جعفر از پیروانش می‌نگریم متوجه اسباب کثرت شایعات علیه اهل‌بیت می‌شویم.

جعفر صادق پیروانش را بدتر از یهود و نصارا می‌داند و جز یک نفر هیچکدام از آنان را از این وصف مستثنی نمی‌کند. او همواره آرزو می‌کرد ای کاش در میان یارانش سه نفر قابل اعتماد وجود داشت که می‌توانست حرف دلش را با آنان در میان بگذارد.همچنین ایشان تاکید داشت که پیروانش در روایات، می‌افزایند حتی او معتقد بود که مصداق آیات نفاق، شیعیان هستند.

اما اینکه از او زیاد روایت کرده‌اند بخاطر ثروت اندوزی و تجارت بوده چنانکه روایات و احادیث دروغینی جهت خالی کردن جیب مردم ساخته‌اند.

در پایان عبدالله بن یعفور کسی که امام او را قبول دارد، معتقد است همه‌ی کسانی که منتسب به تشیع هستند، فاقد امانت داری و صداقت می‌باشند. چنانکه از او روایاتی بشرح زیر نقل شده است.

۱ـ ابوعبدالله جعفر بن محمد فرمود: ما اهل‌بیت، انسانهای راستگویی هستیم. ولی دیگران بر ما دروغ می‌بندند و صداقت ما را زیر سوال می‌برند.

رسول خدا، راستگوترین مرد، جهان بود، مسیلمه بر او دروغ بست. همچنین امیرالمؤمنین بعد از رسول خدا، راستگوترین انسان بود ولی عبدالله بن سبای ملعون بر او دروغ بست. همچنین حسین بن علی با مختار مورد آزمایش قرار گرفت. سپس از حارث شامی و بنان سخن بمیان آورد و گفت: آنها بر علی بن حسین دروغ می‌بستند. و از مغیره بن سعید، بزیع، سدی، ابوالخطاب، معمر، بشار اشعری، حمزه یزیدی وصائد نهدی که همه‌ از پیروانش بودند نیز به بدی یاد کرد و آنها را نفرین نمود و گفت: ما هیچ‌گاه از دست دروغگویان در امان نیستیم. خدا ما را از دست آنان نجات دهد و آنان را گرفتار عذاب خویش نماید. [۲۹۲]

۲ـ ابوبصیر می‌گوید: از ابوعبدالله شنیدم که فرمود: خدا از بنده‌ای راضی شود که ما را نزد مردم محبوب نماید نه اینکه کاری کند که مردم ما را با دید تنفر ببینند. آنها اگر سخنان ما را دست نخورده نقل می‌کردند به نفعشان بود ولی آنها یک سخن را با ده برابر افزایش نقل می‌کنند. [۲۹۳]

۳ـ همچنین از جعفر صادق نقل است که فرمود: در میان کسانی که خود را شیعه می‌دانند افرادی بدتر از یهود، نصارا، مجوس و مشرکین وجود دارد. [۲۹۴]

۴ـ روایت شده که باری به جعفر گفتند: بعضی از شیعیان در مورد این قول الله متعال: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي فِي ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡعَلِيمُ٨٤[الزخرف: ۸۴] گفته‌اند مراد از «اله» در اینجا امام است؟ ابوعبدالله گفت: بخدا سوگند، من با چنین افرادی زیر یک سقف نخواهم ایستاد. اینها از یهود، نصارا، مجوس و مشرکین هم بدتراند. بخدا سوگند هیچ‌کس عظمت خدا را اینگونه زیر سوال نبرده است. و اگر من به آنچه را که اهل کوفه در مورد من می‌گویند، تایید بکنم زمین مرا در خود فرو خواهد برد. من نیستم جز بنده و برده‌ای که نمی‌توانم نفع و ضرری به کسی برسانم. [۲۹۵]

۵ـ همچنین از جعفر نقل شده که گفته است: امروز هیچ‌کس به اندازه‌ی کسانی که دم از محبت ما می‌زنند دشمن ما نیستند. [۲۹۶]

۶ـ همچنین فرمود: هیچ آیه‌ای در مورد منافقین نازل نشده مگر اینکه در مورد شیعیان، مصداق پیدا می‌کند. [۲۹۷]

۷ـ از قاسم صِیرفی روایت است که می‌گوید: از ابوعبدالله شنیدم که می‌گفت: گروهی گمان می‌برند که من امام آنها هستم، بخدا سوگند من امام آنها نیستم، خدا نفرینشان کند. آنها رازدار نیستند خدا رازشان را آشکار سازد. من چیزی می‌گویم و آنها می‌گویند هدف او چیز دیگری بوده است. من امام کسانی هستم که از من حرف شنوی داشته باشند. [۲۹۸]

۸ـ وفرموده است بخدا سوگند اگر در میان شما سه نفر وجود داشت که می‌دانستم راز دار من هستند، هیچ سخنی را از شما دریغ نمی‌داشتم. [۲۹۹]

۹ـ و از ایشان روایت شده که فرمود: شما چه کار با مردم دارید. مردم را علیه من تحریک کرده‌اید؟ بخدا سوگند در میان شما کسی را سراغ ندارم که از من پیروی کند و حرف شنوی داشته باشد جز یک نفر به نام عبدالله بن ابی یعفور که به وصیت و سخن من عمل نموده است . [۳۰۰]

۱۰ـ از فیض بن مختار روایت است که به ابوعبدالله از کثرت اختلاف روایات شیعه شکایت برد. ابوعبدالله سخن او را تایید کرد و گفت: اینها سخنان ما را می‌شنوند و آنرا به دلخواه خویش تفسیر و تاویل می‌کنند چرا که رضایت الهی مدنظرشان نیست بلکه متاع دنیا هدف نهایی آنها است و هر کدام می‌خواهد، نام و شهرتی کسب نماید. [۳۰۱]

۱۱ـ از یحی بن عبدالحمید حمانی در کتابی که پیرامون اثبات امامت امیرالمؤمنین نوشته، روایت است که از شریک پرسید: بعضی گمان می‌کنند که جعفر بن محمد در روایت حدیث ضعیف است، شریک گفت: قضیه از این قرار است که جعفر بن محمد مردی نیک، مسلمان و پرهیزکار بود ولی اطرافیانش مشتی انسان جاهل و دنیا طلب بودند که با او رفت و آمد داشتند و احادیث ساختگی و زشتی به او نسبت می‌دادند و نهایتا او را بدنام کردند. [۳۰۲]

۱۲ـ کشی این سخن زراره را نقل کرده که گفته است: در دلم نسبت به جعفر کدورتی هست.

راوی این خبر می‌گوید: بخاطر اینکه ابوعبدالله رسوائیهای او را آشکار کرد. [۳۰۳]

گفتنی است که گستاخی زراره تا حدی پیش رفت که ابوعبدالله را تکذیب می‌کرد [۳۰۴]

۱۴ـ همچنین کشی از زراره نقل می‌کند که می‌گوید: از ابو عبدالله در مورد تشهد پرسیدم: گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله. گفتم: التحیات و الصلوات چی؟‌ گفت: آنرا نیز بخوانید. روز بعد دوباره از او در مورد تشهد پرسیدم: همان سخن دیروز را گفت. گفتم: التحیات و الصلوات چی؟ گفت: آنرا نیز بخوانید. از آنجا در حالی بیرون شدم که به ریش او می‌خندیدم و با خود گفتم: هیچگاه پیروز نخواهد شد. [۳۰۵]

۱۵ـ محمد بن عمیر می‌گوید: بر ابوعبدالله وارد شدم پرسید از زراره چه خبر؟ گفتم: او نماز عصر را تا غروب خورشید نمی‌خواند. گفت: به او بگو نماز را در وقتهایشان بخواند. راوی می‌گوید: هنگامی که این پیام امام را به او رساندم گفت: می‌دانم که راست می‌گویی ولی من کاری می‌کنم که خود او به من دستور داده است. [۳۰۶]

۱۶ـ از عبدالله بن یعفور رواین است می گوید به ابی عبدالله گفتم: من با مردم زیاد سروکار دارم کسانی که پیرو شما نیستند از امانت داری، صداقت و وفای به عهد بیشتری برخوردار هستند ولی پیروان شما دارای این صفات نیستند. [۳۰۷]

۱۷ـ روایت شده که مردی به ابی‌عبدالله گفت: می‌بینم پیروان ما، بد دهن، شرور و بی وفایند در حالی که مخالفین ما انسانهای آرام، وفادار و خوش برخورد هستند و از این جریان شدیداً رنج می‌برم. [۳۰۸]

ب) نگاهی به شکایات ابوجعفر:

باید دانست که بیشترین روایات شیعه منسوب به ابی‌عبدالله؛ جعفر صادق است، کسی که بیشترین گلایه‌ها را از پیروانش دارد.

۱ـ جعفر صادق معتقد است که هیچ فردی از افراد اهل‌بیت چنین نیست که شاگردانش بر او دروغ نبسته باشند.

سپس هشت نفر از شاگردانش را نام می‌برد که بر او دروغ بسته‌اند و آنان را نفرین می‌کند.

ولی ما نمی‌دانیم این دروغگویان چه دروغهایی به او نسبت داده‌ند ولی این کلی گویی، همه‌ی روایات منقول از جعفر را زیر سوال می‌برد.

ائمه‌ی بعدی هم به نوع دروغ اشاره ای نکرده‌اند و این هم مزید بر علت شده، احتمال سابق را تقویت می‌کند.

۲ـ همچنین جعفر تاکید می‌‌ورزد که راویان، سخن او را با ده برابر افزایش، نقل می‌کنند ولی ایشان مشخص نمی‌کند که کدام راوی با کدام سخن ایشان چنین رفتاری داشته است تا میان روایاتی که به آنها دست برد زده شد با روایاتی که از این دستبرد مصون مانده‌اند تفکیک قائل شویم. بنابراین چاره‌ای جز این وجود ندارد که همه‌ی روایات و سایر راویانی که از او روایت کرده‌اند مشمول این اتهام قرار گیرند مگر اینکه دلیلی خلاف آن ثابت شود. پس فعلا حکم روایات جعفر و راویان از وی توقف از پذیرش و توثیق آنها است چرا که احتمال دست برد در مورد سایر روایات وجود دارد.

۳ـ همچنین جعفر، برخی از شیعیان را بدتر از یهود، نصارا، مجوس و مشرکین دانسته ولی آنها را مشخص نکرده و این حکم همه‌ی پیروان و شاگردانش را در مظنه‌ی اتهام قرار می‌دهد مگر کسی را که با دلیل ثابت شود که وی از دایره این اتهام خارج است. نتیجه این می‌شود که شاگردان جعفر صادق بخاطر ایناتهام ، غیر قابل اعتماد می‌باشند.

۴ـ جعفر صادق همه‌ی شیعیان را بدون استثنا مشمول آیات نفاق می‌داند بنابراین، شیعیان در دین و روایت قابل اعتماد نیستند بخاطر اینکه اتهام نفاق از طرف امامشان متوجه یکایک آنها است.

۵ـ امام صادق بر این نکته تاکید دارد که دشمن‌ترین دشمنان اهل‌‌بیت کسانی هستند که تظاهر به تشیع و محبت اهل بیت می‌کنند. بنابراین همه‌ی متظاهرین به محبت اهل‌بیت و مدعیان تشیع، به گواهی خود اهل‌بیت، از دشمنانشان هستند و هیچ روایتی از ائمه نداریم که دست یکی از آنان را بگیرد و از دایره‌ی این اتهام خارج سازد. از اینرو ما نمی‌توانیم هیچ روایتی را از شیعیان بپذیریم مگر اینکه دلیلی مبنی بر تزکیه خویش ارائه نمایند.

۶ـ واینجا راز تقیه‌ای که دشمنان اسلام وضع نموده‌اند آشکار می شود.

جعفر صادق می‌گوید: اطرافیانش سخنان او را بگونه‌ای دیگر تفسیر و توجیه می‌نمایند و اظهار میدارند که هدف امام چیز دیگری بوده و این سخن را از روی تقیه بر زبان آورده است.

بدینصورت جعفر صادق، دینی را که با آن خدا را بندگی می‌کند اعلام می‌دارد و آن چیزی جزهمان دینی که اهل سنت با آن خدا را بندگی می‌نمایند نیست.

ولی اطرافیان او می‌گویند: امام را در آنچه می‌گوید تصدیق نکنید چرا که ظاهر سخن او با باطنش فرق دارد.

آیا چنین پیروانی در آنچه به امام نسبت می‌دهند قابل اعتماد هستند؟!

۷ـ جعفر صادق تاکید می‌ورزد که بیشتر اطرافیانش قابل اعتماد نیستند حتی در میانشان سه نفر آدم حسابی و قابل اعتماد پیدا نمی‌شود. او از میان آن جمع فقط عبدالله بن یعفور را تایید می‌کند و بقیه را قابل اعتماد نمی‌داند تا به آنها حدیث بگوید. حال سوال اینجاست که اینهمه روایات که به اندازه‌ی بار شتر می‌باشند از کجا آمد ه و چه کسی آنها را نقل کرده است؟!

با وجود روایاتی که در منابع شیعه برقلت شاگردان جعفر آمده بازهم در میان شیعیان سخنان مبالغه آمیزی پیرامون شاگردان مورد اعتماد جعفر صادق نقل می‌شود که تعدادشان حدود چهار هزار نفر بوده است! معلوم نیست که تعداد همه‌ی شاگردانش چقدر بوده احتمالاً تعدادشان حداقل ده هزار نفر بوده است! حال نمی‌دانیم که سخن جعفر صادق را بپذیریم یا سخن متاخرین شیعه را؟! البته بدون تردید ما سخن جعفر را می‌پذیریم.

۸ـ مصیبت‌بارتر اینکه یکی از شاگردان امام، از کثرت تضاد و اختلاف میان پیروان امام شکایت می‌کند و امام نیز علاوه بر تایید سخنان او، علت این اختلاف را دروغ بافی بر اهل‌بیت بخاطر کسب مال و مقام می‌داند. یعنی آنها می‌خواهند خود را جزو نزدیکان و رازداران امام قلمداد کنند و از این راه، جیب مردم را خالی کنند.

چنانکه شریک نیز به این نکته واقف است آنجا که می‌گوید: «اطراف جعفر را مردانی نادان گرفته‌اند تا به دروغ احادیثی به وی نسبت داده، اموال مردم را به تاراج ببرند».

حقیقت چیزی جز این نیست که آنها سخنانی به جعفر نسبت می‌دهند که نگفته است و اگر سخنی بر خلاف مطامع آنها بگوید، می‌گویند هدفش چیز دیگری بوده و اینرا از روی تقیه بر زبان آورده است. حال نمی‌دانیم که راست و دروغ قضیه راچگونه تشخیص دهیم؟ و این امر مانع تایید همه‌ی روایاتی می‌شود که مخالف با عملکرد ظاهر وی می‌باشند همانگونه که سلب اعتماد می‌کند از روایاتی که به وی سخنی خلاف عملکرد ظاهرش نسبت می‌دهند.

۹ـ بعنوان نمونه‌، یکی از نزدیکترین شاگردان و اطرافیان جعفر زراره است که در دلش نسبت به امام کدورت دارد و به دروغ می‌گوید امام به او دستور داده تا نماز عصر را تا غروب خورشید به تاخیر بیندازد و در جایی می‌گوید به ریش امام می‌خندد.

این است حال کسیکه نزد این جماعت جزو مقربین و افراد مورد اعتماد بحساب می‌آید تا چه رسد به کسانی که دارای این وصف نیستند. آیا می‌توان به روایات چنین افرادی اعتماد نمود؟!

۱۰ـ و در پایان گواهی کسی بیان گردید که طبق روایات، نزد جعفر فرد مورد اعتماد ی بوده است. او می‌گوید: متظاهرین به دوستی اهل‌بیت فاقد امانتداری، صداقت، و وفای به عهد می‌باشند و در میانشان افراد بد دهن و بی‌وفا وجود دارد. آیا می‌توان روایات چنین افرادی را در دین خدا پذیرفت؟!

[۲۹۲]. اختیار معرفة الرجال (۲/۵۹۳) مستدرک الوسائل (۹/۹۰) بحار (۲/۲۱۷) معجم الرجال الحدیث (۴/۲۰۵) و اعیان الشیعه (۳/۵۶۴). [۲۹۳]. اصول کافی (۸/۱۹۲)، جامع احادیث شعیه بروجردی (۱/۲۳۸) مستدرک سفینة البحار ۱۶۶، میزان الحکمة (۲/۱۵۴۴) و مکیال المکارم (۲/۱۲۶). [۲۹۴]. اختیار معرفة الرجال (۲/۵۸۷)، البحار (۶۵/۱۶۶) و دراسات فی علم الدرایة علی اکبر غفاری (۱۵۴). [۲۹۵]. اختیار (۲/۵۹۰)، البحار (۲۵/۲۹۴)، معجم الرجال الحدیث (۱۵/۲۶۲) و قاموس الرجال (۹/۵۹۹). [۲۹۶]. اختیار (۲/۵۹۶) معجم رجال (۳۷۵) البحار (۲۶/۴۵). [۲۹۷]. اختیار (۲/۵۸۹) البحار (۱۶۷۶۵)، معجم (۱۵/۲۶۵) و مستدرکات علم رجال (۳۷۵). [۲۹۸]. اختیار (۲/۵۹۰)، جامع احادیث (۱۴/۵۴۹) ، البحار (۲/۸۰) و معجم خوئی (۱۵/۲۸). [۲۹۹]. الکافی (۲/۲۴۲)، البحار (۶۴/۱۶۰)، میزان الحکمة (۱/۵۵۱). [۳۰۰]. اختیار (۲/۵۱۹)، مشکاة انوار طبرسی ۱۳۱، معجم (۸/۳۷۷)، اعیان شیعه (۷/۱۲۸)، جامع الرواة (۱/۴۶۸) و خاتمة المستدرک (۴/۴۱۲). [۳۰۱]. بحار (۲/۲۴۶) جامع احادیث (۱/۲۲۶)، اختیار (۱/۳۴۷)، معجم (۸/۲۳۲) و اعیان الشیعه (۷/۴۸). [۳۰۲]. اختیار (۲/۶۱۶)، بحار (۲۵/۳۰۲) معجم (۱۰/۲۵)، قاموس (۱۰/۲۱۲) و اعیان شیعه (۳/۶۰۷). [۳۰۳]. اختیار (۱/۳۵۶)، معجم (۸/۲۴۲) و اعیان الشیعه (۷/۴۹). [۳۰۴]. اختیار معرفة الرجال (۱/۳۷۷). [۳۰۵]. اختیار (۱/۳۷۹) معرفة رجال الحدیث (۸/۲۴۵). [۳۰۶]. اختیار (۱/۳۵۵)، وسائل الشیعه (۳/۱۱۳) معجم (۸/۲۲۸)، البحار (۸۰/۴۱)، جامع احادیث (۴/۱۵۹) و اعیان شیعه (۷/۵۵). [۳۰۷]. اصول کافی (۱/۳۷۵)، جامع المدارک، خوانساری (۶/۱۰۲)، مستدرک الوسائل (۱۸/۱۷۴)، البحار (۶۵/۱۰۴)، جامع احادیث شیعه (۲۶/۵۰)، تفسیر عیاشی (۱/۱۳۸)، تفسیر صافی (۱/۲۸۵) و تفسیر کنز الدقائق (۱/۶۱۹). [۳۰۸]. المحاسن رقی (۱/۳۷) و بحار الانوار (۵/۲۵۱).