پیشگفتار
در این برهه از زمان شیعه بخاطر مرگ آخرین امامشان بدون اینکه جانشینی از خود بجا گذارد دچار سرگردانی و نهایتا دو دستگی و اختلاف گردید که در این میان دو نوع حیرت بیشتر جلب توجه مینماید که عبارتاند از:
نخست: انقطاع نسل ائمه که همهی شیعیان را در حیرت فرو برد.
دوم: قضیه مهدی و غیبتش که مخصوصا شیعیان اثنای عشری را دچار سرگردانی نمود.
گفتنی است که این سرگردانی را تعدادی از علمای شیعه آنزمان و یا نزدیک به آن زمان، احساس نموده و منعکس کردندکه ما به نام شش نفر از آنها اکتفا میکنیم:
۱ـ نو بختی (ت ۳۱۰هـ)
۲ـ سعد القمی (ت۳۰۱ هـ)
۳ـ مسعودی (ت ۳۴۶هـ)
۴ـ نعمانی (ت اوئل قرن چهارم)
۵ـ ابن بابویه قمی (ت ۳۸۱ هـ)
۶ـ طوسی (ت ۴۶۰ هـ)
البته ما به ارائهی بعضی از سخنانشان اکتفا میکنیم با این تفصیل که مرگ حسن عسکری را آاغاز این سرگردانی و تفرقه و مرگ ابن بابویه قمی را پایان آن قرار میدهیم چرا که مرگ حسن عسکری بدون اینکه ظاهرا فرزندی داشته باشد علت اصلی این تفرقه بوده و ابن بابویه آخرین کسی است که گواه بر ماجرا بوده است. والله اعلم.