موضع حسین در برابر شیعیان و پیروان خویش:
الف) روایاتی در این باره:
روایات عدیدهای در کتابهای شیعه مبنی بر اظهار شکوه و گلایه حسین از پیروانش وارد شده است از جمله:
۱ـ از حسین نقل شده که علیه شیعیان خود اینگونه دست به دعا برداشته: بارالها اگر آنها را تا مدتی زنده نگهداشتی، پراکنده و متفرق بساز و حاکمان را هیچگاه از آنان خشنود مساز، آنها ما را فرا خواندند تا به یاری ما بشتابند ولی با ما متجاوزانه برخورد کردند و ما را کشتند. [۲۰۳]
۲ـ همچنین از حسین نقل کردهاند که گفته است: شما همانند پرندگان و پروانهها برای بیعت به سمت ما هجوم آوردید سپس از روی نادانی آنرا شکستید پس عذاب خدا بر طواغیت این امت و باقیماندگان احزاب و کسانی باد که کتاب خدا را پشت سر میاندازند ... نفرین خدا بر ستمکاران باد. [۲۰۴]
۳ـ همچنین محسن امین مینویسد که حدود بیست هزار نفر از اهل عراق با حسین بیعت کردند سپس به وی خیانت ورزیده در برابرش ایستادند و او را در حالی کشتند که هنوز بیعتش برگردن آنها بود [۲۰۵]
۴ـ از جعفر صادق روایت شده که گفته است: مردم بعد از کشته شدن حسین مرتد شدند جز سه نفر که عبارتاند از: ابوخالد کابلی، یحی بن امطویل و جبیر بن مطعم.
در روایت دیگری یونس بن حمزه شبیه همین روایت را بیان کرده و در آن نام جابر بن عبدالله انصاری را افزوده است. [۲۰۶]
ب) نگاهی به شکایت حسین:
روایات نشان میدهد که اهل عراق، حسین را فراخواندند تا او را یاری دهند ولی در عمل او را تنها گذاشتند و نهایتاً در قتل وی همدست شدند، چنانکه خود حسین، این مطلب را بیان داشت و علیه آنان دست به دعا شد که پروردگار جمعشان را متفرق سازد و کاری بکند که حاکمان هرگز از آنان خشنود نشوند. همچنین محسن عاملی تاکید میورزد که آنها به حسین خیانت کردند و بعد از اینکه با وی بیعت کرده بودند او را کشتند.
و نهایتاً جعفر بن محمد به صراحت میگوید: همهی اطرافیان حسین بعد از شهادتش مرتد شدند جز سه نفر، حال سوال این است آیا میشود به اطرافیان حسین که دارای چنین خصلتهایی هستند اعتماد نمود و در دین خدا سخن و روایتشان را پذیرفت؟
موسی موسوی از شیعیان معاصر میگوید: امام حسین زمانی که انقلابی را آغاز کرد و میخواست بساط خلافت یزید را بر چیند و در این راه خودش و فرزندان و همراهانش در کربلا به شهادت رسیدند، هیچگاه نگفت میخواهد خلافت آسمانیای را که یزید غصب کرده، نجات دهد بلکه میگفت: او بیش از یزید شایستهی این امر است و شخصیتی مانند او نباید با یزید بیعت کند و انگیزهی قیامش را احیای دین جدش رسول الله میدانست که بدست یزید دستخوش انحراف شده است. [۲۰۷]
[۲۰۳]. الارشاد مفید ۲۴۱ و اعلام الوری طبرسی ۹۴۹. [۲۰۴]. الاحتجاج (۲/۲۴) کشف الغمه (۲/۲۲۹) مناقب آل ابی طالب (۳/۲۵۸) الانتصار (۹/۲۳۵). [۲۰۵]. اعیان الشیعه (۱/۲۶) شرح نهج البلاغة (۱۱/۴۳) الدرجات الرفیعه فی الطبقات الشیعه(۵) [۲۰۶]. اختیار معرفة الرجال(۱/۳۳۸) شسه اصول الکافی مازندرانی (۱۰/۵۰) جامع الرواه اربیلی (۱/۱۴۷) معجم الرجال خوئی (۲۱/۳۷) و الذریعه (۱/۳۵۴). [۲۰۷].. الشیعة و التصحیح ۵۱.