تشیع از پیدایش تا تکامل

فهرست کتاب

گام دوم: ساختن روایات در جهت تایید نام مذهب

گام دوم: ساختن روایات در جهت تایید نام مذهب

الف‌) آنچه در اینمورد نقل شده به شرح زیر است:

محققین معاصر شیعه پس از بررسی عمیق منابع این جماعت، به این نتیجه دست یافته‌اند که قرن چهارم و پنجم هجری زمان وضع روایات و تدوین کتب جهت تقویت مذهب شیعه بشمار می‌رود. از جمله استدلال می‌کنند به روایاتی که در تلاش تثبیت و تصحیح مذهب اثنای عشری است. نمونه‌هائی از این قبیل روایات بشرح زیر است:

۱ـ شیخ حسین مدرسی طباطبائی طی سخن مفصلی پیرامون حدیث دوازده خلیفه می‌نویسد که شیعیان سابق، به این حدیث توجه زیادی نداشتند چرا که آنها اعتقاد به استمرار ائمه تا قیامت داشتند و در آنزمان عموم شیعیان معتقد به تعداد مشخصی از ائمه نبودند بلکه این سلسله را نامحدود می‌دانستند. بنابراین در هیچ یک از کتابهای بجا مانده از قرن دوم و سوم و حتی اواخر قرن سوم اگر دست نخورده باشد شما نمی‌بینید که این حدیث توجه مؤلفین شیعه را به خود جلب نماید. و اصلاً به ذهنشان خطور نمی‌کرد که این حدیث روزی به دردشان بخورد و بتوانند از آن به نفع مذهب خویش استدلال نمایند حتی ممکن است آنرا بر خلاف معتقدات شیعه می‌پنداشتند. زیرا گاهی عثمانیها از آن، به نفع خویش استدلال می‌نمودند. بنابراین هیچ یک از مؤرخین و مذهب شناسان شیعه، به این حدیث نپرداخته‌ و در مورد اینکه تعداد امامان دوازده خواهد بود اشاره‌ای نکرده‌اند، حتی سعد بن عبدالله اشعری و ابن قبه که در اواخر قرن سوم و عصر غیبت می‌زیستند در آثار خویش چنین چیزی نوشته‌اند.

مدرسی طباطبائی در ادامه می‌گوید: نخستین کسانی که مساله‌ی دوازده امام را مطرح نمودند آقایان علی بن بابویه قمی و محمد بن یعقوب کلینی بودند که در اواخر غیبت صغرا می‌زیستند و در سالهای ۳۲۸ و ۳۲۹هـ وفات یافتند.

علی بن بابویه در مقدمه‌ی کتاب «الامامة و التبصره» انگیزه‌ی نوشتن کتابش را چنین بیان می‌دارد که وقتی دیدم بسیاری از شیعیان در مورد قوانین مذهب برحقشان دچار شک و تردید هستند این کتاب را تالیف نمودم و در آن احادیثی گردآوری کردم که تعداد دقیق ائمه را بیان می‌دارند تا شیعیان مطمئن شوند که مذهبشان همان صراط مستقیم است.

همچنین کلینی در کافی، فصلی برای احادیثی که تعداد ائمه را دوازده می‌دانند گشوده است. البته این فصل در جای مناسب خودش قرار ندارد و چنین به نظر می‌رسد که بعدها توسط خود مؤلف به کتاب اضافه شده است. [۳۸۳]

۲ـ بهبودی از محدثین معاصر شیعه تاکید می‌ورزد که روایاتی که تعداد ائمه را محدود می‌داند صحیح نیستند، او می‌گوید: این روایات در عصر غیبت و سرگردانی شیعه ساخته شده‌اند که اگر اینها صحت می‌داشت و جوامع شیعی از قبل با آن آشنا بودند هرگز در شناخت ائمه، دچار چنین اختلاف فضیحی نمی‌شدند و بزرگان مذهب دچار سرگردانی نشده، مجبور نبودند برای اثبات غیبت و رفع تردید و سرگردانی کتاب بنویسند. [۳۸۴]

۳- بحث را با سخن یکی از دانشمندان [۳۸۵]که روزی خودش از مجتهدین مذهب شیعه بوده است به پایان می رسانیم که طی سخنی از هداف گنجانیدن روایات دروغین در منابع شیعه می گوید: اگر روایاتی را که در فاصله بین قرن چهارم و پنجم هجری راویان شیعه در کتب خود نوشته اند، منصفانه مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه اسف بار خواهیم رسید که، کوششی را که بعضی از راویان شیعه جهت اسائه به اسلام نموده اند، همانا در سنگینی از وزن آسمانها و زمینها برتری میگیرد، و اینطور بنظر میاید که هدف آنان از نقل اینگونه روایات، جای دادن عقیده شیعه در قلبها نبوده است، بلکه آنان اسائه به اسلام و همه وابستگیهایش را هدف قرار داده بوده اند(شیعه وتصحیح ۱۲)

ب) نگاهی به آنچه بیان گردید:

۱ـ طباطبائی تاکید می‌ورزد که شیعیان امامی، معتقد به محدود بودن سلسله‌ی امامت، به دوازده یا کمتر و بیشتر نبودند و قبل از قرن چهارم هیچ روایتی در این‌باره وجود نداشته است.

ایشان در تایید سخنان خویش به کتابهای شیعه که پیرامون فرق و مذاهب در اواخر قرن سوم و مدتی پس از غیبت نوشته شده‌اند استدلال می‌کند که نامی از مذهب دوازده‌ امامی ذکر نکرده‌اند و این یعنی عدم وجود چنین اعتقادی و چنین مذهبی.

و نهایتاً نتیجه می‌گیریم که همه‌ی روایاتی که در اینباره به ائمه نسبت داده می‌شود دروغی بیش نیستند و شیعه در طول تاریخ با آنها آشنائی نداشته است.

۲ـ طباطبائی دوتن از دانشمندان شیعه را که کتابهایشان جزو منابع اساسی مذهب شیعه بشمار می‌روند، متهم می‌کند که نخستین کسانی بودند که قضیه دوازده امام را ساختند و وارد مذهب شیعه نمودندکه آنان عبارت‌اند از علی بن بابویه قمی معروف به «صدوق» پدر و محمد بن یعقوب کلینی.

طباطبائی در این اتهام استدلال می‌کند به سخن خود علی قمی که در مقدمه‌ی کتابش انگیزه‌ی نوشتن کتابش را جمع‌آوری احادیثی که بیانگر تعداد دقیق ائمه هستند بیان می‌دارد تا بدینوسیله از مذهب شیعه پاسداری کند و شیعیان را از شک و تردید بیرون بیاورد. بعد از اینکه با غیبت امام دوازدهم بسیاری از شیعیان دچار شک و تردید شدند تا جایی که عده‌ای مذهب را ترک گفتند، تعصب مذهبی، این عالِم شیعه را بر آن داشت تا احادیثی پیرامون غیبت، دست و پا کند و آنها را به امامان نسبت دهد. کسی نبود که از ایشان بپرسد این احادیث تا حالا کجا بود و چرا قبل از غیبت کسی از آن اطلاعی نداشت؟

همچنین طباطبائی، عملکرد کلینی را مشکوک می‌داند زیرا فصلی را که حاوی روایاتی است که تعداد ائمه را دوازده می‌داند، طبق تسلسل موضوعات قرار نداده بلکه این فصل را در آخر بحث امامت و تحت عنوان حجت به بحث امامت افزوده است و اینطور به نظر می‌رسد که نخست مشغول وضع احادیث پیرامون امامت بوده و در پایان این موضوع ذهنش را به خود جلب نموده است.

۳ـ و اما بهبودی معتقد است که تمامی روایات امامت، در عهد غیبت و سرگردانی، وضع گردیده است بدلیل اینکه اگر این همه نصوص نزد شیعیان امامی وجود می‌داشت در شناخت ائمه دچار اختلاف فضیح نمی‌شدند و بزرگان مذهب، سالها در حیرت و سرگردانی بسر نمی‌بردند.

گفتنی است که این استدلال عقلی بحدی قوی است که قابل دفاع نیست. چرا که اگر از رسول خدا در مورد ائمه و تعدادشان نصی نزد شیعه وجود می‌داشت انقطاع این سلسله با وفات امام یازدهم نباید آنها را غافلگیر می‌نمود.

سپس بهبودی از علمای آن زمان ایراد می‌گیرد که چرا به تالیف کتاب پیرامون غیبت پرداختند و روایاتی ساختندو به ائمه نسبت دادند.

آری به خدا سوگند آنها نیازی به دروغ بستن بر الله و پیامبرش نداشتند. حساب کارشان باخدا است که با عملکرد خویش، باعث جدایی و اختلاف میان امت گردیدند.

ای کاش آنها بجای این کار، به تصحیح باور غلط خویش که آنها را از امت اسلامی جدا کرده می‌پرداختند و بطلان این باور غلط را اعلام می‌نمودند نه اینکه با روایت سازی و نسبت آن به اهل‌بیت بر باور غلط خویش اصرار بورزند و مردم را به کمک دروغهایشان قانع سازند.

خداوند چه زیبا فرموده است: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ٦٩[يونس: ۶۹] «بگو کسانی که بر الله دروغ می بندند رستگار نمی‌شوند» همچنین فرموده است: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ١١٦[النحل: ۱۱۶].«با دروغ‌هایی که بر زبانتان می‌آید، نگویید که این حلال و این حرام است تا بدین‌سان بر الله دروغ ببندید. بی‌گمان کسانی که بر الله دروغ می‌بندند، رستگار نمی‌شوند».

رسول خدا نیز فرموده است: هرکس بر من دروغ ببندد جایگاهش را در آتش دوزخ مهیا سازد. [۳۸۶]

به راستی که اینها با ساختن این روایات جز گمراه کردن مسلمانان و ایجاد تفرقه میان آنان هدف دیگری نداشتند. چنانکه دکتر موسوی به این مطلب تاکید ورزیده است.

۴ـ دکتر موسی موسوی تاکید می‌ورزد که هدف این روایت سازان، حمایت از حق و یاری دادن دین نبوده بلکه هدفشان نابودی دین و ایجاد تفرقه میان دینداران بوده است.

آری بخدا این روایات دروغین، از دین چهره‌ی زشتی به نمایش گذاشته، باعث گمراه نمودن گروه‌هایی از مسلمانان شده، صحابه‌ی پیامبر، همسرانش و حتی کتاب خدا را برای بسیاری ناخوشایند جلوه داده است.

شاید کمتر مساله‌ای در دین از گزند روایات اینان سالم مانده است. خداوند پاداش کسانی که در این خیانت بزرگ مشارکت یا به نوعی همکاری داشته یا بدان خشنود بودند را بدهد.

[۳۸۳]. تطور المبانی الفکریه للتشیع فی القرون الثلاثة الاولی (۱۵۶ ـ ۱۶۲). [۳۸۴]. معرفة الحدیث. [۳۸۵]. (۱) او نوه امام الاکبر (سید الحسن موسوی اصفهانی) است و در نجف اشرف در سال ۱۹۳۰ متولد شده است. و دراسات تقلیدی خود را در دانشگاه بزرگ نجف اشرف به پایان رسانیده و موفق به اخذ مدرک عالی در فقه اسلامی ، ( اجتهاد ) گشته است. (۲) موفق به دریافت دکترا در تشریع اسلامی از دانشگاه تهران در سال ۱۹۵۵ گشته است. (۳) موفق به دریافت دکترا در فلسفه از دانشگاه پاریس ((سوربون)) در سال ۱۹۵۹ شده است. (۴) به عنوان استاد اقتصاد اسلامی در دانشگاه تهران در بین سالهای ۶۲ - ۱۹۶۰ مشغول به تدریس بوده است. (۵) به عنوان استاد فلسفه اسلامی در دانشگاه بغداد در فواصل سالهای ۱۹۶۷- ۸۷ مشغول به تدریس بوده است. (۶) در سال ۱۹۷۹ به بعد به عنوان رئیس مجلس اعلای اسلامی در غرب آمریکا انتخاب شده است. (۷) به عنوان استاد مهمان در دانشگاه ((هاله)) آلمان دموکراتیک، و استاد معار دانشگاه طرابلس لیبی در بین سالهای ۷۴ – ۱۹۷۳ مشغول بکار بوده است. (۸)و بعنوان استاد باحث در دانشگاه هاروارد آمریکا، در سالهای ۷۶ – ۱۹۷۵ (۹)و استاد منتخب در دانشگاه لوس آنجلس در سال ۱۹۷۸ مشغول به تدریس بوده است . [۳۸۶]. بخاری ش ۱۰۷ و مسلم ش ۴.