موضع وی در قبال ادعای امامت:
الف) آنچه در اینمورد نقل شده به شرح زیر است:
فضیل بن مرزوق میگوید: از حسن بن حسن برادر عبدالله بن حسن شنیدم که به مردی از غالیان میگفت: وای بر شما! ما را بخاطر خدا دوست بدارید. اگر ما دستورات خدا را اجرا کردیم ما را دوست بدارید وگرنه با ما دشمنی بورزید. مرد گفت:
شما خویشاوندان و نزدیکان رسول اکرم هستید.
حسن گفت: اگر تنها خویشاوندی با رسول اکرم کارساز بود، پدر و مادرش بیش از دیگران شایسته بودند که از این خویشاوندی استفاده ببرند. بخدا سوگند من میترسم که برای گنهکار ما، عذاب دو برابر منظور شود همانگونه که امیدوارم نیکوکار ما، پاداش و اجر دو برابر بدست آورد.
و افزود که اگر آنچه شما ادعا میکنید واقعیت داشته باشد پس پدران و مادران ما کار بسیار زشتی مرتکب شدهاند که ما را در جریان چنین چیزی قرار نداده و آنرا از ما کتمان نمودهاند. در حالی که شایسته بود آنها قبل از دیگران چنین چیزی را به ما که از همه به آنها نزدیکتر بودیم میگفتند: و اگر خدا و پیامبرش علی را برای جانشینی پیامبر انتخاب نموده بودند، چه کسی ظالمتر و مجرمتر از خود علی است که امر خدا و پیامبر را نادیده گرفت و آنرا آشکار نساخت.؟!
مرد رافضی گفت: مگر رسول خدا نفرمود: «من کنتُ مولاه فعلی مولاه»؟ (هرکس که من مولایش هستم علی نیز مولای او ست)
حسن بن حسن گفت: بخدا سوگند اگر هدف رسول خدا از این گفتار، خلافت و جانشینی بود، آنرا به صراحت بیان میکرد همانگونه که نماز، زکات، روزه، حج و سایر احکام دین را بیان کرده بود.
و با وضاحت چنین میفرمود: ای مردم علی بعد از من جانشین من و سرپرست شما است از او بشنوید و پیروی کنید. [۲۳۶]
ب) نگاهی به این گفتگو:
۱ـ حسن بن حسین خاطرنشان میسازد که حب و بغض از دیدگاه شرع بر اساس نسبت نیست بلکه بر اساس پیروی از دستورات خدا است از اینرو انسان نیکوکار و درستکار قابل محبت و دوستی و انسان بدکار و فاسق قابل دشمنی است.
چنانکه خداوند فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣﴾[الحجرات: ۱۳].
ترجمه: «ای مردم! ما، شما را از مرد و زنی آفریدهایم و شما را تیرهها و قبیلههایی قرار دادهایم تا یکدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما نزد الله باتقواترین شماست. همانا الله، دانای آگاه است».
و نیز میفرماید: ﴿لَن تَنفَعَكُمۡ أَرۡحَامُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُمۡۚ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَفۡصِلُ بَيۡنَكُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ٣﴾[الممتحنة: ۳].
ترجمه: «بستگان و فرزندانتان، هیچ سودی به شما نمیرسانند و (پروردگار،) روز قیامت در میان شما جدایی میاندازد. و الله، به کردارتان بیناست»
۲ـ اهلبیت معصوم از گناه نیستند بلکه مانند سایر انسانها مرتکب گناه و ثواب میشوند. بنابراین فرمود: اگر از خدا پیروی کردیم ما را دوست بدارید وگرنه با ما دشمنی کنید.
۳ـ حسن در شگفت است از شایعاتی که در مورد آنها گفته میشود ولی خود اهلبیت که صاحب خانه هستند از چیزهایی که به آنها نسبت داده میشود اطلاعی ندارند بقول معروف پیران نمیپرند مریدان میپرانند.
۴ـ حسن به عواقب ادعای امامت اشاره میکند که چگونه علی بدان دعوت نداد و آنرا آشکار نساخت و در راه تحقق امامت الهی مبارزه نکرد، چنین چیزی دین و شجاعت ایشان را زیر سوال میبرد. چگونه ممکن است که خداوند او را بعنوان امام و جانشین پیامبر تعیین کند ولی او بخاطر حفاظت جان خویش، فریضه و دین الهی را نابود کند؟
به راستی ادعای امامت، باعث کسرشان کسی است که با خلفا زندگی مسالمت آمیزی داشته با آنها بیعت کرده و بعنوان مشاور در کنارشان بوده است. سپس فرزندان خود را به نام آنها نامگذاری کرده و به یکی از آنان دختر داده و بیوه یکی را به عقد خویش درآورده همهی این موارد بیانگر رضایت قلبی وی از آنان میباشد.
حال سوال این است که چگونه کسی که به زعم غالیان، اماتش غصب شده است از چنین کسانی راضی و خشنود میشود اگر واقعاً چنین چیزی حقیقت دارد پس نخستین کسی که مستحق سرزنش و ملامت خواهد بود علی بن ابیطالب است و این یک نتیجهی عقلی و حتمی است که هیچ راه فراری از آن نیست.
البته غالیان هم بیکار ننشسته و پاسخی برای این پرسش مهیا کرده و گفتهاند: امام بخاطر ترس و تقیه چنین رفتاری از خود نشان داده است که باید گفت عذری بدتر از گناه است!
آیا برای امامی که خدا او را برای اقامه ی دین و سرپرستی بندگانش تعیین کرده روا خواهد بود که تقیه پیشه کند؟!
بدون تردید عقل سلیم چنین توجیهاتی را نمیپذیرد و قبل از هرکس خود اهلبیت و حسن بن حسن به تکذیب آنها پرداخت.
۵ـ هنگامی که سائل، حدیث من کنت مولاه... را ارائه میکند، حسن بن حسن با تمام شجاعت و صراحت لهجه، میگوید در این حدیث سخنی از امامت به میان نیامده بلکه از موالات و دوستی و یاری دادن سخن بمیان آمده است. در کجای حدیث سخن از ریاست و خلافت گفته شده؟
چرا در قرآن و یا در کلام پیامبر آنگونه که سایر ارکان دین به صراحت بیان شدهاند، خلافت و امامت علی بیان نشده است؟
بعنوان مثال فرض بودن، نماز، زکات، روزه و حج به صراحت بیان شده است ولی چرا یک آیهی صریح در قرآن و یا یک حدیث صحیح و صریح در کلام پیامبر در مورد امامت علی و یازده تن از فرزندانش نیامده است؟
چه سخن بزرگی از زبان حسن بن حسن، از درون خانهی پیامبر گفته میشود تا از خانه و خاندان پیامبر دفاع کند. ای کاش خردمندان شیعه این را میفهمیدند.
[۲۳۶]. تاریخ دمشق (۱۳/۶۹ ـ ۷۱).