پیشگفتار
در این مرحله، بیشتر فرقههای شیعی از رونق افتادند و فقط یکی از آنها حرکت و حیات بیشتری داشت که بعدها به نام «اثنا عشری» معروف گردید.
این فرقه تمامی شایعاتی را که در دوران ائمه وجود داشت از نو زنده کرد و آنها را بعنوان ریشهی عقاید این فرقه قرار داد و روایاتی جهت تثبیت و تایید آنها ساخت.
و اما فرقههای دیگر از جرأت و شهامتی که فرقهی اثنا عشری داشت برخوردار نبودند بنابراین دیری نگذشت که از صحنهی روزگار محو یا اینکه ضعیف و کمرنگ شدند.
به نظر میرسد که مرحلهی تاسیس تا پایان قرن سوم به تاخیر افتاد؛ چرا که حیرت و سرگردانی اذهان قائلین به امامت را پریشان ساخته بود و نمیدانستند چه خاکی بر سرشان بریزند تا اینکه بعد از قرن سوم یکی از این فرقهها ابتکار عمل را در دست گرفت و ضرورت را در تداوم عقیدهی امامت دید و درصدد جبران قضیه و استدراک امر بر آمد. و این درست زمانی بود که مؤرخینی چون نوبختی و قمی که شاهد رویدادهای اواخر قرن سوم بودند و بر فرقههای شیعه اشراف داشتند. آنها در میان اسامی فرقههای شیعه بعد از مرگ حسن عسکری یادی از فرقهی اثنای عشری نکردهاند، بنابراین آنچه مسلم است اینکه ظهور فرقهی اثنای عشری بعد از مرگ دو مؤرخ نامبرده بوده گرچه عقیدهی ولادت مهدی و دعوت بسوی آن قبلاً پدید آمده بود.
و شاید تصویر عقیدتیای که نظریه پردازان این فرقه در نظر داشتند با مرگ کلینی در سال ۳۲۸هـ کامل شد. تقریباً کتاب کلینی را با روایاتی که معلوم نیست از کجا گردآوری کرده در زمانی که شیعه فاقد مسجد و منبر و حوزههای علمیه و کلاس تدریس بوده است میتوان اساسنامهی تفکر این گروه نامید.
البته هنوز در نسبت این کتاب به کلینی حرف و حدیث زیادی وجود دارد و ما در اینکه این کتاب در عصر کلینی نوشته شده باشد تردید داریم بخاطر اینکه علمای اهلسنت در رد و دی که علیه شیعه نوشتهاند نامی از این کتاب بمیان نیاوردهاند. هچنین ابن ندیم شیعی در فهرست کتابهای شیعه نامی از کتاب کلینی نبرده در حالی که ایشان بعد از کلینی در سال ۴۳۸هـ مرده است.
علاوه بر آن در این کتاب اصطلاحاتی به کار رفته که بقول شریعتی- در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی- قبل از قرن هشتم هجری شناخته شده نبودهاند و دلایل دیگری که نیازمند یک پژوهش مستقل میباشد