تشیع از پیدایش تا تکامل

فهرست کتاب

شکوه و گلایه امیرالمؤمین؛ علی از اطرافیان خود:

شکوه و گلایه امیرالمؤمین؛ علی از اطرافیان خود:

علی ابن ابیطالب با پیروان و افراد نابابی مورد آزمایش قرار گرفته بود که از او فرمان نمی‌برند و همواره او را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند، سخنانی به وی نسبت می‌دادند که هرگز نگفته بود، علی از آنان دل خونینی داشت و همواره شاکی و گلایه‌مند بود.

ما به نمونه‌ای از گلایه‌های علی به نقل از کتاب نهج‌البلاغة که یکی از کتب معتبر این قوم بحساب می‌آید و برخی از روایات آن از کتب اهل سنت [۱۶۸]نقل شده‌اند اشاره می‌کنیم:

الف) گلایه‌های امیرالمؤمنین علی:

علی خطاب به پیروانش چنین می‌گوید:

-ای نامردان مرد نما و کودکان در خواب پریشان و همچون پرده نشینان دستخوش رؤیا، کاش شما را ندیده بودم و نشناخته بودم به خدا که شناختن شما مایه پشیمانی و آه و افسوس من شده است (نهج ۱/۵۴)

-از حکومت جز کوفه که اختیار آن در دست من است چه باقی مانده است؟ ای کوفه اگر قلمرو فرمان من تنها تو باشی، گرد بادها تو را درهم کوبد و دیدارت ناخجسته باد. بار خدایا من اینان را تنگدل نموده‌ام و آنان نیز مرا تنگدل ساخته‌اند من آنان را به ستوه آورده‌ام آنان نیز مرا. پس بار خدایا به من مردمی بهتر از ایشان عنایت فرما و به آنان مردی بدتر از من عنایت کن. بارالها! دلهایشان را بگداز آنگونه که نمک در آب می‌گذازد.

-در جایی می‌گوید: خدا نابودتان کند قلبم را سخت چرکین کردید و سینه‌ام را از خشم پر ساختید و دم بدم جرعه‌های اندوه بر من پیمودید و با تنها گذاشتنم اندیشه‌هایم را تباه ساختید تا جایی که قریش گفتند: پسر ابوطالب مرد دلاوری است ولی راه و رسم جنگ را بلد نیست. ولی (نمی‌دانند که) آن کسی که فرمانش نبرند تدبیرش را ارزش نیست (نهج ۱/۷۰)

-در جایی می‌گوید: نابود شوید من از سرزنش شما خسته شدم گویا دلهای شما با این چیزها خو گرفته است و چیزی نمی‌فهمید من نیز به شما اعتمادی ندارم. (نهج ۱/۸۳)

-همچنین می‌گوید: من می‌دانم چگونه شما را اصلاح کنم و چگونه کجی شما را راست گردانم اما شایسته نیست که برای به راه آوردن شما خویشتن را تباه سازم. خدا چهره‌های شما را خوار گرداند و شما را از بهره زندگی بی نصیب سازد. آنگونه که باطل را می‌شناسید به حق و حقیقت آگاه نیستید و آنگونه که حق را پایمال می‌سازید باطل را از میان بر نمی‌دارید (نهج ۱/۱۸۸)

-در جایی می‌گوید من با شما که دارای این اوصاف هستید مورد آزمایش قرار گرفته‌ام: ناشنوایانی دارای گوش، بی‌زبانانی دارای زبان و نابینایانی دارای چشم نه رو در رو راستگویان آزادی و نه در سختی برادران مورد اعتمادی هستید (نهج ۱/۱۸۸)

-همچنین می‌گوید: خداوند را بخاطر قضا و قدرش که مرا با شما مورد آزمایش قرار داده سپاسگذارم؛ شمائی که به حرفم گوش نمی‌دهید و فرمانم را ناشنیده می‌گیرید نه دینی دارید که شما را گرد بیاورد و نه غیرت و ننگی که شما را سوق دهد (نهج ۲/۰۰)

-در جایی می‌گوید: شما همانند مخالفین سرکش و نافرمان از فرمان من سرپیچی کردید تا جایی که نصیحت کننده از نصیحت خویش پشیمان گردید (نهج ۱/۷۸)

-و در جایی یاران معاویه را بر یاران خود ترجیح داده چنین فرموده است: به خدا سوگند من چنین می‌پندارم که این قوم به زودی بر شما چیره گردند چه آنان در سخن باطل خود متحد و شما در سخن حق خویش پراکنده هستید. آنان امانتدار و شما اهل خیانت هستید. آنان در شهرهای خود راه اصلاح را می‌پویند و شما به فساد می‌گرایید. (نهج ۱/۶۵)

-ای بی‌پدران! برای یاری کردن به پروردگار خود چه نشسته‌اید؟ آیا دینی ندارید تا شما را فراهم آورد؟ و حمیتی تا شما را نسبت به دشمن بر سر خشم بیاورد؟

در میان شما بر پای ایستاده فریاد زنان یاری می‌طلبم و شما را ندا می‌دهم اما نه سخن مرا می‌شنوید نه فرمان مرا اطاعت می‌کنید ... همچون شتری خسته می‌نالید و چون کندروی و سنگینی شتری پشت ریش و ناتوان در حرکت گرانی می‌کنید. (نهج ۱/۹۰ و البحار ۳۳/۵۶۵)

-بخدا سوگند شما برای من که هیچ برای خودتان کاری پیش نمی‌برید اگر قبلاً رعیت از دست حاکمان شاکی بوده امروز من از دست رعیت خویش شاکی هستم گویا من رعیت و آنان حاکم و من سرباز و آنان فرمانده هستند. (نهج ۴/۶۲، و البحار ۳۴/۱۶۲).

-امروز هر کدام از شما به فکر خویشتن هستید. آنچه به شما تذکر داده بودند فراموش کردید و از آنچه ترسانیده شده بودید، ایمن گشتید ... دوست دارم که خداوند میان من و شما فاصله و جدایی بیندازد. (نهج ۱/۲۳۰)

-چه شده است که به درستکاری و راه میانه هدایت نمی‌شوید؟...، طعنه زن، عیبجو و کجرو هستید. چه فایده‌ای در کثرت تعداد شما است هنگامی که دلهایتان یکپارچه نیست (نهج ۱/۲۳۲ و البحار ۳۴/۹۷)

«ای گروهی که وقتی شما را فرمان می‌کنم، اطاعت نمی‌کنید و چون شما را فرا می‌خوانم پاسخ نمی‌دهید. اگر مهلت داده شوید می‌ترسید و اگر به جنگ فرا خوانده شوید درنگ می‌ورزید. (نهج ۲/۱۰۰ و البحار ۳۴/۸۵)

-تا دیروز امیر بودم و امروز مامورم تا دیروز باز دارنده بودم و امروز باز داشته شده‌ام. ۰نهج ۲/۱۸۷ و البحار ۳۳/۳۰۶)

[۱۶۸]. تاریخ دمشق (۴۲/۵۳۴ ـ ۵۳۵).