منابع شیعه نیز برخی از این آثار را بشرح زیر ذکر نمودهاند:
۱ـ ما را بخاطر اسلام دوست بدارید بخدا سوگند آنچه در مورد ما میگوئید باعث دشمنی مردم با ما شده است. [۲۱۶]
۲ـ همچنین از وی نقل کردهاند که گفته است: یهود در محبت عزیر گفتند آنچه که گفتند: نه عزیز از آنان است و نه آنان از عزیر. همچنین نصارا در محبت عیسی گفتند آنچه که گفتند؛ نه عیسی از آنان و نه آنان از عیسیاند. در مورد ما نیز چنین است عدهای از شیعیان ما در محبت ما سخنانی شبیه سخنان یهود در مورد عزیر و سخنان نصارا در مورد عیسی میگویند، چنین کسانی از ما نیستند و ما نیز از آنها نیستیم. [۲۱۷]
۷ـ نیز از وی نقل است که فرمود: اینها بر ما گریه میکنند مگر چه کسی غیر از اینان ما را کشته است؟ [۲۱۸]
ب) نگاهی به این روایات:
۱ـ این روایات بیانگر تنفر شدید علی بن حسین از کسانی است که تظاهر به محبت اهلبیت میکنند ولی با نسبت دادن چیزهایی به آنان که خودشان نگفته و ادعا نکردهاند، آبرو و حیثیت اهلبیت را زیر سوال بردهاند. بعنوان مثال اینکه گفته شود فلانی امامی از جانب خدا بوده که اطاعتش فرض بوده است ولی تقیه نموده و امامت خویش را ظاهر نکرده، بزرگترین اهانت در حق اهلبیت محسوب میشود چرا که برای امامی که اطاعتش واجب باشد جایز نخواهد بود که بخاطر حفاظت از جان خویش، تقیه نموده ، از آشکار ساختن مقام و امامتی که خدا به او سپرده است شانه خالی نماید و به دین لطمه وارد سازد، از اینرو علی بن حسین از چنین کسانی بیزار بود و آنها را به رعایت تقوای الهی در مورد اهلبیت فرا میخواند.
۲ـ اینگونه شایعات باعث دشمنی مردم با اهل بیت میشد چرا که مردم گمان میکردند خود اهل بیت چنین چیزهایی را به پیروان خود القا میکنند که مثلاً آنها امام من عندالله هستند. و علت دشمنی مردم از این دو حال خارج نبود یا فکر میکردند آنها به دروغ چنین ادعایی میکنند و یا اینکه ادعایشان درست است ولی چرا بدان قیام نمیکنند و امامت خویش را آشکار نمیسازند؟
۳ـ مقایسهی رفتار افراط آمیز شیعه در مورد اهل بیت به رفتار افراط آمیز یهود و نصارا نسبت به پیامبرانشان نشانگر وجود غلو و افراط در میان پیروان و اطرافیان اهلبیت نسبت به آنان میباشد.
۴ـ این شکوه و گلایهها بیانگر آن است که اهلبیت از کسانی که اطراف آنها را گرفتهبودند دل خوشی نداشتند چرا که به آنان چیزهایی نسبت میدادند که خودشان نگفته و بدان معتقد نبودند، مانند امامت، عصمت و غیره،
[۲۱۶]. وضوء النبی سید علی شهرستانی (۱/۴۵۴). [۲۱۷]. اختیار معرفة الرجال (۱/۳۳۶) البحار (۲۵/۲۸۸)، معجم رجال الحدیث خوئی (۱۵/۱۳۴) و قاموس الرجال تستری (۱۰/۴۲۹). [۲۱۸]. الاحتجاج (۲/۲۹).