فقه:
فقه همان جانب تشریحی دین است که مربوط به امور عبادی میشود.
نخستین کتاب فقهی شیعه در واقع انعکاس از فقه اهلسنت بود که سالها قبل شکل گرفته و به منصه ظهور رسیده بود. اما از آنجا که شیعیان فاقد کتاب فقهی بودند چارهای جز تکیه بر کتابهای اهلسنت نداشتند.
پژوهشگر معاصر شیعه؛ جعفر شاخوری بحرانی میگوید: فقیهان بعد از وفات امام حسن عسکری در نیمهی قرن سوم دیدند که فقه و موسسهی دینی اهلسنت مدت زیادی است که تاسیس شده و به تکامل رسیده در حالی که فقه شیعه تازه میخواست گامهای نخست خویش را بردارد، بخاطر اینکه عصر تشریع در مکتب اهلسنت با وفات پیامبر اعظم تمام شده تلقی میشد و از آن روز این مکتب ابراز وجود نمود اما از دیدگاه مکتب امامیه، عصر تشریع تا اوائل قرن چهارم هجری و پایان غیبت صغرا همچنان ادامه داشته است. بنابراین مکتب امامیه بر اساس پایههای علمی و حفظ فرهنگ فقهی ائمه، پیشروی نموده است. [۴۳۴]
میپرسیم چرا ائمه همگام با اهلسنت پیش نرفتند با آنکه میدیدند آنان به مراحل علمی والائی دست یافتهاند؟
ـ همچنین محدث معاصر شیعه؛ حیدر حب الله، طی سخنی پیرامون فقه مذهب اثنا عشری میگوید: با نشر دو کتاب ابو جعفر طوسی (۴۶۰هـ) به نامهای: المبسوط و الخلاف، وضعیت رو به تغییر نمود، طوسی در کتاب اولش میخواست این مطلب را ثابت کند که شیعه در فقه اسلامی دارای میراثی قوی میباشد تا پاسخی باشد به کسانی که میگویند، امامیها فاقد فقه میباشند.
ولی به نظر میرسد که طوسی، نمونهای که از آن در نوشتن «المبسوط» پیروی بکند، پیش روی خود نداشته و ناچار به تالیفات اهلسنت مراجعه نموده، سعی کرده به مسایل مطرح در آنجا، رنگ و بوی شیعی بدهد. و از همین راستا، افکار، اصطلاحات، فرضیهها و اختلافات اهلسنت وارد مکتب شیعه گردید.
بعد از اینکه طوسی کتاب «الخلاف» را بر اساس فقه مقارن نگاشته و ساحت شیعی را غرق در آرای فقه سنی نمود توانست تجربهی «مبسوط» را به شکلی زیبا ارائه نماید.
و بدینصورت ناخواسته این احساس وارد تفکر شیعی شد که باید از خلال مطالعهی کتاب «المبسوط» به جزئیات فکر سنی و اختلافات آن آگاه باشد.
البته علامه حلّی (۷۲۶هـ) [۴۳۵] راه را بر منتقدین تجربهی شیخ طوسی بست و اوضاع را دگرگون ساخت. ایشان در حد گسترده وارد فکر سنی شد و بصورت ویژه شروع به آموزش علوم اهلسنت نمود، تا جایی که نزد بعضی از علمای آنان زانوی تلمذ زد [۴۳۶]
ـ حیدر حب الله طی سخنی پیرامون نتایج فقهی شیعه میگوید: بنابراین میبینید امثال سید مرتضی (ت ۴۳۶هـ) و شیخ طوسی، از اصطلاح اجماع، زیاد استفاده میکنند بخاطر فضای خاص تاریخیای که این کتابها نتیجهی آن فضا میباشند.
هدفم فضای رویارویی با اهلسنت که شیعه را متهم به نداشتن رجال و نتایج فقهی میکردند و این باعث بوجود آمدن نوعی وحدت و هماهنگی گردید.
سپس میافزاید: این شبیه سخنی است که به محمد حسین بروجردی (۱۳۸۰هـ) نسبت دادهاند که گفته است: روایات اهلبیت بمثابهی حاشیهای به فقه اهلسنت میباشند.
و در ادامه میگوید: همین تفکر بروجردی را حسین مدرسی طباطبائی بر کتاب مبسوط شیخ طوسی در علم فقه تطبیق داده و معتقد است که خواندن نتایج فقهی اهلسنت که در عصر طوسی رواج داشته این نکته را خاطرنشان میسازد که هدف شیخ نوشتن حاشیه بر تفکر سنی بوده تا مواضع شیعه را در مسائل مطرح شده بر اساس دیدگاه علمی متاخرین و معاصرین، مشخص سازد، این تعبیر اگر درست باشد، افق جدیدی فرا روی ما از شکلگیری تدریجی فقه شیعه میگشاید.
بعنوان مثال میپرسیم: آیا روش تقسیمات و باب بندی فقهی در زمان شیخ و بعد از آن برگرفته از ترتیب اهلسنت بوده آنگونه که از مقایسه کتابهای شیخ مفید و صدوق که قبل از طوسی بودهاند با کتابهای چون «المقنعه و الهدایة» بر میآید یا قضیه به گونهای دیگر بوده است؟ [۴۳۷]
[۴۳۴]. مرجعیة المرحله و غبار التغییر ۳۴۰. [۴۳۵]. حیدر حب الله در حاشیه «نظریه السنة ...» نوشته است: حلی نزد برخی از علمای اهلسنت مانند نجم الدین قزوینی، برهان الدین نغی حنفی و تقی الدسن حنفی کوفی زانوی تلمذ زده است، نگا: اعیان الشیعه، ریحانة الادب، مجالس المؤمنین و لؤلؤة البحرین. [۴۳۶]. . نظریة السنة فی الفکر الامامی ۲۲۸. [۴۳۷]. علم الکلام المعاصر. حیدر حب الله(۲۹) به زودی در بحث عصر ششم نمونههایی از مسائل فقهی برگرفته از کتابهای اهلسنت ارائه خواهیم.